ایمان حیرانی

ایمان حیرانی

@mirzaiman

12 دنبال شده

9 دنبال کننده

            حالا بخونیم ببینیم چی میشه!
          

یادداشت‌ها

                پایان صدسال تنهایی!


گویا آبنبات لیمویی، آخرین آبنباتی است که از دست محسن و کاچگی‌ها و پرچنگی‌هایش می‌خوریم. یحتمل او بایستی بعد از ازدواج کاچگی خود را بگذارد کنار و عاقل شود. 
آبنبات لیمویی پایان صدسال تنهایی محسن بود که بالاخره مخاطبش اخیش گفت. لیمویی مانند نارگیلی جنبه‌های واقعی و چه بسا تلخی در داستان داشت که خواننده را به اطمینان میرساند که یک جای کار نویسنده میگوید این داستان کاملا واقعی‌ست! همین شاید کمی ضدحال بود، البته شاید من فقط این حس را داشتم! 
محسن در دو آبنبات اخیر نه تنها اتفاقات و سن و سالش بیشتر و بزرگتر شده که بلکه بعضی شوخی‌های و ادبیاتش هم متناسب با خود بزرگتر شده. نقطه قوت است از این جهت که نویسنده متناسب با فضای داستان ادبیاتش را صورت می‌دهد و البته محل توجه هست برای مربیان و والدینی که میخواهند عزیزانشان به یکبارگی تمام آبنبات‌ها را بخوانند!!

پایان صدسال تنهایی و وصال در کنار ختم بخیر شدن داستان، غم فراقی را برای مخاطب می‌آورد که ان شالله به زودی زود هم با لعبتکان و هم با ادامه آبنبات‌ها، مهراد صدقی کاممان را شیرین کند!

(طراحی تو ذوق زننده جلد را همه گفته‌اند و نویسنده عذرخواهی کرده، امیدوارم نشر دیگر از این خوش سلیقگی‌ها تکرار نکند! )
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

                شمس، برادر جلال، در مقدمه کتاب می‌‌گوید او قصد داشته از تمام سفرنامه‌هایش یک چهارگانه تدوین کند به نام «چهار کعبه» کعبه اول سفرنامه خسی در میقاتش است که کعبه مسلمین است، کعبه دوم سفر به بیت المقدس است که کعبه ادیان الهی است و کعبه سوم سفرنامه‌‌های اروپا و آمریکایش است که کعبه هرهری مذهب‌‌‌ها و غربزده‌ها است و کعبه چهارم سفرنامه روسیه‌‌‌اش است که کعبه استالینی‌ها و کمونیست‌‌‌هاست.

سفری به ولایت عزرائیل روایت سفر دو هفته‌‌‌‌ای جلال به سرزمین‌ اشغالی است. سفر و سفرنامه‌‌‌ای که برای ایرانیان و فارسی‌‌‌زبانان کمیاب و نادر است و جذابیت آن برای خواننده در شناخت آن سرزمین نادیده است. با اینکه جلال و همسرش، سیمین دانشور، به دعوت اسرائیل به آنجا می‌رود، گویا چنان که دعوت‌‌کننده از او انتظار داشته از آنجا دل خوشی پیدا نمی‌کند و در سفرنامه و سخنرانی دانشگاه تهرانش ناراحتی و نفرت خود را بروز می‌‌‌دهد. 
یکجا از کتاب در خصوص زورگویی‌ها و ظلم‌‌های صهیونیست‌‌‌ به فلسطینی‌‌‌‌ها می‌‌‌گوید «گناهی که که غربی مرتکب شد، شرقی کفاره‌‌اش را می‌دهد»
کتاب بسیار مختصر است که حتی همین کتاب مختصر نیمی از آن مقدمه شمس آل احمد است و مابقی کتاب که مکتوبات خود جلال است، تنها دو یا سه روایت از سفر خود را آورده است و ما بقی تحلیل و نظرات اوست. 
در پایان جلال که تنها یک یا دو دهه از عمر این رژیم را دیده، راه‌‌حل را ایجاد یک دولت فدرال عرب و یهود بیان می‌‌‌کند.
        

0

                

این کتاب خاطرات دوره کودکی نویسنده آمریکایی در خاورمیانه، که هشتاد سال از آن دوره می‌گذرد، را روایت می‌کند.
پدر مولف فردی است که بنا به تخصصی که دارد، مامور می‌ود تا در دانشگاه آمریکایی بیروت تدریس کند. چندی بعد بواسطه آغاز جنگ جهانی از طرف دولت آمریکا مامور خدمت‌رسانی در بهداری‌های ایران می‌شود و او به همراه خانواده خود چند صباحی در ایران می‌گذراند. 
خاطرات او تاکید بر مهمان نوازی اهالی خاورمیانه دارد، آن چنان از این موضوع در خلال خاطرات خود یاد می‌کند که گویا این کتاب را برای قدردانی از مردم خاورمیانه نوشته است.
البته نکته‌ای که در مقدمه کتاب نیز به آن اشاره شده، ملاحظه مهمی است که خواننده بایستی در برداشت‌های جامعه‌شناختی وتاریخی خود از این خاطرات داشته باشد. و آن هم جایگاه اجتماعی و اقتصادی خاصی است که جان اسکیلز ایوری و خانواده‌اش داشته‌اند. چرا که در تاریخ و خاطرات مردم آن زمان خاورمیانه، به این حد از رفاه و آسایش و شادکامی برای مردم گزارش نشده است.
همچنین این ملاحظه نسبت به رابطه خانواده ایوری با خانواده شاه ایران نیز صادق است. اساسا نمی‌شود از ذکر خاطرات خانواده آمریکایی با شاه و تبعا رفتارهای متواضعانه و دوستانه خانواده شاه با آمریکاییان، به رابطه شاه با مردم ایران تعمیم داد و مثل جان ایوری از او خشنود بود. 
به طور کلی نکته‌ای دیگری که نسبت به این مجموعه خاطرات وجود دارد این است که این خاطرات مربوط به دوره کودکی نویسنده است و شاید آن چنان که یک خواننده به دنبال یکسری تجربیات و نکات خاصی در خلال خاطرات است، در این مجموعه خاطرات این‌ها را نیابد.
        

20

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

0

4

            کتاب تربیت کودک صرفا کتابی برای تربیت خردسالان نیست بلکه برخی از ایده‌های آن، در تربیت نوجوان نیز کارایی دارد. و البته قسمت قابل توجهی از این کتاب، نوع رابطه معلّم و دانش‌آموزان کلاس را نیز روشن می‌سازد.
مرحوم علی صفایی کتاب را با این پرسش شروع می‌کند: اساسا چرا باید معلّم و مربّی بود؟! نقش انسان در این هستی چیست؟!
جواب این سوال، تنها با تفکّر درمورد سرمایه‌های انسان ممکن خواهد بود و تفکّر، ما را به جهان‌بینی مهمی درمورد انسان و نقش او در جهان خواهد رساند. این جهان‌بینی، لازمه‌های مهمی در رفتار یک معلم و مربی خواهد داشت.
معلّم باید علاوه بر تفکّر، مواظب رفتار و حرف‌هایش نیز باشد. ممکن است معلّم حرف‌های قشنگی سر کلاس بزند ولی این رفتار و عمل مربی است که روی فرزند یا شاگردش تأثیر می‌گذارد.
صفایی معتقد است که نباید هدفی را به فرزند یا شاگرد، تحمیل کرد بلکه فقط باید او را روشن ساخت. همین که فرد ضرورت حرکت را حس کرد می‌توان درمورد هدف و راه رسیدن به آن صحبت کرد. مربّی‌ای که فقط یک راه جلوی افرادش بگذارد، هرچند راه خوبی را معرّفی کرده باشد، به آن‌ها ظلم کرده است زیرا اساس تربیت شکوفا کردن استعدادهای شخصی و فردی است تا زمینه‌ی انتخاب برای آن‌ها مهیا شود.
معلّم علاوه بر اخلاص و تعیین هدف خود از تربیت، باید مواردی را رعایت کند چون صرف معلومات زیاد باعث حرکت افراد نمی‌شود.
معلّم خوب معلمی است که به شاگرد خود، جرئت و فرصت تفکّر نقادانه بدهد نه اینکه آنان را مجبور کند تا مسائل را مطابق با سلیقه‌ی معلّم‌شان تحلیل کنند.
همچنین تربیت حذفی و سنّتی، نتایج مخرّبی برای کودک خواهد داشت. کودک در دل تضادها رشد می‌کند و الّا تربیت سنتی نمی‌تواند مشکلی را حل نماید و جلوی ضد سنّت‌ها بایستد. به محض خارج شدن کودک از فضای سنّتی، او در دامن فضای غیر سنّتی و فاسد می‌افتد چون در دل سنّت، تضادها را ندیده و حس نکرده است.
در جامعه‌های متضاد که مذهبی و غیر مذهبی با هم زیست و زندگی می‌کنند، نباید تصمیمات شخصی را بر کودک تحمیل کرد بلکه باید زمینه را برای انتخاب او مهیا نمود.
علی صفایی می‌گوید باید سه خصوصیت را حتماً در کودک ایجاد کرد: شخصیت و استقلال، حریّت و آزادمنشی، تفکّر. این خصوصیت‌ها با چند راه در کودک ایجاد می‌شوند: ۱- تقلید: کودک به دلیل غریزه کمال‌جویی و قهرمان‌پرستی، به تقلید اهمیت می‌دهد لذا پدر و مادر باید شخصیت خود را حفظ کنند تا بتوانند الگوی کودک خود باشند. والدین با بزرگ شدن کودک، باید الگوهای خوب و بزرگ‌تری به او معرّفی کنند و چهره‌ی الگوهای منفی را خراب نمایند و الّا کودک با انتخاب خود، استعدادهایش را تباه کرده و از دست می‌رود. ۲- رقابت: رقابت به این معنی نیست که شخصیت کودک را خراب کرده و او را با آشنایان مقایسه کنیم زیرا این امر رقابت نیست بلکه زبونی و تحقیر است. بلکه باید با ترفندهایی کودک را ترغیب کرد که رقیب‌هایی برای خود بتراشد و برای موفقیّت خود تلاش کند. ۳- داستان و هنر: راه تربیت فرزند نمی‌تواند از طریق مقاله و وعظ فلسفی باشد بلکه باید بوسیله داستان شکل بگیرد؛ آن هم به صورت غیرمستقیم که جنبه‌ی خیالی داشته باشد نه علمی. ۴- ترس و مجازات: نمی‌توان از تأثیر ترس در تربیت غافل شد. ترس انسان را از امید واهی دور می‌کند. شخصیت‌های بی‌باک، برای جامعه‌شان فاسد و خطرناک خواهند شد زیرا اساس حیات انسان به عشق است و عشق موجب ترس از دست دادن می‌شود و کسی که ترس ندارد، عشقی هم ندارد. مجازات نیز نباید برای دل‌خنک کردن باشد بلکه صرفا به عنوان عامل تربیتی به کار گرفته می‌شود. ۵- قهر: بچه‌ها نیز در تعامل و دوستی‌شان یکدیگر را به قهر کردن تهدید می‌کنند. لذا قهر کردن مادامی که صرفا یک حرف و تهدید صرف نباشد، در تربیت کودک مؤثر است. ۶- وعده پاداش: پاداش یکی از قوی‌ترین مولفه‌های تربیتی است. البته مربّی باید دقّت کند که پاداش دادن، نباید به باج تبدیل شود تا کودک حس کند بابت هر کار خوبی باید طلبکارِ جایزه باشد چون این روحیه، فرزند را فاسد کرده و ارزان‌قیمت بار می‌آورد.
و در آخر علی صفایی تاکید می‌کند: نمی‌توان در امور تربیتی یک قاعده‌ی کلی و صد در صد بیان کرد چون روحیه‌ها متفاوت است و مربّی بر اساس ویژگی‌های کودک و متربّی خود تصمیم می‌گیرد که چه واکنش و روش تربیتی نسبت به او داشته باشد و اساسا آفت تربیت، یکسان پنداشتن افراد و ظرفیت‌های آنان است.
          

6

0

0