فابیان ضد قهرمانی که قهرمان زمانه خودش بود .

کتاب سرگذشت یاکوب فایان است اخلاق گرایی با تحصیلات عالی که در جامعه ای رو به زوال گیر افتاده و نمی تواند به جایگاه واقعی خودش دست پیدا کند . فابیان هم نماینده جامعه المان است هم منتقدش او بر اساس این ایده خود، که تمام قاره اروپاصرفاً زندگی موقتی دارد و آدمیزاد مثل خوک است تصور می کند کاری جز مشاهده نمی تواند انجام دهد. او در قسمتی از کتاب خطاب به دوستش می گوید: اصلاً بیا یه لحظه فرض کنیم که من یه کارکردی دارم کو اون سیستمی که بتونم توش کار کنم؟

در قطعه مهمی در فصل چهارم فابیان دکارت را ستایش می کند.کسی که مانند خودش مستأجر اتاق های مبله بود، اما به دور از دنیای اقدام و عمل به سودای《براندازی عقاید» تحقق بخشیده بود.
در عین حال فابیان به بیهودگی این بلند پروازی باور دارد و از ناتوانی خودش حسی تراژیک کمیک به او دست می دهد. با بی اعتنایی کنایه آمیزی از کنار وقایع می گذرد که این امر جنبه ای هجو آلود رمان می بخشد، اما همزمان این طعنه و کنایه به خودش هم معطوف می شود.
از یک سو فابیان مصداق طبقه روبه رشد کارگران یقه سفید است که در طول دهه بیست شکل گرفت. از سوی دیگر دیدش آن قدر باز است که بتواند در مورد کلیت تحولات جامعه اظهار نظر کند. گرچه علی رغم تحصیلاتش او محکوم به شغلی کم ارزش و طبعاً کم درآمد است که حتی تضمینی هم نیست که بتواند حفظش کند.به بیان دیگر، فابیان موقعیت پیشرفت دارد، ولی گرفتار بحرانی اجتماعی شده که طبقه نوپای کارگران یقه سفید را به دلیل رکود اقتصادی مجبور به بازگشت به طبقه پرولتاریایی می کند که تازگی از آن جدا شده اند. کستنر از این موقعیت پیچیده می تواند تصویر قابل درکی از معضلات جمهوری وایمار آلمان را بدست دهد.
آنچه کستنر به تصویر می کشد، هرج و مرج بی حد و حصری است که حکایت از آشفتگی اجتماعی گسترده ای دارد که غالباً زنان قربانیانش بودند. 
شرایط اقتصادی پس از جنگ ازدواج را بسیار دشوار کرده. همانطور که فابیان در فصل نهم به دوست دخترش کورنلیا می گوید: یا مرد مسئولیت آینده یه زن رو به عهده میگیره و وقتی هفته بعد از کار بی کار میشه میفهمه که رفتارش غیر مسئولانه بوده یا از روی احساس مسئولیت جرئت نمیکنه آینده یکنفر دیگه رو خراب کنه و اگه زنی با این کارش سیاه بخت بشه، اون می فهمه که این تصمیمشم غیر مسئولانه بوده کورنلیا خود این تحلیل را به عنوان برداشتی غیر مسئولانه رد می کند. به زعم او فابیان از زنان می خواهد که به موقعیتی بین ازدواج و فحشا تن بدهند: درسته که ما باید هر وقت که شماها می خواین بیایم و هر وقت می خواین بریم، ولی وقتی دارین ردمون می کنین باید گوله گوله اشک بریزیم. وقتی دارین دست بهمون اشاره می کنین که بیایم باید ذوق مرگ بشیم. شماهاهم می خواین که عشق به کالا باشه هم این کالا عاشقتون باشه.

در پایان باید بگم که کنستر در کتابش تلاش میکنه از ارزش هایی دفاع می کند؛ شرافت عقلانیت و صمیمیت ناب انسانی، ارزش هایی که برای یک اخلاق گرا ارزش دفاع دارتد. فابیان معصومی نیست که در مواجهه با وقایع شوکه شود بلکه دنیا دیده ای است که(شبکاری های پرجد و جهدی را از سر گذرانده)

📚نظر شخصی : به شدت پیشنهادش میکنم بهترین کتابی بود که بعد از سالها خوندم و قطعا نمرش 5 از 5 هست برام من 🤌✨️