نگین بدیهی

نگین بدیهی

@NeginBadihi

81 دنبال شده

147 دنبال کننده

            هرجا که غریبه بود، کتاب‌ها خانه‌اش بودند.
          
@Negin_badihi
_neginbadihi_
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

67

        این کتاب مدت زیادی با من بود، چون خیلی آروم و پیوسته خوندمش، شبیه آروم جویدن و بلعیدن غذا. طبق چیزهایی که قبل از شروع کتاب خوندم، این کتاب الهام گرفته از صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز هست. اما نظر من رو بخواهید صدسال تنهایی کجا و این کتاب کجا، نحوه‌ی بیان حوادث و پرداختن به شخصیت‌ها حتی میزان رئالیسم جادویی این کتاب در برابر صدسال تنهایی حرفی برای گفتن نداشت. اما اگه با عینک مقایسه نبینیم میتونم بگم که کتاب جالب و دارای ارزش خوندنی بود. داستان با خانواده دل‌واله شروع میشه و با وجود پربچه بودن این خانواده ما فقط قراره داستان دخترهای این خانواده رو به صورت نسل در نسل بخونیم. داستان رزا خوشگله، کلارا، بلانکا و آلبا. در طول کتاب با بخشی از زندگی هرکدوم از این‌ها همراه میشیم و از زمان کودکی تا مرگ شخصیت‌هارو می‌خونیم. اگه کتاب رو به چهار بخش تقسیم کنیم، بخش آخر کتاب کاملا سیاسی میشه و از حالت داستان عادی و تا حدی عجیب یک خانواده خارج میشه. انگار که یهو کتاب جدیدی برداشته باشیم و شروع به خواندن کرده باشیم که خب از این لحاظ من این کتاب رو دوست نداشتم. چون انگار خیلی ناگهانی داستان تغییر رویه داد. یه سری شخصیت‌هایی بودند که اسم نداشتند و فقط با شغلشون نام برده شدند مثل رییس جمهور و شاعر که احساس میکنم اینکه من متوجه راز این شخصیت‌ها نشدم بخاطر تاریخی بودن این شخصیت‌ها و عدم اطلاع من از تاریخ کشور شیلی هست. برخلاف نظر خیلی‌ها من استبان تروئبا و جوری که شخصیتش در طول داستان تکمیل شد رو دوست داشتم. حتی میتونم بگم شخصیت موردعلاقم در طول کتاب بود چون انگار بیشتر از همه حضور و تأثیر داشت. در کتاب خیلی میخواست تاکید کنه که حضور کلارا در عمارت چقدر مهم بوده و تاثیر داشته اما حقیقت اینه که در اوایل داستان بارها گفته میشه که کلارا در دنیای خودش بود و اصلا توجهی به خونه نداشت و من این تضاد رو برای مقدس کردن یک شخصیت دوست نداشتم. باید بگم کتاب عالی شروع میشه . به میزان زیادی اعجاب انگیز و جالب اما رفته رفته انگار از میزان جادویی بودنش به شدت کاسته میشه و بیشتر ما وارد دنیای واقعی میشیم که احتمال زیاد قصد عمدی نویسنده بوده. در هر صورت پیشنهاد من اینه که این کتاب رو بخونید و لذت ببرید.
      

46

        اولین مواجهه‌ی من با کتاب آدمخواران در پی علاقه برای خواندن کتاب لاشه‌ی لطیف آمد که دوست خوبی از این چنل پیشنهاد داد که اگر به دنبال ورژن طولانی‌تر و ناراحت کننده‌تری از آدمخواران هستی میتوانی آن کتاب را هم بخوانی. من هم که یک نیروی محرک درونی، همیشه سوقم میدهد به هرکتابی که در دلش رنج و غم و خشم زیادی نهفته است. ژان تولی از معدود نویسندگانیست که کتاب‌هایش را بدون هیچ زحمتی می‌خوانم و همیشه از ایده‌هایی که در ذهن این نویسنده جرقه میزند و دست به قلم میشود، لذت میبرم. من احساس میکنم ژان تولی به خوبی قسمت ناراحت‌کننده و تلخ این جهان را میبیند و بازگو میکند و مانعی نمیبیند که اوقات مخاطبش را تلخ کند، چون به هرحال زندگی همین است! داستان آدمخواران یا Eat him if you like  داستان واقعی سرگذشت آلن دومونی، جوان متعلق به قرن نوزدهم فرانسه است که در روستایی در جنوب غربی فرانسه زیست میکرد و از خرده‌مالکان آنجا بود. طبق روایت‌ها مردی بوده که به همه کمک می‌کرده و با وجود ثروتمند بودن تصمیم میگیره قرعه‌ی خوب یک انسان فقیر رو نخره و با قرعه‌ای که به نام خودش افتاده به جنگ در مقابل پروسی‌ها برود. گاهی اوقات فکر میکنم اگر آلن پایش به جنگ می‌رسید و در آنجا میمرد چقدر خوشحال‌تر بود! حالا شاید از خودتان بپرسید پس اگر در جنگ نکرد و داستان، داستان جنگ نیست پس چگونه مرده؟ که بدین صورت من شمارا به خواندن این کتاب در یک نشست دعوت میکنم. فقط هشدار میدهم که خواندن این کتاب چیزی را در درون آدم به حرکت وامیدارد و بسیار می‌رنجاند. شاید در بین پاراگراف‌ها نیاز به تنفس داشته باشید تا بروید آبی بخورید یا هوایی استشمام کنید و بعد دوباره ادامه دهید.
      

46

باشگاه‌ها

ایرانشهر

189 عضو

زنان هخامنشی

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

نگین بدیهی پسندید.

67

نگین بدیهی پسندید.

12

من دارم متنی میخونم. نشستم سریالش رو دیدم رسیدم فصل دو حس کردم خیلی خراب کردند داستان رو و از خودشون درآوردند گفتم بذار بشینم بخونم دوباره یادم بیاد ماجراهارو. باشه حتما🤗

8