نورا

تاریخ عضویت:

آذر 1401

نورا

@Noora1023

25 دنبال شده

52 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
نورا

نورا

4 روز پیش

        بوف کور سه طیف دنبال کننده دارد:
یا عاشقانش یا کسانی که هیچ از آن نفهمیده اند یا کسانی که فهمیده اند و دوست نداشتند.
اما من نمیدانم در کدام دسته ش قرار دارم. در ابتدا چیزی ازش نفهمیدم، بعدها که فهمیدم دوستش نداشتم و حالا که دوروز از اتمامش میگذرد احساس میکنم دوستش دارم مرا وارد دنیایی کرد عجیب و غریب،دنیایی که تا به حال وارد ان نشده بودم.
شما جزو کدام دسته اش هستید؟
کتاب دو روایت است.هر دو روایت شخصی است که نامش را نمیدانیم تقریبا هیچ چیز از او نمیدانیم در نهایت کتاب هم چیزی از او و شخصیتش نخواهیم فهمید. تنها چیزی که دستگیرمان میشود ذهن پرش است که اسیر پوچی شده، میخواهد از وضعیتی به وضعیت مطلوبی حرکت کند اما حتی نمی‌فهمیم چرا میخواهد این کار را کند، در نهایت موفق هم نمیشود. 
معشوقه در هر دو روایت خیالی است. نماد وضعیت مطلوبی که آن شخص میخواهد بهش برسد. از طرفی پیرمرد خنزر پنزری و تمام جامعه ای که در آن زندگی میکند (رجاله ها) در آن گیر کرده اند، نماد وضعیت خرافات و سنتی ست که جامعه اش دارد. 
این شخصی که هیچ ازش نمیدانیم
خودش را شبیه رجاله ها نمیداند
و مدام درگیر این است که اثبات کند با آنها نیست اما در آیینه خودش را شکل همان پیرمرد خنزر پنزری میبیندو این یعنی اوهم گیر کرده است. 
در نهایت او در هر دو روایت هر دو معشوقه اش که نماد وضعیت مطلوبی ست که میخواهد با دستان خودش میکشد. 
انسانی خود درگیرکه در ظاهرمیخواهد به آن وضعیت مطلوب برسد و در واقع فقط رویایش را دارد درحالی که در واقعیت نه تنها به آن  احساس نیازی  پیدا نکرده که همه وجودش عجین است با وضعیتی که در آن قرار دارد و او این واقعیت رانمیپذیرد. 
کتاب سر و تهی ندارد تهش همین است، فردی که خودش خودش را گول زده و با خودش درگیر است، همین. تهش هم به جایی نمیرسد. این ادم حتی با خودش هم درگیر نیست با خیالاتش درگیر است او حتی درک درستی از وضعیتی که در آن قرار دارد هم ندارد او نه خودش را میشناسند نه اطرافش را، علایقش را، باور هایش را، ونه وطنش را. او در همه اینها تردید کرده. شبیه اورا همچین یخورده در اطرافمان زیاد میبینم ادم هایی که نمیدانند چه میخواهند، ادم هایی که غرق اند و رویای رسیدن به وضعیت مطلوب خیالی خود را دارند و کتاب خودش اشاره میکند:
روایت هر دو کتاب هزار سال فاصله دارد و کم نیستند در تاریخ ادم هایی که اینگونه اند. 
کتاب روان نبود اماتوصیف ها خوب بود انسان را به عمق فاجعه آن فرد میکشاند.
      

6

نورا

نورا

1403/10/8

        بیایید اثر های یک نویسنده را باهم اینگونه مقایسه نکنیم
وقتی مبنای یک کتاب(موضوع)متفاوت باشد نمی‌شود ان را با کتاب هایی که موضوعات دیگری دارند،قیاس کرد.
امیرخانی ساختار شکن است و من عاشق ساختار شکنی!
هر اثرش زندگی پر پیچ و خمی ست که جریان دارد و متفاوت است متغیر،ای کاش بشود که متفاوت و متغیر بودنش پیشرو شود.
ایده هایش از دل درد های زندگی بالا می آیند و در رهش که رها می‌شود از معکوسش به سراغ شهر سازی رفته دلم می‌خواهد بگویم به سراغ زمینِ عزیز رفته که خدا خلیفه ش را درآن ساکن کرد و نعمت عمرانی در زمینِ‌عزیز را به خلیفه اش بخشید.
او به بخشی از این موضوع اشاره کرد که اطلاعات بسیار خوبی را در اختیار خواننده قرار میداد حال اگر هم شبیه مقاله باشد،مقاله درقالب رمان که همیشه بد نیست،هست؟
شخصیت های کتاب زنده بودندونبودند،با آنها انس میگرفتی و نمیگرفتی!سیر داستان پژمرده بود و شخصیت های نیمه زنده را هم پژمرده کرده بود،پژمردگی ناشی از جملات مورد استفاده،بروز وقایع روند کتاب را کندو خسته کننده میکرد.
علاقه زیاد جناب آقای نویسنده به ارمیا هم که ستودنی ست.
تلنگر خوبی بود! 
      

3

26

نورا

نورا

1403/6/16

        دنیای این روزهای آدمیزاد چیز بزرگی کم دارد 
و آن سادگی در زندگیست، کتاب روایتی ساده از زندگیِ سادهِ آدم هایی ساده اند؛ اما حماسه می آفرینند.
روایت مادرانه ای که با تربیت درستش چهار انسان را تحویل جامعه زمان خود می‌دهد.
روایت چهار دختری و هر کدام با چهار طبع متفاوت که کنار هم بودن را یاد گرفته اند و صبورانه و قدم به قدم برای متغییرِ متفاوتِ پیش رو بودن حرکت می‌کنند،روایت دخترانه ای از تکامل است.
ترجمه روان کتاب به سادگی کتاب می افزاید و شما را با خود همراه می‌کند تا قدم به قدم با رشد شخصیت های داستان همراه شوید.روند کتاب در اواسط کند میشد و در آخر از شور اوایلش کم شد درگیری آخرین ماجرای داستان کمی زیاد طول کشید و از آب و تاب همیشگی کتاب کم کرد‌.
با خواندنش به دنیای کودکی هایتان سفر خواهید کرد اما محتوا را عمیق تر درک میکنید،نویسنده دغدغه هایش را به خوبی بیان کرده بود، او دغدغه اخلاق مداری مردم جامعه اش را داشت.
بخوانید و تجربه کنید و تجاربتان را ارزیابی کنید.
زندگی این چهار دختر را زنده گی کنید!
      

2

نورا

نورا

1401/9/21

        کسی در روستایی محروم بزرگ می شود و سختی میکشد می شود حاج قاسم که امریکایی ها از او
می ترسیدند اما کسی در ناز و نعمت و رفاه زندگی میکند میشود محمد رضا شاه که یک ملت ارزوی مرگش را میکردند این کتاب روایتگر انتخاب مردی است برای زندگی اش که حق را انتخاب کرد و به کمال رسید شیرین بود برایم شنیدن واژه هایی که تا بحال انها را نشنیده بودم وبا شوق به اخر صفحه رجوع میکردم تا معانی انهارا بفهمم یکی دیگر از شیرینی هایش رفتار حاج قاسم با پدر و مادرش بود خیلی زیبا بود نوجوان های عزیز این کتاب رو بخونید و روابطتون رو با پدر و مادرتون اصلاح کنید زمانی به پایان رسید که انتظارش را نداشتم درد اور است وقتی گنجی پیدا کنی اما وقتی به اوج لذتت رسیدی یکهو تمام شود زندگی حاج قاسم برایم یک گنج بود پر از نکته های ریزو درشت اما تا به اصل لذت پیدا کردن نکات رسیدم تمام شد..
زمانی که شروعش کردم برایم جالب بود دستنوشته کامل حاج قاسم وجوداشت اما بعد ها که فکر کردم دیدم لازم نبود و فقط و فقط کاغذ حرام شده بود...!
با این حال بخوانید و لذت ببرید
      

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.