اریسا تاریخ عضویت:تیر 1402 اریسا دنبال کردن @booksloth 5 دنبال شده 9 دنبال کننده سرکتابدوست(105 کتاب)345امتیاز دنبال کردن0یادداشت13امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 105 کتاب در حال خواندن 1 کتاب خواهم خواند 18 کتاب یادداشتها این کاربر هنوز یادداشتی ننوشته است. باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشهالیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب اریسا 1402/9/10 و من دوستت دارم فردریک بکمن 3.9 70 صفحۀ 68 ...شما آدمها همیشه فکر میکنید حاضرید جان و زندگیتان را بدهید اما فقط تا وقتیکه درک کنید این کار دقیقا یعنی چه. تو همواره به میراثت فکر میکنی، نه؟ نمیتوانی تحمل کنی که بمیری و فراموش شوی. 0 11 اریسا 1402/9/10 و من دوستت دارم فردریک بکمن 3.9 70 صفحۀ 26 در نقطهای از زمان، تو از آن من بودی؛ پسر من. 0 7 اریسا 1402/7/25 آن ها به اسب ها شلیک می کنند هوراس مکوی 3.5 6 صفحۀ 79 ...من ماندم، درازکشیده و اندیشناک غروب آفتاب. میخواستم رنگهایش را در حافظهام زنده کنم. نظرم رنگ قرمز نبود. بقیهی مایهها را میخواستم. با کمی تلاش، پنداشتم که آنها را زنده کردهام. مثل نامی که میدانی اما فراموش کردهای؛ نامی که کشش آن به یادت میآید، حروفش، نواختش، اما نمیتوانی به آنها نظم دقیق بدهی و خودش را بیابی... 0 8 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.
اریسا تاریخ عضویت:تیر 1402 اریسا دنبال کردن @booksloth 5 دنبال شده 9 دنبال کننده سرکتابدوست(105 کتاب)345امتیاز دنبال کردن0یادداشت13امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 105 کتاب در حال خواندن 1 کتاب خواهم خواند 18 کتاب یادداشتها این کاربر هنوز یادداشتی ننوشته است. باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشهالیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب اریسا 1402/9/10 و من دوستت دارم فردریک بکمن 3.9 70 صفحۀ 68 ...شما آدمها همیشه فکر میکنید حاضرید جان و زندگیتان را بدهید اما فقط تا وقتیکه درک کنید این کار دقیقا یعنی چه. تو همواره به میراثت فکر میکنی، نه؟ نمیتوانی تحمل کنی که بمیری و فراموش شوی. 0 11 اریسا 1402/9/10 و من دوستت دارم فردریک بکمن 3.9 70 صفحۀ 26 در نقطهای از زمان، تو از آن من بودی؛ پسر من. 0 7 اریسا 1402/7/25 آن ها به اسب ها شلیک می کنند هوراس مکوی 3.5 6 صفحۀ 79 ...من ماندم، درازکشیده و اندیشناک غروب آفتاب. میخواستم رنگهایش را در حافظهام زنده کنم. نظرم رنگ قرمز نبود. بقیهی مایهها را میخواستم. با کمی تلاش، پنداشتم که آنها را زنده کردهام. مثل نامی که میدانی اما فراموش کردهای؛ نامی که کشش آن به یادت میآید، حروفش، نواختش، اما نمیتوانی به آنها نظم دقیق بدهی و خودش را بیابی... 0 8 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.