mahi

تاریخ عضویت:

فروردین 1404

mahi

@mahi_s

39 دنبال شده

20 دنبال کننده

یادداشت‌ها

mahi

mahi

1404/2/15

        خونه خالیه...  
ولی من هنوز اینجام .  
رو پله های سیمانی ایستادم، سرمو تکیه دادم به دیوار، دارم فکر میکنم به همه اونایی که بودن و رفتن.  

توی کتاب *خانه لهستانی‌ها*  چنان غرق شدم که یادم رفت دارم یه داستان میخونم.  
انگار خودم شده بودم یکی از شخصیتاش...  
هرکدومشون یه درد تو دلشون داشتن، یه جوری از دنیا زده بودن.  
ولی تو همون سکوت، یه آرامش عجیبی هم بود.  
حالا همه رفتن...  
هیچکی نمونده...  
ولی من اینجام...  
همینجوری که رو پله‌های سرد نشستم، احساس میکنم اون خونه تو ذهنم هنوز زندس.  
حالا که همه‌چی تموم شده، هنوز صداها تو حیاط میپیچن.  
 آدم وقتی یه چیزی تموم میشه، تازه میفهمه چقدر باهاش یکی شده بود!  
چقدر با سکوتاش، با همون لحظه‌های کوچیک گمشده یکی شده بود...  
اون خونه فقط چهارتا دیوار نبود...  
یه پناه بود...  
پناهی واسه فرار کردنها، واسه فراموشیها...  
حالا دیگه تموم شده، ولی اون گرماش هنوز تو فضا معلقه...  

وقتی کتابو بستم، یه لحظه گیر کردم به آخرین صفحه...  
انگار هنوز صدای پاهاتو تو راهروی خونه میشنوم...  
صدای قفل در، چرخوندن کلید... و بعد هیییچ...  
  
اون خونه با همه رفتناش، هنوز تو وجود من زندس...  
شاید یه روز دیگه، تو یه جای دیگه از زندگیم، دوباره برگردم بهش...  
حتی اگه یادم نیاد روزی تو حیاطش دویدم...  
حتی اگه یادم نیاد کنار اون آدما بودم... همونی که با یه لبخند ساده از کنار هم رد شدیم...  
      

1

mahi

mahi

1404/1/24

        سمفونی مردگان؛ قصه‌ای که با من ماند

بعضی کتاب‌ها را نمی‌توان فقط "خواند"، باید با آن‌ها زندگی کرد، باید به آن‌ها اجازه داد که درونت ریشه بزنند، زخمی شوند که با هر یادآوری، دوباره سر باز می‌کند. سمفونی مردگان یکی از همان کتاب‌هاست.

این کتاب در وجودت رخنه می‌کند، می‌ماند، و هر از گاهی از درون تو را می‌لرزانند. وقتی صفحه‌های آخرش را ورق می‌زنی، احساس می‌کنی بخشی از تو در همان کوچه‌های سرد اردبیل، میان سطرهایی که بوی اندوه می‌دهند، میان سکوتی که هیچ‌وقت شکسته نمی‌شود، جا مانده است.

ایدین… کسی که می‌خواست از مرزها عبور کند، کسی که به دنیا نیامده بود تا شبیه دیگران باشد، اما همیشه دیوارهایی بلندتر از رویاهایش سر راهش بود. زندگی، سرنوشت، و دست‌هایی که او را به سمتی می‌بردند که هیچ‌وقت انتخابش نکرده بود.

سمفونی مردگان تنها یک رمان نیست، بلکه موسیقی غمگینی است که در پس ذهن آدم باقی می‌ماند—یک سمفونی از امید، درد، و سکوت‌های تلخ. کتابی که حتی پس از تمام شدنش، همچنان در تو نفس می‌کشد و همراهت می‌ماند.
      

25

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.