رجاء

رجاء

@Rashid.f

39 دنبال شده

8 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

رجاء پسندید.

40

رجاء پسندید.
          یکی از بهترین کتاب هایی که امسال خوندم؛بی شک کتاب « پس از بیست سال» بود.

با این که چند ماه از خوندن این کتاب گذشته؛ ولی هنوز هم به  نظرم تا الان بهترین  رمان تاریخی _ مذهبی که تا به حال نوشته شده.

بعد از این که کتاب رو  تموم کردم، با خودم گفتم: خیلی یادداشت در مورد کتاب  در بهخوان نوشته شده  و احتیاجی به یادداشت من هم دیگه نیست .

تا این که امروز به این فکر کردم، حالا که یک روز  تا شروع سال جدید مونده، من هم یادداشتی از کتاب  بنویسم و حیف که برای  این  کتاب یادداشتی  نوشته نشه.

حالا داستان کتاب:
اگر حوصله خوندن کتاب تاریخی ندارید؛ ولی دوست دارید که از دوره پس از رحلت پیامبر و  حوادث و اتفاقات دوره خلیفه سوم مسلمانان ، شورش های این دوره در بخش هایی از سرزمین اسلامی، به حکومت رسیدن  حضرت امیر ، علت جنگ جمل، صفین و نقش معاویه و در آخر هم  علت قیام عاشورا  رو بدونید؛ این رمان  عاشقانه و تاریخی بهترین کتاب برای بررسی این حوادثه.

بر خلاف صفحات رمان ، کتاب انقدر خواندنی  و گیراست که شما  متوجه حجم تقریبا زیاد کتاب هم  نمی شید.  در نتیجه رمان « پس از بیست سال» بهترین کتاب هم  برای مطالعه در عید میتونه باشه.

مطمئن باشید از خوندنش پشیمون نمی شید.
        

25

رجاء پسندید.
          بعد از خواندن کتاب « زخم داوود» دلم  می خواست بیشتر در مورد «فلسطین اشغالی»  و اتفاقاتش بخونم و بدونم.

 برای وقت هایی که خودم یک عالمه کتاب تخصصی تاریخ باید بخونم، خوندن رمان های تاریخی خیلی می تونه خوب باشه ؛ چون هم  با تاریخ  سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و.. کشور مورد نظر آشنا میشی، هم این که با یک لیست بلند بالایی از  اسامی و تاریخ جنگ ها و قراردادها رو به رو نمیشی.
 
کتاب« جایی که خیابان ها نام داشت »  با این که رمان تاریخی نیست ؛ولی در قالب رمان به گروه های یهودی در تلاش برای ایجاد «سرزمین جعلی صهیونیست ها»،  درگیری های یهودی ها و فلسطینی ها ، اردوگاه های فلسطینی ها، تا تاریخ اجتماعی و فرهنگی: از غذاها ، رسم و رسومات و روابط  خانوادگی ، ازدواج و تفریحات فلسطینی ها اشاره های زیادی کرده .

خلاصه داستان :
قصه در مورد یک دختری به نام حیات که( مرحله کودکی رو میشه گفت  پشت سر گذاشته) در کرانه باختری زندگی می کنه. 
حیات  از سرزمین بیت المقدس نه چیزی دیده و نه شنیده تا زمانی که   مادربزرگش بیمار میشه.
 مادر بزرگ  از  قدس غربی و روستایی که در اونجا  زندگی می کرده و دلتنگی برای اون خاک و وطن با نوه ش صحبت می کنه.
همین صحبت ها برای حیات دلایلی میشه که بخواد یواشکی وارد  قدس غربی بشه تا خاک روستای مادربزرگ رو براش به عنوان هدیه ببره.

موقع خوندن کتاب« جایی که خیابان ها نام داشت»  ذهنم  بی اختیار کتاب رو با کتاب  « زخم داوود»  مقایسه می کرد. همین هم  باعث شد امتیازم به جای چهار، به کتاب سه/ سه و نیم باشه.
 
        

21