آنی شرلی
ماریلا و متیو کاتبرت
ریچل لیند
جری (کارگر)
دایانا بری
روبی گیلیس
پریسی اندرسون
آقای فیلیپس
گیلبرت بلایت
ژوزفین بری
خواهر دایانا: مینی می
خانم آلن: همسر کشیش
میولر استیسی: معلم جدید مدرسه
کری اسلون، ژوسی پای، جی اندروز: بچههای مدرسه
دوستهای آنی در کوئین: پریسیلا و استلا
جان بلایت: پدر گیلبرت؛ توی جوونی با ماریلا یه عشق بدون سرانجام داشتند.
اسم مکانها:
خونهی ماریلا و متیو کاتبرت: گرین گیبلز
دهکدهای که توش همگی زندگی میکردند: اونلی
جزیرهی محل سکونتشون: جزیرهی پرنس ادوارد
بیچ وود: محل زندگی ژوزفین بری
اورچرد اسلوپ: محل زندگی دایانا
آنی شرلی رو من یکبار وقتی دبستان بودم شروع به خوندن کردم و بار دیگه الان که احساس کردم نیاز به بازخوانی و روحیهی آنی شرلی دارم. من معتقدم اگه توی بخشی از زندگیتون هستید که سرخورده یا ناامیدید و احساس میکنید نیاز به انگیزه و امید دارید خوندن این مجموعه مخصوصا جلد اولش میتونه خیلی کمک کننده باشه. هر قسمت داستان انگار به آدم یادآوری میکنه که از جاش بلند بشه و طبیعت رو ببینه زیباییهارو ببینه و هرچیزی که در بهار جریان داره.
به همین خاطر بهترین زمان برای خوندن این کتاب بهاره و خود من تصمیم گرفتم دوباره ۸ جلد آنیشرلی و بقیهی آثار مونتگمری رو بخونم چون این نویسنده به نویسندهی طبیعت معروفه اونقدر که جزئیات و توصیفاتی که از طبیعت میگه زیبا و با ظرافته.
لطفاً اول کتابهای این مجموعه رو بخونید و بعد سریالش رو ببینید چون دوتا داستان کاملا متفاوت و جدا از همدیگه هستند و واقعا سریال تحریف اثر به حساب میاد.
یکی از شخصیتهای داستان که دوستش داشتم واقعا عمه ژوزفین بود که نقش مهم و خوبی رو تو زندگی آنی شرلی داره بعد همین پیرزن بنده خدارو تو سریال لزبین نشون میده که با عشقش زندگی میکرده و طرف مرده 😐😑 یا مثلا متیو کاتبرت داخل کتاب تو کل زندگیش از همهی زنها و دخترها به دور بوده و ازشون میترسیده و فرار میکرده بعد نشون میده تو سریال که متیو درواقع تو جوونیش از یه دختری خوشش اومده که از قضا الان رییس مزون لباسه و متیو میره ازش برای آنی لباس آستین پفی میخره!!! میدونم این جزئیات به ظاهر بی اهمیتند ولی واقعا از دستکاری شخصیتهای یک داستان و تغییر اصالتشون متنفرم.