Hediyeh zahra

Hediyeh zahra

@Hel_darchin

8 دنبال شده

6 دنبال کننده

            وَ ما، نَهَنگانِ پَنجاه و دو هِرتزیم>>
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

Hediyeh zahra

Hediyeh zahra

1403/9/23

        حدود ۶،۷ ماه پیش، این کتاب رو نصفه رها کردم و بالاخره فرصت این رو پیدا کردم که به این چرخه ناتموم پایان بدم.
-جزء اولین کتاب‌های ترسناکی بود که خوندم و خب، ازش خوشم‌ اومد! طوری که من هم‌  پوستم سوزن‌سوزن می‌شد، توی تاریکیِ بی‌انتهایِ آرام‌بخشی فرو می‌رفتم و درد رو احساس می‌کردم!
بارها میونه کتاب واقعا شوکه شدم و خب فلسفه کتاب ترسناک همینه دیگه نه؟!
شخصیت اصلی، یعنی نِیل برام یه عجیبِ خوب بود و دوسش داشتم:))
کتاب فصل های کوتاهی داشت که در انتهای هر فصل یه سوال لعنتی ذهنت رو درگیر میکنه و مجبور میشی صفحه هارو با سرعت بیشتری ورق بزنی، روند کتاب خوب و یه‌جورهایی شاید سریع هم بود! معماها جالب و حدس نزدنی بودن، اما‌ خب من اواسط کتاب از قضیه سردرآوردم. بعضی مواقع احساس می‌کردم توصیفات و روند داستان تکراری شده، آیا برای شماهم اینطور بود؟سخن پایانی؛ برای یه تازه‌کار تو این ژانر کتاب فوق العاده‌ایه^_^
_ شاید اسپویل:
به نظر من چندتا معمای ناتموم اینجا به حال خودش رها شد:
۱.خاله کلر و خاله آنا می‌خواستن چه صحبتی با ریک، پدر بری و نیل داشته باشن؟
۲.خانم‌ جنت ریلی، چطور تونست در خانه سالمندان تپه آرام، ربکا اسمیت رو ببینه درحالی که بچه‌ها متوجه این موضوع نشدن؟
۳.در کتاب اشاره شد که اکثر روح‌ها داستان غم‌انگیزی دارن و خب یه جورهایی ربکا اسمیت روحی بی‌خطر  و بی‌گناه خطاب شد، خب پس دلیل ضربه پای ربکا به کف چوبی و سقوط نیل به طبقه پایین، چه دلیل قانع کننده ای میتونه داشته باشه؟
۴.آیا درآخر روح ربکا اسمیت به آرامش رسید؟ پس دلیل کابوس های نیل با وجود اتمام ماموریتش چیه؟
.
اگر به بری توجه بیشتری می‌شد، قطعا کتاب خاطره انگیز تری برام به جا می‌موند. علاوه بر اون من قاتل رو بین مظنون‌هام با افراد دیگه‌ای مثل آنا و دکتر سایمون گذاشتم و خب، حدسم درست بود!

      

7

Hediyeh zahra

Hediyeh zahra

1403/9/13

        یک عاشقانه آرام که تفکر و نگرشتون رو به یک عاشقانه آرام مبدل می‌کنه>>>
عاشقانه ای پرمعنا بین گیله‌مرد کوچک و عسل‌بانو!
یه کتاب بسیار دوست داشتنی از نادر ابراهیمی که‌روح‌ام رو لمس کرد. به دلیل ایرانی بودن این کتاب، جملات بسیار دلنشین و با خلق و خوی ایران و ایرانی سازگار بود و لبخند گرمی رو به لبم آورد. شاید نسل Z نتونن با این کتاب به خوبی ارتباط بگیرن اما قطعا والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ هامون با این کتاب یادی از گذشته های دور می‌کنن، اما من به عنوان یک نوجوان بوی سیب‌زمینی های تازه تازه با نمک‌نرم و گلپر‌ رو حس کردم، مزش‌کردم، و تجدید قوایی کردم. شخصیت های اصلی برام دلگرم‌کننده و عزیز بودن، و من هم گام به گام باهاشون گشتم فراز و نشیب‌های زندگی رو گذروندم:)) تصویرپردازی کتاب "بی‌نظیر" بود! کتاب روند متعادلی داشت و معقول بود.
اما علاوه بر همه‌‌ی اینها، بخشی از جملات کتاب برای من سنگین و مبهم بود... تاکید می‌کنم برای "منِ ۱۳ ساله"!
همینطور در برخی از مواقع، معلوم نبود که دیالوگ‌ها متعلق به چه کسی‌ست؟ و همین مطالعه ادامه کتاب رو برای من سخت می‌کرد. معترفم به این موضوع که خوندن این کتاب برای من، بیش از حد معمول طول کشید و به قولی"ریدینگ اسلامپ" شدم. اما شرایط تحصیلی و شخصیم هم رو این موضوع بی‌اثر نبود!
واقعا از مطالعه این کتاب لذت بردم:)


      

26

Hediyeh zahra

Hediyeh zahra

1403/6/13

        و بالاخره، پایان.
چه جمله ی غم‌انگیزی...
درد و غم‌ زیادی رو دلم‌ سنگینی میکنه، به محض اینکه جانانم تموم شد، بدون هیچ درنگی پاشدم و به نقطه نامعلومی خیره شدم و تموم داستان رو با خودم مرور کردم، عواطف و احساساتی که‌ خرجش کردم و اکت هام...همشون‌ با عشق همراه بودن...
یه لحظه از احوالاتم غافل شدم و دیدم ای وایییی... چشمام میسوزه... بعد این سوزش تبدیل شد به گریه و تا به خودم‌ اومدم دیدم‌ جانانم رو گذاشتم روی قلبم و زار زار اشک میریزم واسه بچه هام... من با شما زندگی کردم...طعم تلخ تنهایی به کامم شیرین اومد و استارت جدی علاقم به کتاب و کتابخونی با شما رقم خورد...حس غریبی یورش برد به دلم  و شروع کردم به بو کردنت، ورق زدنت و تجربه دوباره همه احساساتی که باهات داشتم...
_دوست دارم، ۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ۴ صبح، مادرتون:))
چیزی که خیلی من رو به کتاب جذب کرد، ایده خفن و بزرگ نویسنده بود که دنیای خیلی وسیع و نامحدودی رو در اختیارت میذاره. 
در این‌ بین، تضادها، تفاوت ها، و پیش بردن داستان با نقطه نظر کارکتر های مختلف... این خیلی جذابه و خواننده رو اصلا خسته نمی‌کنه. فصل ها حجم نسبتا کمی دارن و همواره در حال تکمیل و پاسخ به معماهای فصل های قبل هستن. شخصیت پردازی جذابی داشت و هر کارکتر حرفی برای گفتن داشت. برای تصور‌ و همراه شدن با این‌ کتاب، شما نیاز به اطلاعات و جزئیات خوبی دارید که به نظرم‌ نویسنده خیلی خوب از عهده اش بر اومده بود. همه چیز بسیار باشکوه و باجزئیات توصیف شده بود. در کنار همه ی این‌ها، نویسنده کمی چاشنی تند رومنس‌ بهش اضافه کرده‌ که‌ کاملا به جا و به اندازه‌ست. داستان خیلییی پر کششه و در کل، من به این کتاب لقب جانان رو دادم، چون برام خیلی باارزشه.
      

18

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

Hediyeh zahra پسندید.
برج نرون

18

Hediyeh zahra پسندید.
داس مرگ؛ ‏‫ابر تندر‮‬‏‫
شاید بزرگ‌ترین موهبت الهی، قرار دادن جادوی قدرتمند کتاب در دستان رنج دیده بشر است. کسانی که کتاب می‌خوانند نه یکبار، بلکه هزاران بار فرصت زندگی کردن دارند و مهم تر از آن اینکه هربار قفس آهنین محدودیت های دنیا را می‌شکنند و با برداشتن یوغ سنگین این زندگی پردرد از شانه هایشان، تکیه زده بر اریکه ای زرین، غرق نمایش بی‌نظیر درهم آمیختن جملات و داستان های زیبا و ارزشمند، و احساسات و عواطف انسانی می‌شوند و درنهایت خود را درحالی میابند که حفره ای در روحشان پر شده و قدمی به سوی کمال انسانی برداشته‌اند.
مجموعه داس مرگ تجلی مسحورکننده ای از تمام این چیزهاست...
🤝🏻🔥

!Death must exist for life to have meaning
کتاب ابر تندر دقیقا از همون نقطه ای شروع می‌شه که جلد قبل توش تموم شد؛ جایی که سیترا تبدیل به داس آناستازیا و روئن تبدیل به داس لوسیفر شده و اون نوجوونای خاص، حالا رسما  با تفکراتی در تضاد با هم، روبروی هم قرار گرفتن😢
همه در تکاپوی دستگیر کردن داس لوسیفر هستن که با خوشه چینی داس های ناکارآمد، لرزه بر اندام داس شهر انداخته. داس آناستازیا هم به همراه داس کوری توی یه خونه دور از هیاهو زندگی می‌کنه به همه کسانی که می‌خواد خوشه چینی کنه یه ماه زمان برای زیستن و امیدی برای انتخاب شیوه مرگ هدیه می‌ده :)
🪐✨

وای وای وای...! اولش شاید فکر کنید راضی کننده نیست، ولی هی که می‌ره جلوتر مدام بهتر و بهتر می‌شه و بعدم بومممم! از وسط به بعد و خصوصا آخرش با چنان هیجان و اتفاقات غیرمنتظره ای روبرویین که نگم براتون🫠
کاملا ساختارشکنانه، به دور از کلیشه و فوق العاده جذاببب⚡🤌
تازه قلم نویسنده انقدر قشنگه و احساساتتون رو به بازی می‌گیره که تا جلد بعد قراره دیوونه شید و به عنوان جلد دوم اصلا از خوبیش کم نشده که هیچ، بهترم شده. 
این جلد جاییه که به همه نقصای جلد قبل پاسخ داده می‌شه و دیگه هیچ تناقضی تو ذهنتون باقی نمی‌مونه.
راستش فصلای اول ممکنه احساس کنید روندش کنده ولی واقعا بنظرم این کند بود لازم بود چون بیشتر این سرعت پایین بخاطر حرفای ابر تندر و شخصیت جدید کتاب یعنی گریسون بود که اتفاقا از عناصر عالی و کامل این جلده و باعث می‌شه تو یه نگاه دقیق به دنیای بیرون داس شهر و شیوه زندگی مردم بندازی. حرفای ابر تندر هم باعث عمیق شدن کتاب و توضیح بسیاری از نکات بود. شخصیت پردازیم که واقعا هی داره کامل تر و عالی تر می‌شه و نویسنده بدون اینکه خودت بفهمی یجوری کاراکترا رو برات عزیز می‌کنه که وقتی یه شخصیت فرعی نابود می‌شه خیلییی ناراحت بشی❤️🌱
نویسنده واقعا خوب بلده کجا داستانو تموم کنه که نتونی نری سراغ جلد بعد و چه گره هایی وارد داستان که خواننده رو زجرررر بده😂
🦋🌈

درمورد جلد قبل که نوشته بودم، درمورداشاره هاش به دین و سیاست صحبت کردم که اینجا می‌خوام بیشتر توضیح بدم. این کتاب یه جوریه که به هرکسی تلنگر می‌زنه و مباحث عمیقیو میاره وسط، حتی اگه شده در حد یه سوال یا یه دیالوگ. تو حوزه سیاست این جلد به شیوه اصلاح سیستم های اطراف پرداخته بود که خیلی جای حرف داره و میاد چند تا شخصیت و عملکردشون در این باره رو بررسی می‌کنه.
دیدگاهش نسبت به دین و ایمان هم قابل توجه بود: کاملا بیچاره انگارانه! یعنی چی؟ مصداقش اینه که به صراحت درمورد گذشته اونا که می‌شه حال ما، می‌گه که مردم بخاطر بیچارگی، رنج، نیاز و مرگ حس نیاز به خدا داشتن؛ خدایی که معلوم نبود کمکشون می‌کنه یا نه؟ گرچه ایمانشون هم چیز ارزشمندی بوده، ولی بشر هرگز درموردش به یه نتیجه یکسان نرسیده و در طول تاریخ مدام نظرش رو درمورد ماهیت این خالق عوض کرده🤔
حالا هم بعد این همه مدت یه عده که تو اون آشفته بازار دنبال معنای زندگین اومدن یه دین ترکیبی مزخرف ساختن که رسما چندش آوره و اونا هم کاملا آدمای طرد شده این و کارشونم مسخرست چون بشر به همچین چیزی اساسا نیاز نداره و همش از یه احساس نشأت می‌ گیره(دقیقا یه دیالوگ ابر تندره)
یه جایی که کاملا اینو با صحنه حمله یه گروه داس به یکی از این گروه ها و خوشه چینی دانش آموزای جوونی که به شدت باور دارن خداشون کمکشون می‌کنه بازسازی می‌کنه!
🪓🩹

در آخر اینکه به شدت پیشنهادش می‌کنم؛ از دستش ندید^^
          شاید بزرگ‌ترین موهبت الهی، قرار دادن جادوی قدرتمند کتاب در دستان رنج دیده بشر است. کسانی که کتاب می‌خوانند نه یکبار، بلکه هزاران بار فرصت زندگی کردن دارند و مهم تر از آن اینکه هربار قفس آهنین محدودیت های دنیا را می‌شکنند و با برداشتن یوغ سنگین این زندگی پردرد از شانه هایشان، تکیه زده بر اریکه ای زرین، غرق نمایش بی‌نظیر درهم آمیختن جملات و داستان های زیبا و ارزشمند، و احساسات و عواطف انسانی می‌شوند و درنهایت خود را درحالی میابند که حفره ای در روحشان پر شده و قدمی به سوی کمال انسانی برداشته‌اند.
مجموعه داس مرگ تجلی مسحورکننده ای از تمام این چیزهاست...
🤝🏻🔥

!Death must exist for life to have meaning
کتاب ابر تندر دقیقا از همون نقطه ای شروع می‌شه که جلد قبل توش تموم شد؛ جایی که سیترا تبدیل به داس آناستازیا و روئن تبدیل به داس لوسیفر شده و اون نوجوونای خاص، حالا رسما  با تفکراتی در تضاد با هم، روبروی هم قرار گرفتن😢
همه در تکاپوی دستگیر کردن داس لوسیفر هستن که با خوشه چینی داس های ناکارآمد، لرزه بر اندام داس شهر انداخته. داس آناستازیا هم به همراه داس کوری توی یه خونه دور از هیاهو زندگی می‌کنه به همه کسانی که می‌خواد خوشه چینی کنه یه ماه زمان برای زیستن و امیدی برای انتخاب شیوه مرگ هدیه می‌ده :)
🪐✨

وای وای وای...! اولش شاید فکر کنید راضی کننده نیست، ولی هی که می‌ره جلوتر مدام بهتر و بهتر می‌شه و بعدم بومممم! از وسط به بعد و خصوصا آخرش با چنان هیجان و اتفاقات غیرمنتظره ای روبرویین که نگم براتون🫠
کاملا ساختارشکنانه، به دور از کلیشه و فوق العاده جذاببب⚡🤌
تازه قلم نویسنده انقدر قشنگه و احساساتتون رو به بازی می‌گیره که تا جلد بعد قراره دیوونه شید و به عنوان جلد دوم اصلا از خوبیش کم نشده که هیچ، بهترم شده. 
این جلد جاییه که به همه نقصای جلد قبل پاسخ داده می‌شه و دیگه هیچ تناقضی تو ذهنتون باقی نمی‌مونه.
راستش فصلای اول ممکنه احساس کنید روندش کنده ولی واقعا بنظرم این کند بود لازم بود چون بیشتر این سرعت پایین بخاطر حرفای ابر تندر و شخصیت جدید کتاب یعنی گریسون بود که اتفاقا از عناصر عالی و کامل این جلده و باعث می‌شه تو یه نگاه دقیق به دنیای بیرون داس شهر و شیوه زندگی مردم بندازی. حرفای ابر تندر هم باعث عمیق شدن کتاب و توضیح بسیاری از نکات بود. شخصیت پردازیم که واقعا هی داره کامل تر و عالی تر می‌شه و نویسنده بدون اینکه خودت بفهمی یجوری کاراکترا رو برات عزیز می‌کنه که وقتی یه شخصیت فرعی نابود می‌شه خیلییی ناراحت بشی❤️🌱
نویسنده واقعا خوب بلده کجا داستانو تموم کنه که نتونی نری سراغ جلد بعد و چه گره هایی وارد داستان که خواننده رو زجرررر بده😂
🦋🌈

درمورد جلد قبل که نوشته بودم، درمورداشاره هاش به دین و سیاست صحبت کردم که اینجا می‌خوام بیشتر توضیح بدم. این کتاب یه جوریه که به هرکسی تلنگر می‌زنه و مباحث عمیقیو میاره وسط، حتی اگه شده در حد یه سوال یا یه دیالوگ. تو حوزه سیاست این جلد به شیوه اصلاح سیستم های اطراف پرداخته بود که خیلی جای حرف داره و میاد چند تا شخصیت و عملکردشون در این باره رو بررسی می‌کنه.
دیدگاهش نسبت به دین و ایمان هم قابل توجه بود: کاملا بیچاره انگارانه! یعنی چی؟ مصداقش اینه که به صراحت درمورد گذشته اونا که می‌شه حال ما، می‌گه که مردم بخاطر بیچارگی، رنج، نیاز و مرگ حس نیاز به خدا داشتن؛ خدایی که معلوم نبود کمکشون می‌کنه یا نه؟ گرچه ایمانشون هم چیز ارزشمندی بوده، ولی بشر هرگز درموردش به یه نتیجه یکسان نرسیده و در طول تاریخ مدام نظرش رو درمورد ماهیت این خالق عوض کرده🤔
حالا هم بعد این همه مدت یه عده که تو اون آشفته بازار دنبال معنای زندگین اومدن یه دین ترکیبی مزخرف ساختن که رسما چندش آوره و اونا هم کاملا آدمای طرد شده این و کارشونم مسخرست چون بشر به همچین چیزی اساسا نیاز نداره و همش از یه احساس نشأت می‌ گیره(دقیقا یه دیالوگ ابر تندره)
یه جایی که کاملا اینو با صحنه حمله یه گروه داس به یکی از این گروه ها و خوشه چینی دانش آموزای جوونی که به شدت باور دارن خداشون کمکشون می‌کنه بازسازی می‌کنه!
🪓🩹

در آخر اینکه به شدت پیشنهادش می‌کنم؛ از دستش ندید^^
        

11

Hediyeh zahra پسندید.
شوالیه هفت اقلیم
          • شوالیه و تخم مرغش.

• در کتاب شوالیه هفت اقلیم ما باری دیگر در دنیای نغمه پای میزاریم و این دفعه با شوالیه ای بلند قامت و ملازمی باهوش با بدنی نحیف همراه می شویم.

• شاید شنیدن اینکه با مجموعه ای از داستان های کوتاه همراه هستیم خود به خود باعث بشه انتظار شخصیت سازی و داستان عمیقی رو نداشته باشیم، اما «مارتین» در سه داستان صد و خورده ای صفحه ای، سه بار ثابت می‌کنه که شخصیت سازی اش در این کتاب از خیلی داستان های پانصد صفحه ای هم بهتره.

• توصیف جهان درون کتاب و کوچک ترین جزئیات در هر سه داستان در بی نقص ترین حالت ادا میشه و به خواننده فرصت گشت و گذار در صفحات کتاب رو میده، اون هم درحالی که کم پیش اومده از نگاه یک فرد تقریبا عادی این جهان را ببینیم و با دغدغه جای خواب و غذای آن ها همراه بشیم.

• شوخی های به جا و طنز خاص مارتین در این اثر هم حفظ شده شده، انقدری نیست که دل رو بزنه و در عین حال انقدری نیست که لحن کتاب رو بیش از حد خشک و جدی کنه.

• سرعت روند داستان هم دقیقا مثل موضوع کتاب هست، همانند یک شوالیه به موقع نبرد تند و جذاب و در مواقع صلح، آرام و در عین حال گوش به زنگ و همین تغییر سرعت روایت داستان خودش باعث عدم تکراری شدن روایت میشه.

• ایراد گرفتن به این کتاب صرفا براساس سلیقه ممکنه، و برای من اگر داستان صفحاتش زیادتر بود شاید نوع توصیف درگیری ها و نبرد ها تکراری میشد و آنچنان تغییری درونش قابل مشاهده نبود.

• اگر با دنیای نغمه آشناییت داشته باشید میدونید ترجمه کتاب های این مجموعه در ایران یک امر تقریبا غیرممکنه ولی آقای اسکندری آذر و نشر ویدا نه تنها  این امر رو ممکن کردن بلکه یک ترجمه قوی رو تحویل جامعه کتابخوان ایران داده اند، ترجمه ای که با وجود محدودیت ها دارای کمترین سانسور هست و اگر حذفیاتی هم وجود داشته به داستان آسیبی نرسیده، و در آخر کتاب هم چند صفحه ای برای معرفی شخصیت ها، مکان ها و خاندان ها در نظر گرفته شده تا اگر خواستید از خودتون یک اِگ ( شخصیت کتاب) بسازید، می‌تونید تمومش رو حفظ کنید.


"دانک با خودش گفت، پادشاه ها ظهور و سقوط می کنن. اون وقت، گاو ها و رعیت ها سرشون به کار خودشونه."


• از طرفی دیگر نه تنها در ترجمه بلکه در ویراستاری، طراحی جلد، بوک مارک و کیفیت چاپ هم نشر ویدا فوق العاده کار کرده و بهتون قول میدم که با یکی از زیباترین و با کیفیت ترین آثار نشر های ایران روبرو هستید.

• در آخر، اگه با جهان نغمه آشنایید که هیچ، مطمئنم این کتاب رو خواهید خوند، ولی حتی اگه با جهان نغمه آشنا نیستید، میتونید خودتون رو مهمون یک فانتزی شگفت انگیز کنید و از سراسر صفحات کتاب لذت ببرید.


        

35

Hediyeh zahra پسندید.
مجموعه قیام سرخ-جلد۱-قیام سرخ
باید بگم با یه ریویو طولانی طرفید. چرا؟ چون این کتاب یک کتاب ساده نیست. یک کتاب عادی و معمولی نیست که نشه براش چیزی نوشت. این کتاب پتانسیل هزاران کلمه برای نوشتن داره و اگر بخوام بهتون معرفیش کنم و نظرمو دربارش بگم واقعا باید جامع و کامل باشه.😁
🔴(اگر دنبال ایرادات کتابی پایین تر بخش ایرادات رو بخون.)🔴

خب طبق معمول میریم سراغ نکات مثبت کتاب:

🟥اول: شروع خیلی بمبی داشت. شما برید اولین جمله ای که کتاب رو شروع میکنه بخونید متوجه میشید چی میگم. از همون جمله اول معلومه با چی طرفید و از همون اول سفت نگهتون میداره که بفهمید اول کتاب چی داره میگه.

🟧دوم: این کتاب با روح، روان و قلبتون بازی میکنه. حالا چرا و چجوری؟ یکی از دلایلش اینه که از زاویه اول شخصه کتاب. یعنی ما با تمام احساسات، افکار، اعمال و غیره دارو نزدیک ترین ارتباط رو برقرار میکنیم. یکی دیگه از دلایلش بر میگرده به مسائلی که پیرس روشون دست میزاره و قلم جادوییش. چیزایی که روشون دست میزاره پیرس هممون درک میکنیم یا تجربشو داشتیم و میفهمیم چیو داره دارو تجربه میکنه. و اون درد و اتفاقات رو انقدر با شور و حرارت تعریف میکنه که امکان نداره شما به هم نریزید.( من بعد از خوندن هفتاد صفحه زار میزدم. تنها کتابی که به طور جدی تونسته بود اشکمو دربیاره شمشیر کایگن بود ولی قیام نابودم کرد واقعا. جوری که گریه نمیکردم زار میزدم. بعد جالب بود که گریه میکردم میرفتم جلوتر و هی بیشتر و بیشتر میشد. اصلا خودم مونده بودم که بابا هفتاد صفحه خوندم. حتی به وسط کتابم نرسیدم چرا باید اینطوری باشه؟😂)

🟨سوم: خفن ترین شخصیت هایی که خوندم و میدونم خواهم خوند داخل همین کتابه. سورو، پکس، دارو، ماستنگ، کسیوس و... همشون خفنن. اصلا شخصیت های این کتاب لعنتی عالین. دارو و سورو انقدر خفنن که تا آخر کتاب یه دور کامل اپلاسیون میشید سر کاراشون. یه سری شخصیت ها انقدر رو مخن که میخواید کتاب رو جر بدید.( این کارو نکنید گرونه کتاب.😂 حیفه.) یه سری شخصیت ها انقدر خوب و عالین که اصلا دوست داری برای یه لحظه هم شده زنده بشن و فقط باهاشون صحبت کنید. شخصیت پردازی این کتاب خداس. تا الان هرچی کتاب خوندم در حد شخصیت پردازی این کتاب نبوده. و مرگ شخصیت ها انقدر شوکه کننده و تکون دهنده ست که واقعا قلبتون میشکنه و حس میکنید یه نیزه رو فرو کردن داخل روحتون.
(تصویر سورو رو هم مشاهده میکنید.)

🟩چهارم: دنیایی که قیام داره انقدر جذابه که امکان نداره کسی خوشش نیاد. امکان نداره. از همون اوایل کتاب که شروع میکنه به توضیح سیستم رده بندی رنگ ها و نژاد ها و توصیفاتی که از تکنولوژی شون میکنه متوجه میشید که چه قدر زحمت، فکر و هدف پشت اینا بوده. تکنولوژی شون که خیلی جذابه و واقعا عالی توصیفشون میکنه و دقیق متوجه میشید چه کار هایی میتونه بکنه. سیستم حکومت و قوانینش هم که خیلی عظیم و بزرگه و قرار نیست همه چیو تو جلد اول بفهمید ولی همون یه ذره هم که میگه اصلا برگاتون رو میریزونه. تنها کلمه هایی که میتونه سیستم حکومتی قیام رو توصیف کنه: خفن، ترسناک و خوف، کارشده و با هدف و کلی فکر، چیزی که قرار نیست تو هیچ فیلم و سریال و کتابی تجربش کنید...❤️‍🔥

🟦پنجم: یکی از عمیق ترین و سنگین ترین کتابیه که خوندم از نظر مفهوم و هدفی که داره. تمام شخصیت ها نماد چیزین که بهتون گوش زد میشه. تمام اتفاقات کتاب با هدف و برنامه ریزی چیده شده که یه چیزی رو یا به شما یا به شخصیت های داخل کتاب گوش زد کنه. روند داستان، شخصیت ها، سیستم حکومتی و کلا همه چیز داخل این کتاب با هدف قرار گرفته و کلی فکر پشتشه. معلومه نویسنده مطالعات خیلی زیادی داشته و اطلاعات خیلی زیادی هم برای این کتاب کسب کرده. اگر بشینید تحلیل کنید قیام سرخ رو شاید ده برابر این متن ازش مفهموم بیرون بکشید که اینجا جاش نیست بگم.( تو ویدیوش سعیمو میکنم.) 
تازه این جلد اوله که اینطوریه.🔥

🟪ششم: ترجمه عالیی داره. کیفیت خیلی خوبی داره و راحت خوانه. طرح جلدشم که اصلا نگم. هم وقتی تو دستاتونه هم وقتی تو کتاب خونه اتقدر جذاب و خوشگله که فقط دوست دارید دستتون بگیرید حتی اگر نخونیدش. طرح جلدشم دیتیلی که داره واقعا جالب انگیزه چون وقتی بخونید کتابو براتون معنی پیدا میکنه. کلا باژ گل کاشته.❤️‍🔥✨

🟫هفتم: یکی از خفن ترین چیزای این کتاب اینه که، به شدت غافلگیرتون میکنه و غیر قابل حدسه. اصلا انقدر غافلگیر و سوپرایزتون میکنه که برای یه لحظه هم آرامش ندارید. تا نخونید نمی‌فهمید این غافلگیری ها یعنی چی...😩

⬜اضافات: و چیزای دیگه هم هست که باعث میشه این متن زیاد شه برای همین برای ویدیو نگهش میدارم. 

خب نکاتی که ممکنه شما بدتون بیاد ازش یا منفی بدونیدش:
( من اینارو ایراد نمیدونم ولی خب برای شما گفتم که بدونیدش اینارو که راحت بخونید کتاب رو.)

🔴یک: خب اوایل کتاب خیلی کند پیش میره. خیییلیییی کند. چون داره این دنیا رو تو ذهنتون جا میده، داره با شخصیت های زیادش بمبارونتون میکنه، داره با تکنولوژی شون آشناتون میکنه، داره با حکومت و دنیایی که داستان توش درجریانه و غیره آشنا میکنه برای همین ممکنه خستتون کنه ولی زیاد طول نمیکشه. یکم بخونید تا شخصیت ای یو وارد بشه. اون شخصیت انقدر قیام رو جذاب میکنه که اصلا یادتون میره تمام اینارو. وااای ای یو.🥹

🟠دوم: صفحه ها بزرگه و متن ریز. پدر چشماتون یعنی درمیاد. البته که ارزش کتابشو داره ها ولی خب واقعا هم کند پیش میرید هم دیگه کشش ندارید تو روز حجم بالایی از این صفحات رو بخونید. اینو جدی من ایراد حساب میکنم.🚨

🟡سوم: توصیفاتش یه جاهایی کمه. ما با یک داستان خیلی سریع طرفیم، تغییر صحنه های زیاد، مکان ها و شخصیت های زیاد، تکنولوژی های عجیب غریب. برای همین نباید انتظار داشته باشید همه چیز رو توصیف کنه. یه جاهایی صحنه که عوض میشه یکم طول میکشه که بفهمید کجان و دارن چیکار میکنن. یا دقیقا یه سری مکان ها چه شکلین. یا فضا هارو دقیق براتون دربیاره. برای خودش واقعا خوب درمیاره ها ولی خب اونطوری نیست. ممکنه بعضیا بگن ایکاش بیشتر باشه. البته بگم یه جاهایی با نگفتن یه سری چیز ها و توصیف نکردنشون یه جوری غافلگیرتون میکنه که فقط باید سرتون رو بکوبید به دیوار تا هیجان و استرستون خالی شه. و از اون طرف شخصیت ها و پلات انقدر جذابه این اصلا به چشم نمیاد.

درکل قیام بخونید تا رستگار شوید. چون هیچی چیزی مثلش پیدا نمی‌کنید. نه فیلم، نه سریال، نه کتاب... هیچی. عالیه. انقدر خفنه که تو لیست کتاب هایی که خوندم با مه زاد برابری میکنه. اونم با یه جلد. ( بهترین کتابی که خوندم مه زاده برای همین مقایسش میکنم.)

👇👇👇👇👇👇

🟠🟨اگر توهم خوندیش نظرتو دربارش بگو بهم. با حرفام موافقی؟🟨🟠
          باید بگم با یه ریویو طولانی طرفید. چرا؟ چون این کتاب یک کتاب ساده نیست. یک کتاب عادی و معمولی نیست که نشه براش چیزی نوشت. این کتاب پتانسیل هزاران کلمه برای نوشتن داره و اگر بخوام بهتون معرفیش کنم و نظرمو دربارش بگم واقعا باید جامع و کامل باشه.😁
🔴(اگر دنبال ایرادات کتابی پایین تر بخش ایرادات رو بخون.)🔴

خب طبق معمول میریم سراغ نکات مثبت کتاب:

🟥اول: شروع خیلی بمبی داشت. شما برید اولین جمله ای که کتاب رو شروع میکنه بخونید متوجه میشید چی میگم. از همون جمله اول معلومه با چی طرفید و از همون اول سفت نگهتون میداره که بفهمید اول کتاب چی داره میگه.

🟧دوم: این کتاب با روح، روان و قلبتون بازی میکنه. حالا چرا و چجوری؟ یکی از دلایلش اینه که از زاویه اول شخصه کتاب. یعنی ما با تمام احساسات، افکار، اعمال و غیره دارو نزدیک ترین ارتباط رو برقرار میکنیم. یکی دیگه از دلایلش بر میگرده به مسائلی که پیرس روشون دست میزاره و قلم جادوییش. چیزایی که روشون دست میزاره پیرس هممون درک میکنیم یا تجربشو داشتیم و میفهمیم چیو داره دارو تجربه میکنه. و اون درد و اتفاقات رو انقدر با شور و حرارت تعریف میکنه که امکان نداره شما به هم نریزید.( من بعد از خوندن هفتاد صفحه زار میزدم. تنها کتابی که به طور جدی تونسته بود اشکمو دربیاره شمشیر کایگن بود ولی قیام نابودم کرد واقعا. جوری که گریه نمیکردم زار میزدم. بعد جالب بود که گریه میکردم میرفتم جلوتر و هی بیشتر و بیشتر میشد. اصلا خودم مونده بودم که بابا هفتاد صفحه خوندم. حتی به وسط کتابم نرسیدم چرا باید اینطوری باشه؟😂)

🟨سوم: خفن ترین شخصیت هایی که خوندم و میدونم خواهم خوند داخل همین کتابه. سورو، پکس، دارو، ماستنگ، کسیوس و... همشون خفنن. اصلا شخصیت های این کتاب لعنتی عالین. دارو و سورو انقدر خفنن که تا آخر کتاب یه دور کامل اپلاسیون میشید سر کاراشون. یه سری شخصیت ها انقدر رو مخن که میخواید کتاب رو جر بدید.( این کارو نکنید گرونه کتاب.😂 حیفه.) یه سری شخصیت ها انقدر خوب و عالین که اصلا دوست داری برای یه لحظه هم شده زنده بشن و فقط باهاشون صحبت کنید. شخصیت پردازی این کتاب خداس. تا الان هرچی کتاب خوندم در حد شخصیت پردازی این کتاب نبوده. و مرگ شخصیت ها انقدر شوکه کننده و تکون دهنده ست که واقعا قلبتون میشکنه و حس میکنید یه نیزه رو فرو کردن داخل روحتون.
(تصویر سورو رو هم مشاهده میکنید.)

🟩چهارم: دنیایی که قیام داره انقدر جذابه که امکان نداره کسی خوشش نیاد. امکان نداره. از همون اوایل کتاب که شروع میکنه به توضیح سیستم رده بندی رنگ ها و نژاد ها و توصیفاتی که از تکنولوژی شون میکنه متوجه میشید که چه قدر زحمت، فکر و هدف پشت اینا بوده. تکنولوژی شون که خیلی جذابه و واقعا عالی توصیفشون میکنه و دقیق متوجه میشید چه کار هایی میتونه بکنه. سیستم حکومت و قوانینش هم که خیلی عظیم و بزرگه و قرار نیست همه چیو تو جلد اول بفهمید ولی همون یه ذره هم که میگه اصلا برگاتون رو میریزونه. تنها کلمه هایی که میتونه سیستم حکومتی قیام رو توصیف کنه: خفن، ترسناک و خوف، کارشده و با هدف و کلی فکر، چیزی که قرار نیست تو هیچ فیلم و سریال و کتابی تجربش کنید...❤️‍🔥

🟦پنجم: یکی از عمیق ترین و سنگین ترین کتابیه که خوندم از نظر مفهوم و هدفی که داره. تمام شخصیت ها نماد چیزین که بهتون گوش زد میشه. تمام اتفاقات کتاب با هدف و برنامه ریزی چیده شده که یه چیزی رو یا به شما یا به شخصیت های داخل کتاب گوش زد کنه. روند داستان، شخصیت ها، سیستم حکومتی و کلا همه چیز داخل این کتاب با هدف قرار گرفته و کلی فکر پشتشه. معلومه نویسنده مطالعات خیلی زیادی داشته و اطلاعات خیلی زیادی هم برای این کتاب کسب کرده. اگر بشینید تحلیل کنید قیام سرخ رو شاید ده برابر این متن ازش مفهموم بیرون بکشید که اینجا جاش نیست بگم.( تو ویدیوش سعیمو میکنم.) 
تازه این جلد اوله که اینطوریه.🔥

🟪ششم: ترجمه عالیی داره. کیفیت خیلی خوبی داره و راحت خوانه. طرح جلدشم که اصلا نگم. هم وقتی تو دستاتونه هم وقتی تو کتاب خونه اتقدر جذاب و خوشگله که فقط دوست دارید دستتون بگیرید حتی اگر نخونیدش. طرح جلدشم دیتیلی که داره واقعا جالب انگیزه چون وقتی بخونید کتابو براتون معنی پیدا میکنه. کلا باژ گل کاشته.❤️‍🔥✨

🟫هفتم: یکی از خفن ترین چیزای این کتاب اینه که، به شدت غافلگیرتون میکنه و غیر قابل حدسه. اصلا انقدر غافلگیر و سوپرایزتون میکنه که برای یه لحظه هم آرامش ندارید. تا نخونید نمی‌فهمید این غافلگیری ها یعنی چی...😩

⬜اضافات: و چیزای دیگه هم هست که باعث میشه این متن زیاد شه برای همین برای ویدیو نگهش میدارم. 

خب نکاتی که ممکنه شما بدتون بیاد ازش یا منفی بدونیدش:
( من اینارو ایراد نمیدونم ولی خب برای شما گفتم که بدونیدش اینارو که راحت بخونید کتاب رو.)

🔴یک: خب اوایل کتاب خیلی کند پیش میره. خیییلیییی کند. چون داره این دنیا رو تو ذهنتون جا میده، داره با شخصیت های زیادش بمبارونتون میکنه، داره با تکنولوژی شون آشناتون میکنه، داره با حکومت و دنیایی که داستان توش درجریانه و غیره آشنا میکنه برای همین ممکنه خستتون کنه ولی زیاد طول نمیکشه. یکم بخونید تا شخصیت ای یو وارد بشه. اون شخصیت انقدر قیام رو جذاب میکنه که اصلا یادتون میره تمام اینارو. وااای ای یو.🥹

🟠دوم: صفحه ها بزرگه و متن ریز. پدر چشماتون یعنی درمیاد. البته که ارزش کتابشو داره ها ولی خب واقعا هم کند پیش میرید هم دیگه کشش ندارید تو روز حجم بالایی از این صفحات رو بخونید. اینو جدی من ایراد حساب میکنم.🚨

🟡سوم: توصیفاتش یه جاهایی کمه. ما با یک داستان خیلی سریع طرفیم، تغییر صحنه های زیاد، مکان ها و شخصیت های زیاد، تکنولوژی های عجیب غریب. برای همین نباید انتظار داشته باشید همه چیز رو توصیف کنه. یه جاهایی صحنه که عوض میشه یکم طول میکشه که بفهمید کجان و دارن چیکار میکنن. یا دقیقا یه سری مکان ها چه شکلین. یا فضا هارو دقیق براتون دربیاره. برای خودش واقعا خوب درمیاره ها ولی خب اونطوری نیست. ممکنه بعضیا بگن ایکاش بیشتر باشه. البته بگم یه جاهایی با نگفتن یه سری چیز ها و توصیف نکردنشون یه جوری غافلگیرتون میکنه که فقط باید سرتون رو بکوبید به دیوار تا هیجان و استرستون خالی شه. و از اون طرف شخصیت ها و پلات انقدر جذابه این اصلا به چشم نمیاد.

درکل قیام بخونید تا رستگار شوید. چون هیچی چیزی مثلش پیدا نمی‌کنید. نه فیلم، نه سریال، نه کتاب... هیچی. عالیه. انقدر خفنه که تو لیست کتاب هایی که خوندم با مه زاد برابری میکنه. اونم با یه جلد. ( بهترین کتابی که خوندم مه زاده برای همین مقایسش میکنم.)

👇👇👇👇👇👇

🟠🟨اگر توهم خوندیش نظرتو دربارش بگو بهم. با حرفام موافقی؟🟨🟠




        

49

Hediyeh zahra پسندید.
موسیقی شانس
۱. اتفاقات به حدی پرسرعت هستند در کتاب که یک روزه می‌شه مطالعه‌اش رو تموم کرد. داستان جذاب، هولناک و دیوانه‌واری داره که خوب توصیف شده.

۲ در دنیای بی‌خدای قمارباز، شانس تنها قدرت برتر مقدس یا جادویی هست که اتفاقات رو رقم می‌زنه، افراد در‌ برابرش مطاع و تسلیمند، درست انگار شانس بتی هست که با هارمونی دقیقش رحمتش رو به کسی می‌ده که با ریسک در مسیر انتخاب‌های درست قرار می‌گیره. نَش، شخصیت اصلی بهش اعتقادی نداره، ولی دوستش پازی و اون دو برنده‌ٔ لاتاری، چند بار به این باوری که دارند اشاره می‌کنند.

۳ شخصیت اصلی، یک نوازندهٔ ماهر، خوش صدا و مسلط به پیانو و هارپسیکورده، به صدای کاست نوازنده‌ها وقت رانندگی گوش می‌سپاره، قطعات آهنگ‌سازهای قرن‌های مختلف رو می‌شناسه و از اون‌ها اسم می‌بره تا حس موقعیت‌ها رو توصیف کنه. موسیقی اضطراب‌آور Les barricades mystérieuses که برای توصیف حس «دیوار» نام می‌بره مثالی از این دسته.
عنوان موسیقی شانس برای کتاب ممکنه به این اشاره کنه؛ نویسنده شانس‌هایی که پشت‌سرهم اتفاق میفتند و زندگی قمارباز رو شکل می‌دند رو تشبیه کرده به نت‌هایی که تصادفی پشت هم میان و موسیقی آهنگ‌ساز رو شکل می‌دند.
 
۴ نَش نگاهی پوچ‌گرایانه به زندگی داره، بعد رهاکردن کار و خونه و فرزندش و رسیدن به بی‌معنایی و سردرگمی مطلق، با آشنا شدن با کسی به نام پازی، دست به انتخابی می‌زنه که بعدش مسئولانه عواقبش رو قبول می‌کنه. مسئولیت‌پذیری عجیبی که قبل اون اتفاق تو زندگیش به کلی از دست داده بود.

۵ آخرش هم مثل بخش‌های دیگه‌ٔ داستان شبیه یک کابوس بود. البته پل آستر در فیلم ساخته شده از این کتاب، پایان هولناک داستان رو تغییر داده، که هنوز ندیدم که آیا بدتر شده یا بهتر.

۶ پیشنهاد می‌کنم حتماً، یه thriller معمایی و پر تعلیقه. 
شاید بشه گفت کمی هم نمادگرایانه باشه،  با توجه به بدهی‌های ناتمام کارگرها  و توصیف برندهٔ لاتاری با عنوان آمریکایی واقعی. شاید یک متخصص اقتصاد بتونه مطلب خوبی در این‌مورد بنویسه.
          ۱. اتفاقات به حدی پرسرعت هستند در کتاب که یک روزه می‌شه مطالعه‌اش رو تموم کرد. داستان جذاب، هولناک و دیوانه‌واری داره که خوب توصیف شده.

۲ در دنیای بی‌خدای قمارباز، شانس تنها قدرت برتر مقدس یا جادویی هست که اتفاقات رو رقم می‌زنه، افراد در‌ برابرش مطاع و تسلیمند، درست انگار شانس بتی هست که با هارمونی دقیقش رحمتش رو به کسی می‌ده که با ریسک در مسیر انتخاب‌های درست قرار می‌گیره. نَش، شخصیت اصلی بهش اعتقادی نداره، ولی دوستش پازی و اون دو برنده‌ٔ لاتاری، چند بار به این باوری که دارند اشاره می‌کنند.

۳ شخصیت اصلی، یک نوازندهٔ ماهر، خوش صدا و مسلط به پیانو و هارپسیکورده، به صدای کاست نوازنده‌ها وقت رانندگی گوش می‌سپاره، قطعات آهنگ‌سازهای قرن‌های مختلف رو می‌شناسه و از اون‌ها اسم می‌بره تا حس موقعیت‌ها رو توصیف کنه. موسیقی اضطراب‌آور Les barricades mystérieuses که برای توصیف حس «دیوار» نام می‌بره مثالی از این دسته.
عنوان موسیقی شانس برای کتاب ممکنه به این اشاره کنه؛ نویسنده شانس‌هایی که پشت‌سرهم اتفاق میفتند و زندگی قمارباز رو شکل می‌دند رو تشبیه کرده به نت‌هایی که تصادفی پشت هم میان و موسیقی آهنگ‌ساز رو شکل می‌دند.
 
۴ نَش نگاهی پوچ‌گرایانه به زندگی داره، بعد رهاکردن کار و خونه و فرزندش و رسیدن به بی‌معنایی و سردرگمی مطلق، با آشنا شدن با کسی به نام پازی، دست به انتخابی می‌زنه که بعدش مسئولانه عواقبش رو قبول می‌کنه. مسئولیت‌پذیری عجیبی که قبل اون اتفاق تو زندگیش به کلی از دست داده بود.

۵ آخرش هم مثل بخش‌های دیگه‌ٔ داستان شبیه یک کابوس بود. البته پل آستر در فیلم ساخته شده از این کتاب، پایان هولناک داستان رو تغییر داده، که هنوز ندیدم که آیا بدتر شده یا بهتر.

۶ پیشنهاد می‌کنم حتماً، یه thriller معمایی و پر تعلیقه. 
شاید بشه گفت کمی هم نمادگرایانه باشه،  با توجه به بدهی‌های ناتمام کارگرها  و توصیف برندهٔ لاتاری با عنوان آمریکایی واقعی. شاید یک متخصص اقتصاد بتونه مطلب خوبی در این‌مورد بنویسه.
        

20

Hediyeh zahra پسندید.
نامه به پدر
          سعی می‌کنم روون و محاوره‌ نظرم رو یادداشت کنم.
– شاید ما خواننده‌ها تنها بخشی از درد‌های کافکا رو از نوشته‌هاش درک کنیم چون فکر می‌کنم اگه مجبور بوده برای تخلیه‌ی اون رنج به اون عظمت همچین کتابی رو خلق کنه؛ حتما زجر فقط بین کلمات گنجونده شده و گم شده. فرانتس کافکا دیگه زنده نیست، هرمان کافکا هم همینطور. ولی اون درد عمیق همیشه بین خط به خط کتاب باقی می‌مونه، تا ابد.
– فکر می‌کنم بعد خوندن این کتاب اون جمله‌ی معروفِ "ریشه در کودکیت داره" بیشتر قابل فهم می‌شه. با این حال در نحوه‌ای که کافکا پدرش رو خطاب می‌کرد همچنان استوار بودن و محترم شمردن پدرش حفظ شده بود و سعی‌اش بر این بود  که صرفا اتفاقات گذشته رو بازگو کنه، دردهای بچگیش رو بعنوان یه بزرگسال به پدرش یاداوری کنه تا به این واسطه جدی گرفته بشه.
– دردناک بود؛ اما خوندنش به هرکسی که قصد داره انسان جدیدی رو به‌دنیا بیاره و اون رو تو جامعه رشد بده، توصیه می‌شه؛ یا به هرکسی که از قبل پدر/مادر شده. درکل خط به خط کتاب رو درک کردم، هرچند وجه اشتراکی بین منِ خواننده و کافکا نبود و این، سلیس بودن و ملموس بودن نوشته‌های کافکا رو می‌رسونه.
        

18