فائزه سادات امینی

فائزه سادات امینی

@Samini

8 دنبال شده

2 دنبال کننده

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

من با خدای کوچکم قهرم!: خدا رو باید بزرگ دید

0

شاهنشاه
          روایت کتاب شاهنشاه از روزهایی که حکومت شاهنشاهی در ایران نفس های آخرش را می کشد شروع می شود و تا اولین روزهای تولد حکومت تازه ادامه می یابد.
نویسنده خود در این روزهای پر التهاب و حساس در ایران حضور داشته و آنچه نوشته حاصل برخورد مستقیم او با وقایع و مردم است. 
دستاورد روزهای حضور او در ایران انبوهی است از عکس ها، یادداشت ها و مصاحبه ها.
و هر بخش کتاب بر پایه یکی از این آثار نگاشته شده است.

کتاب با روایت عکس ها شروع می شود. خود تصویر در کتاب چاپ نشده اما نویسنده آنچنان خوب توصیف می کند که می توانیم آن را در ذهن مان شکل دهیم. برخی عکس ها هم بر اساس توصیف شان به نظر آشنا می آید. احتمالا قبل تر در کتاب های تاریخ بهشان برخورده ایم.
از توصیف عکس که بگذریم، ریشارد از میان عناصر عکس قصه می گوید. از ماجرای عکس می گوید و سپس فراتر می رود. حرف های جدی تر می زند. حرف های که می شود گفت تحلیل هایش است از وقایع و رخداد ها.
چندان پایبند نیست همه آنچه که می گوید در عکس هم آمده باشد همین که عکس جرقه ابتدایی را بزند کافی است.

ریشارد سوژه ها و نکات متفاوت را بررسی می کند.
او از تمدن بزرگ مورد هدف شاه می گوید. 
آنجا که سوژه یکی از عکس ها شاه ایران است، در لحظه ای که دارد قیمت بالا رفته نفت را با خوشحالی اعلام می کند.
پول و ثروت و طلا است که به ایران سرازیر می شود.
شاه قصد کرده است با این ثروت، تمدن بزرگ بسازد.
او می خواهد طی یک نسل ایران را اروپا کند. ریشارد از تصمیم شاه می گوید و آنچه را روایت می کند که شاه ندیده و یا کمتر دیده. مردم را. زندگی شان، اقتضائات و نیاز هایشان و نوع نگاه شان به تمدن بزرگ مد نظر شاه را.
 این تمدن برای مردم چندان آورده ای نداشت.
 اصلا مگر می شود فقط با پول متمدن شد؟ تمدن فرهنگ می خواهد. تخصص می خواهد. سرمایه انسانی و زیر ساخت می خواهد.  نویسنده این خلأ های جبران نشدنی با پول را خوب دیده و خوب روایت کرده.
 شاه بخش مهمی از سرمایه به دست آمده از فروش نفت را صرف توسعه ارتش کرد. البته بهتر است بگوییم نمایشگاه تجهیزات نظامی. 
غافل از اینکه صرفا با خرید تجهیزات و بدون داشتن و تربیت نیروی متخصص و سرمایه انسانی با فرهنگ نمی شود کشور را متمدن کرد.
رفتار پلیس و نظامیان با مردم سوژه دیگری که مورد توجه نویسنده قرار گرفته. 
او معتقد است نیرو های  نظامی ایران ابزار اصلی حکومت  برای مقابله با معترضان است. به نحوی که وحشت بر جامعه سایه انداخته و آدم ها حتی از حرف زدن هم می ترسند و از به کار بردن کلمات و اصطلاحات ممنوعه دوری می کنند. بعضی از این اصطلاحات صرفا به نحو دلالی مربوط به حکومت می شود.
اما پلیس کشور گمان می کند با وحشت می توان جلوی مردم را گرفت. اما گاهی که فشار از حد بگذرد گویا مردم دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و این می تواند شروع تغییر باشد.

در جای دیگری نویسنده به سراغ مسجد ها و نقش آنان در زندگی مردم ایران رفته است.
او مسجد را جایی می بیند که پناهگاه و ملجا مردم است. یک مکان با کاربری چندگانه. مردم خسته از بی عدالتی ها و فضای فوق امنیتی کشور آنجا جمع می شود. صحبت می کنند. هم اندیشی می‌کنند و حتی غر می زنند. مهم تر آنکه دیگر احساس نمی کنند هر ثانیه زیر نگاه پلیس اند.
انقلاب و رخداد هایش هم از همین مساجد شکل گرفت و گسترش یافت و منتشر شد.

از آنجا که کتاب از زاویه نگاه یک نویسنده خارجی است و سوژه یکی از مهم ترین و در عین حال نزدیکترین تحولات ایران است خواندن این کتاب خوش خوان می تواند برای مخاطب ایرانی جالب توجه و حاوی نکات مفیدی باشد. 
        

1

تعلق؛ محور تحول در انسان

12

تعلق؛ محور تحول در انسان

1