نیلوفر

نیلوفر

@nimodi

2 دنبال شده

6 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نیلوفر

نیلوفر

1403/3/15

        از سبک روایت و روان بودن متن لذت می‌بردم تا اینکه یادداشت پشت جلد رو خوندم و تا آخر منتظر اون اتفاق بودم ولی پایان داستان چیز زیادی دستگیر آدم نمی‌شه، زیبایی داستان همون افکار و اندیشه‌های راوی و تشبیه‌هایی که بکار می‌بره و توصیفاتش از آدم‌هاست. اصلا همین‌که چنین اتفاقی رو پشت جلد می‌نويسند نشون میده که دنبال نتیجه و پایان تو این کتاب نباید بود. (البته به پشت جلد نگاه نکنین بهتره)

راوی مردی ۴۰ ساله‌ و روشنفکره که هرکسی که داشته رو از دست داده حتی خودش رو. شاید بهتره بگیم هیچوقت خودش رو نداشته چون از ۱۴ سالگی که حادثه بدی رو تجربه می‌کنه دیگه خودش رو نمی‌شناسه‌ و هویتش رو درک نمی‌کنه.
جایی اشاره میکنه که آخرین تصویری که از خودش داره مربوط به ۱۴ سالگیشه که باعث می‌شه رفتاری بچگانه داشته باشه اما به‌نظرم بالغانه ترین رفتار رو خودش داشت، به کسی آسیب نمی‌رسوند، مزاحم کسی نمی‌شد، به هیچ آدمی نگرش منفی نداشت، خوش حساب بود و اخلاقی زندگی می‌کرد. بیشتر مشکلش خودش بود.

اینکه خیلی ترسو و بی‌عرضه بود و در مقابل خطراتی که باهاش مواجه بود کاری نمی‌کرد و عملا فلج شده بود (که شاید بخاطر افسردگیش بود) آزارم میداد فکر نمی‌کنم تو زندگی واقعی بتونم چنین آدمی رو تحمل کنم ولی خب اصلا سزاوار چنین سرانجامی نبود. اصلا!
می‌دونم هیچ‌جا نمیگه که افسردگی داره ولی مگه میشه چنین آدمی این حجم از غم رو زیسته باشه و شوقی برای زندگی داشته باشه؟
      

7

نیلوفر

نیلوفر

1403/3/15

        تو دنیای پرآشوب امروز تمرکز روی یک کار برای من هم سخته و هم استرس زا چون حس میکنم خیلی عقب میوفتم و لازمه از فلان چیز هم سر دربیارم. حتی شده از خوابم بزنم تا از دنیا جا نمونده باشم. اینطوریه که بعد یه مدت کلی کار فرعی و مهارت های نصفه نیمه زندگیم رو پر می‌کنند و درمونده میشم. برای همین این کتاب رو خیلی کمک کننده دیدم و انگیزه لازم برای شناسایی و دور ریختن کارهایی که منو از مسیرم دور می‌کنند رو بهش مدیونم‌.
خلاصه خلاصه کتاب این بود که "کارهای کمتری انجام دهید، اما عملکرد بهتری داشته باشید."
در اصل گرایی اصلا اهمیت نداره که از چند تا زمینه یه چیزایی میدونی، اون کار اصلی مهمه همونی که بیشترین جدیت رو توش داری یا باید داشته باشی.
از کجا بدونیم کار اصلی‌مون کدومه؟
+ حتما تا الان حداقل تو یک زمینه مهارت یا استعداد دارید اگر نمی‌دونید چیه اونو پیدا کنید و براش وقت بزارید. 
+ تصمیم ها و کارهای روزمره تون رو مدام به چالش بکشید از خودتون بپرسید این کار ارزش وقت برگشت ناپذیر منو داره؟

* برای انجام این دو تا کار لازمه که به خودتون اجازه بی حوصله شدن بدید از گوشی و فناوری فاصله بگیرید تا فرصت فکر کردن به زندگیتون رو داشته باشید.
      

10

نیلوفر

نیلوفر

1403/3/15

        اتاقی از آن خود به موضوع زن و داستان میپردازه و دلیل اینکه زنان کمتر نویسنده می‌شدند و صاحب آثار خیلی خیلی کمی در ادبیات بودند رو بیان میکنه. 
به اعتقاد ویرجینیا وولف نوشتن به عواملی مادی مثل سلامتی، پول و فضای ساکت وابسته است که زنان حتی در قرن ۱۹ به راحتی‌ به این موارد دسترسی نداشتند.
 برای مثال اگر شکسپیر خواهر نابغه ای مثل خودش داشت، اون دختر فرصت زیادی برای شکوفا شدن و آموزش دیدن نداشت چون اتاقی که بتونه اونجا خلوت کنه نداشت و توی خونه مدام مزاحمش می‌شدند و مستمری‌ای هم نداشته که با خیال راحت به نوشتنش بپردازه و زمانی که مجبور به فرار از خونه میشه و مثل شکسپیر دنبال کار در تأتر میگرده به مسخره گرفته میشه و از مدیر بازیگران که دلش به حال دختر که ۱۷ سال بیشتر نداشت میسوزه باردار میشه و در آخر خودکشی میکنه. 
بنظر ویرجینیا وولف تصورش هم محاله که زنی در زمان شکسپیر نبوغ اون رو داشته باشه، چون زنان باید در سن نوجوانی به سنت‌ها و خواسته های والدین تن می‌دادند و کمتر زنی فرصت یادگیری داشته‌.

 من از خوندنش خیلی لذت بردم متن کتاب روان بود و پیچیدگی زیادی نداشت. برای شروع مطالعه راجع به زنان کتاب بسیار مناسبیه‌. جمع بندی بسیار تامل برانگیزی هم داشت و شش صفحه آخر کتاب رو یادداشت کردم تا همیشه فرصت یادآوریش رو داشته باشم.

قسمتی از جمع بندی:
"آیا تا به اینجا در صحبتهای خود به قدر کافی هشدارها و مخالفت بشریت را برایتان بازگو کرده ام؟ برایتان گفته ام آقای اسکار براونینگ چه نظر تحقیرآمیزی نسبت به شما دارد. به شما نشان داده ام که زمانی ناپلئون درباره شما چه فکر می‌کرده و اکنون موسیلینی چگونه فکر می‌کند....آقای جان لانگدون دیویس به زنان هشدار می‌دهد (که وقتی بچه داشتن دیگر مطلوب نباشد، به زنان هم نیازی نیست.) امیدوارم این هشدار را به خاطر بسپارید.
      

0

نیلوفر

نیلوفر

1403/3/15

        اسلحه، میکروب و فولاد اینا باعث شدند اروپايی‌ها جهان رو به راحتی تسخیر کنند.
 اینکاها با میلیون‌ها رعیت و ارتش ۸۰ هزار نفری از ۶۹ تا اسپانیایی شکست میخورند. دلیلش؟ میکروب.
بیماریهایی که اروپایی ها به آمريکا بردند ۹۵ درصد جمعیت بومی آمریکا رو از بین برد.
به جز اسلحه‌های فولادی و میکروب عوامل دیگه ای هم در موفقیت اروپایی‌ها نقش داشته مثل سواد، دانش سیاسی، زندگی در منطقه حاصلخیز اوراسیا، عرضی و هموار بودن این منطقه و...
مثلا قبیله آزتک‌ها، اسپانیایی‌ها رو با خدایان اشتباه گرفته بودند و حسابی ازشون استقبال کردند. اسپانیایی‌ها هم به راحتی زمین‌هاشون رو گرفتند ولی آزتک‌ها نتونستند به قبیله‌های دیگه اخطار بدند چون نوشتن بلد نبودند.
در کل کتاب جهت کمک به از بین بردن نژادپرستی نوشته شده و قصد داره بگه اروپایی‌ها ژن برتر ندارند و شانس باهاشون بوده که امکانات بهتری داشتند و این دلیل رشد و استثمارشون بوده. سال ۱۹۹۸ جایزه پولیتزر و اونتیس هم گرفته.
مطالبش جالب بود هرچند بعضی قسمتها بنظر قابل اتکا نمیومد. که بنظرم عادیه. ذکر دلیل واقعی تمام پدیده‌های تاریخی کار ممکنی نیست.
      

21

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.