کتابی داستان محور ، معمایی و کمی رازآلود و در آخر شوکه کننده
محتوای جذابی داشت،حداقل برای من
بنظرم از اون دست کتاباییه که نباید سریع بخونی که برسی به آخرش
یه جاهایی باید کتابو ببندی ،تأمل کنی و به شخصیت ها، رفتارها و حتی آسیبهایی که دیدن عمیقا فکر کنی .
خیلی از ماها عمق چشمامون یه غمیه که حاکی از فشارها و اتفاقاییه که ناخواسته چه در کودکی و چه در بزرگسالی متحمل شدیم
که اگه این غمو یه روزی یه جایی زمین نذاریم و ازش دل نکنیم ، سربزنگاه مثل یه طناب میپیچه دور گردنمونو همونجا کارمونو میسازه.
جدای از تمام مباحث و مفاهیمی که در این داستان گنجونده شده بود، بعد از خوندن کتاب به یک سوال جالبی برخوردم.
جالب میشه شماهایی که این کتابو خوندین هم جواب بدین.
(حاوی اسپویل)
بنظرتون اونجایی که تئو از گابریل سوال میپرسه به تو شلیک کنم یا آلیسیا ؟
و گابریل میگه من نمیخوام بمیرم
اگه این سوال از آلیسیا پرسیده میشد چه جوابی میداد؟
و اگر در این شرایط از شما این سوال بشه چه جوابی میدید؟🙃