م . زریو

م . زریو

@m_zariv

109 دنبال شده

103 دنبال کننده

m_zariv
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

م . زریو پسندید.
آشوب روان 1 ؛ چاقوی سماجت
          نمی دانم آیا تا به حال سریال مسافران( با بازی رامبد جوان، حمید معجونی، سحر دولت شاهی و...) دیده اید یا خیر؟
مسافران داستان چند آدم فضایی است که به زمین می آید تا انسان ها را بشناسند و درباره آن ها اطلاعاتی بدست آورند.
در یکی از قسمت های مسافران، فرید پس از فهمیدن اینکه آدم فضایی ها می توانند ذهن دیگران را بخوانند از آن ها می خواهد که به او توانایی خواندن افکار دیگران را بدهند و مسافران هم قبول می کنند.
اوایل زندگی برای فرید بهشت بود. او می توانست صدای افکار دیگران را بشنود و از نیت های درونی آن ها با خبر شود. دیگر گرگی نمی توانست لباس میش را بپوشد و او را گول بزند چون جناب گرگ تا به خود می آمد و می خواست لباس میش را به تن کند فرید از قصد او آگاه میشد.
اما از آن جا که هیچ بهشتی در این دنیا دوامی ندارد بهشت فرید هم پس از مدتی شروع به فروپاشی کرد. شنیدن انبوه صدای افکار دیگران نه تنها موهبت نبود، بلکه به نفرینی جهنمی تبدیل شده بود. پس از گذشت زمانی فرید با عجز و لابه از مسافران خواست تا این توانایی نفرین شده را از او بگیرند تا بتوانند با خیال راحت و آسوده به ادامه زندگیش بپردازد حتی اگر بهای خواسته اش گول خوردن از تمام گرگ های دنیا باشد.
حال شاید از خود بپرسید :« خب این فیلم چه ربطی به آشوب روان داره؟»
نکته اش هم دقیقا این جاست. آشوب روان داستان مردمانی است که برای داشتن زندگی بهتر زمین را ترک کرده و در سیاره ای که نام دنیای نو را بر آن گذاشته اند، زندگی می کنند.
چیزی که دنیای نو را خاص و منحصر به فرد می کند این است که در دنیای نو همه صدای افکار یکدیگر را می شنوند، در این سیاره حتی صدای افکار حیوانات نیز شنیده می شود.
پاتریک نِس( نویسنده ی آشوب روان) با بیانی ساده و خودمانی آرام آرام و قدم به قدم تو را همراه تاد هیویت(شخصیت اصلی داستان) با این دنیا آشنا می کند. دنیایی که دنیاپردازی خاصی ندارد😄به گونه ای که در آغاز متوجه تفاوت آن با زمین خودمان نمی شوی.
🥦هشدار: اگر دنیاپردازی های پیچیده و عناصر جادویی سنگین و «ذهن به سختی هضم کن» را می پسندید این کتاب برای شما نیست!😮‍💨
عوضش تا دلتان بخواهد ماجراجویی دارد از نوع ماجراجویی های بزن بکُشی و فرار و البته معما.😂 
شخصیت پردازی هم دلنشین و بامزه است. به خصوص شخصیت پردازی حیوانات.( آن قدر که  من فکر می کنم اگر قرار باشد حیوانات حرف بزنند و صدایی از خودشان در بیاورند شبیه همینی است که پاتریک نس در کتاب گفته.)
شخصیت، رفتار و حتی لحن تاد هیویت(شخصیت اصلی آشوب روان) با ویژگی هایی که کتاب از او توصیف کرده، همخوانی دارد.
همین ویژگی در مورد باقی شخصیت ها چه فرعی و چه غیر فرعی هم صادق است.
پایان کتاب هم خیلی «چشم درشت کن» و «وای خدا الان چی میشه» است.
با اینکه هیچ علمی درباره ترجمه ندارم اما به عنوان یه خواننده ساده، ترجمه کتاب را پسندیدم.
به نظرم آشوب روان شبیه استانبولی است که نویسنده تویش از ادویه های تاثیر گذار( ویژگی های یک کتاب خوب) یک ذره ریخته و در پایان هم غذای نسبتا خوبی در آمده.
من که از استانبولی آشوب روان خوشم آمد. امیدوارم شما هم خوشتان بیاید.
        

40

م . زریو پسندید.
تاریخچه فلسفه
          نوشتاری در باب کتاب تاریخچه فلسفه از نایجل واربرتون

به نام خدا

فلسفه و فلسفه‌ورزی واژه‌هایی هستند که اکثر افراد جامعه آن ها را شنیده‌اند. اگر هم که در دبیرستان رشته انسانی خوانده باشند، فلسفه خوانده‌‌اند(این به معنی این نیست که کسانی که انسانی نبوده‌اند فلسفه نخوانده‌اند!). ما بیشتر فلسفه را با سقراط و افلاطون و ارسطو میشناسیم. آیا واقعا فلسفه وابسته به اشخاص است؟ یا نه و فلسفه یک روش فکر کردن است.

بعضی از مردم فلسفه را مبهم میداند و بعضی ها هم آن را انتزاعی و غیر قابل استفاده در دنیا میدانند. و فلسفه را ارزش خواندن نمیدانند. حق هم دارند. در این دنیای مادیات و پول و اقتصاد، دیگه فلسفه بدرد نمیخورد. اگر نتوانی شکم خود و فرزند و همسرت را سیر کنی، آیا میتوانی در این دنیا زندگی کنی؟ یا اینکه اینقدر این رقابت اقتصادی و پول در آوردن و رسیدن به مادیات زیاد شده است که اصلا وقتی را برای خواندن فلسفه نمیگذارد. پس به جای اینکه فلسفه بخوانی و سیری در اندیشه فیلسوفان داشته باشی، میروی به سمت پول در آوردن و رسیدن به درجات مالی و پولی برتر.
به گونه ای شده که امروزه پرداختن به فلسفه چیزی بیهوده است، البته در نظر مردم جامعه اینگونه است. اما ایا واقعا اینگونه است؟ 

من در دبیرستان رشته انسانی بوده ام و سال 11 و 12 هم فلسفه داشتیمو خوانده‌ایم. در ان دوران عالم مثل افلاطون زیاد ذهن من را درگیر خودش کرده بود. زیاد به این نظریه فکر میکردم. آیا واقعا افلاطون درست میگوید؟ آیا این جهان فقط سایه است؟ در اون زمان که فلسفه داشتیم، و میخوانیدم مترادف شده بود با کنکور. این مترادف بودن، نه فقط در دوره من، بلکه هم قبلش بوده و هم الان که دارم این نوشتار را نگارش میکنم. برای اینکه در کنکور موفق بشوم، میبایست فلسفه را به گونه ای بخوانم که بتوانم تست‌هایی که در آزمون های آزمایشی شرکت میکردم را به خوبی بزنم. یعنی فلسفه بخوانم برای اینکه درصد خوبی در ازمون آزمایشی بزنم. یعنی فلسفه و دیگر درس ها شده بود ابزاری برای رسیدن به هدفی. نه اینکه درک کردن آن. من هم چونکه نمیتوانستم درصدهای خوبی را از فلسفه در آزمون های آزمایشی بزنم، باعث شد که باور کنم که فلسفه خواندن یک چیز بیهوده است، چون من نمیفهمم، اگر میفهمیدم پس چرا نمیتوانم درصد خوبی در آزمون ها بزنم. این عقیده باورم شد. باور کردم که فلسفه یک چیز مبهم و سختی است که من آن را نمیفهمم. اما آیا واقعا فلسفه را نمیفهمیدم؟! یا اینکه در شرایطی بودم که فلسفه برای من گنگ ارائه شده بود؟

اما از زمانی که دانشجو شدم، فلسفه را نه دیگه از این زاویه که باید تست بزنم و ابزاری باشد برای رسیدن به هدف، بلکه از این زاویه که ذهن من را درگیر خودش کند میخواندم. فلسفه خواندن باعث شد که ذهنم فعال بشود و توی هرچیزی که میخوانم، میبینم و ... شک کنم و سوال کنم. سوال کردن را از فلسفه خواندن یاد گرفتم. 

این کتاب، تنها کتابی بود که در مطالعه‌ کردنش من را هر فصلش به دنیای اندیشه فیلسوفی میبرد. هر فیلسوف چه دغدغه‌ای داشته و در باب اون دغدغه چه نظریه ای را مطرح کرده است! واقعا برای من این کتاب شیرین بود. وقتی که آن را با خود حمل میکردم، انگار که اکثر فیلسوفانی که اندیشیده‌اند در طول تاریخ حمل میکردم.  هر فصل این کتاب اینگونه بود که با یک یا چند فیلسوف شروع میشود، و انگار وارد خانه او شده ای و نظر و دیدگاهش را ملاقات میکرده ای! 

این کتاب بسیار ساده نوشته شده است و هرکس، حتی افرادی که از فلسفه چیزی نمیدانند هم بخوانند، متوجه آن خواهند شد. نویسنده به خوبی و هوشمندانه ان را نگارش کرده و این از نبوغ آن است، این نتیجه تلاش سالها فلسفیدن در نظریه های فیلسوفان است. 

کاش که این کتاب معلمان فلسفه در دبیرستان به دانش‌آموزانشان معرفی میکردند و حتی زمانی که هر هفته تدریس میکنند یکی از دیدگاه‌ها و نظریات فیلسوفان را به بحث میگذاشتند. 

این کتاب باعث شد که فضولی من در فلسفه زیاد بشود. این کتاب، شاه کلیدی بود برای بنده که بروم داخل فلسفه بیشتر فضولی کنم و درب اندیشه هر فیلسوفی را باز کنم و با آن زندگی کنم.

این کتاب را بخوانید، تا دیدگاهتان نسبت به فلسفه تغییر کند.
        

1

م . زریو پسندید.
فلسطین از منظر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی

4

م . زریو پسندید.
هفت روز آخر
          این کتاب مجموعه یادداشت‌های بایرامی از هفت روز آخر جنگ (از ۲۱تیرماه ۶۷ تا ۲۷ام) است اما به قول خود او، پا را از "مجموعه یادداشت" فراتر گذاشته و تقریبا نوعی رمان محسوب می‌شود.
البته نمی‌توان به‌طور کامل به چشم رمان به این کتاب نگاه کرد چون در این‌صورت پایان‌بندی آن کمی نازیباست.
روایت کتاب از سردرگمی سربازانی آغاز می‌شود که ارتش عراق درحال نزدیک‌شدن به آنان است و آنان اصرار به حفظ مواضع خود و ایستادگی دارند اما به فرماندهان دسترسی‌ای ندارند و نمی‌دانند که باید چه‌کنند! درهرصورت آنها نیز با پیش‌روی ارتش صدام عقب می‌روند تا جایی‌که در محاصره دشمن می‌افتند و برای فرار از اسارت در آن گرمای داغ و سوزانِ تیرماه، سر به کوه و دشت و بیابان می‌نهند.
و روایتِ تشنگی و خستگی و تاول پاها و سردرگمی و راه‌نابلدی آن چندنفر در این دشت است که اوجِ کتاب است و شما با آن همراه خواهید شد. اکثریتِ کتاب به روایت روز ۲۱ام می‌گذرد و سراسیمگی سربازان در دشت. بایرامی به خوبی این روز بسیار تلخ را توصیف کرده و مشخص نیست که اگر هرکدام از ما به‌جای آنان بودیم چگونه رفتار می‌کردیم و آیا از پسِ آن شرایط برمی‌آمدیم یا نه!
لحظه‌ای که آنان نجات پیدا می‌کنند و به "آب" می‌رسند حقیقتا لحظه عجیبی‌ست...
بخوانید و با روی سخت جنگ آشنا شوید و تلخی‌اش را بچشید البته که تلخی‌اش تو ذوقتان نخواهد زد!
        

5

م . زریو پسندید.
کلت 45

19

م . زریو پسندید.
فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

15