بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فرشار

@far_1234

11 دنبال شده

5 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

این کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
            شبح میکونوس حاصل مصاحبه و گفتگوی کاظم دارابیه که ماجرای دستگیریش در آلمان رو تعریف می‌کنه.
اوایل دهه نود میلادی در رستوران میکونوس در آلمان چند تفر از سران کرد حزب دموکرات ترور میشن. (درباره حزب دموکرات می‌تونید یکی از پستهام با عنوان "قاضی‌محمد در کریسکان" مراجعه کنید.)
یکی دو ماه بعد ترور میکونوس، دارابی رو دستگیر می‌کنن. محاکمه‌ای سه ساله رو از سر می‌گذرونه و ۱۵ سال هم حبس می‌کشه.
در این حدود ۵۰۰ صفحه شرح ماوقع رو از زاویه دید و بنا به روایت کاظم دارابی می‌خونیم. خوب بود توضیح و شرحی از واقعه اول کتاب داده می‌شد. ماجرا و روایت خیلی ناگهانی شروع میشه و پیش‌فرض نویسنده بر اینه که همه می‌دونن درباره چی صحبت میشه برای همین اشارات نسبتا مختصره.

صداقت دارابی تو تعریف خاطراتش قابل تحسینه. خیلی از موارد رو می‌تونست نگه یا طور دیگه بگه ولی بدون توجه به اینکه چه تصویری ازش ساخته میشه همه شیطنت‌ها، ماجراجویی‌ها، عصبانیت‌ها، بدرفتاری‌ها و البته انسان‌مداری‌هاش رو تعریف می‌کنه.
چیزی که از شخصیت این آدم درمیاد، پسری باهوش، پرجنب و جوش، خلاق و شایه به تعبیر امروزی‌ها بیش‌فعال بوده.
به خاطر نترس بودنش راحت دست ریسک میزده و از موقعیت‌های جدید یا حتی خطرناک نمی‌ترسیده. ارتباطات زیادی هم داشته. همین ویژگی‌هاش باعث میشه به عنوان یه متهم و مظنون خوش‌دست و مناسب گیر دادگاه آلمان بیفته. 

مراحل دادگاهش خیلی آزاردهنده بود و اینکه هرچی تلاش کرد تا بی‌گناهی خودش رو ثابت کنه موفق نشد. تمام مدت کتاب برای من خواننده سوال بود دولت ایران کجای این پرونده بود. با توجه به اینکه تو اون سال‌ها پرونده میکونوس بهانه‌ای یرای تخریب ایران بود، چرا حاکمیت هیچ دفاعی از خودش نداشت یا نماینده‌ای نفرستاده بود به دادگاه یا حتی چرا کاظم دارابی رو انقدر تنها گذاشته بود. دارابی  تمام هزینه‌های دفاع و وکیل رو خودش داد و یک‌انه به عنوان نماینده ایران محکوم شد. آیا به دلایل سیاسی اجازه صحبت از این مسائل تو کتاب نبوده؟
          
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
فرشار پسندید.
            از خواندن این کتاب تا حدودی لذت بردم. قلم نویسنده خوب بود. کشش و طنازی خوبی هم داشت. ولی می توانستم بیشتر هم از آن لذت ببرم اگر اصلیت نویسنده ایرانی نبود. البته خیلی بی انصافی است که بگویم اگر خانم جزایری مثلا ژاپنی یا ایتالیایی بود، دیگر جنبه های آزار دهنده ی کتاب اذیتم نمی کرد.
من در این کتاب فقط دو نوع ایرانی دیدم. ایرانی هایی که در تظاهرات علیه شاه شرکت می کنند و خویی ترسناک و کمی وحشی دارند و اعمال زشتی مثل گروگان گیری را انجام می دهند و گروهی دیگر انسان های خوب و صلح طلب ولی ساده و عقب افتاده اند و حتی گاهی تا مرز حماقت هم پیش می روند. دلم برای خانواده ی نویسنده به خصوص پدرش سوخت.
خانواده ی دوما به عنوان مهاجرانی که در این کتاب مطرح شده اند باید نماد ایران باشند. چند نفر در ایران از بزرگترین دل خوشی هایشان جلوه های ویژه ی دزدان دریایی کارائیب است؟ واقعا آن قسمتی که پدر و عمویش نهارشان را از کالا های رایگان خوردند بهم برخورد.
البته اگر این کتاب در ایران چاپ می شد وضعیت فرق می کرد ولی وقتی این کتاب را کسانی بخوانند که اصلا نمی دانند ایران کجای نقشه است راجع به ما چه فکری می کنند؟
الان که فکر می کنم شباهتی می بینم بین این کتاب و "خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ پوست پاره وقت". با این تفاوت که در آن کتاب گفته بود چرا مردمش به آن بد بختی رسیدند.
با همه ی این حرف ها خوش حالم که این کتاب را خواندم و از بعضی بخش هایش واقعا لذت بردم.

پی نوشت: با تشکر از خانم توکلی و لیلی البته:))
          
فرشار پسندید.
                سبک داستان جالب بود، اینکه از زندگی یک فرد ارمنی در جنوب ایران صحبت کرده بینهایت جذابه اما پایان بی سر و ته کتاب واقعا تو ذوقم زد. این که هر فصل منتظر یه اتفاقی، یه جریان جالب؛ اما چیزی جز روزمرگی زنی متاهل نسیبت نمیشه و این آزار دهنده ترین بخش کتاب بود.
فکر نمیکنم از قلم این نویسنده کتاب دیگه ای بخونم.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

فرشار پسندید.
فرشار پسندید.