مظفری

مظفری

@Hajkhanum

30 دنبال شده

68 دنبال کننده

            بسم‌الله الرحمن الرحیم
از وقتی که یادم می‌اید، خاطراتم را مرور می‌کنم، گذشته را تورق می‌کنم، همیشه کتاب بخشی از وسایلم بوده‌است. مثل لباس، کفش، شانه و همه وسایل ضروری و غیرضروری زندگیم.
یادم نمی‌آید زمانی باشد که من باشم و کتاب نباشد... از همان دوران خردسالی و کودکی تا همین روزهایی که اواسط دهه چهارم زندگیم هستم؛ همیشه کتاب مثل غذا، جزو سبد کالاهای ضروری زندگیمان بوده است. پدر و مادرم، مثل غذای جسم، حواسشان به غذای روحمان هم بوده و همانقدر که در حلال و حرام‌بودن غذایمان وسواس داشتند، دقت می‌کردند، کلمه به کلمه همه کتاب‌هایی که قرار بود بخوانم را از فیلتر شرع، عرف و اخلاق می‌گذراندند.
روحم با کتاب عجین شده، بدون کتاب نمی‌تواند زندگی کند، و زندگی بدون کتاب و کتابخانه برایم معنایی نداشته و ندارد.
همیشه گردش در نمایشگاه کتاب، برایم مفرح‌بخش ترین تفرج و قدم‌زدن در راسته مغازه‌ها و پاساژهای بزرگ کتاب، لذت‌بخش‌ترین تفریح بوده و بخاطر ندارم تا بحال از هیچ کتابفروشی دست‌خالی بیرون آمده باشم.
امیدوارم رفاقتم با کتاب، تا ابدیت امتداد یابد.

نکته:
قفسه دوست‌داشتنی‌ها و در حال خواندن، همیشه از کتاب‌های عادی خالی خواهد ماند. تجربه ثابت کرده وقتی درباره خواندن کتابی، ابراز علاقه کنم یا اطلاع بدهم، نهایتاً از  خوانش همه کتاب، محروم می‌شوم.
          
hajkhanum.blog.ir
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه

17

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

فعالیت‌ها

مظفری پسندید.
دورت بگردم: روایتی صمیمی از قدیمی‌ترین کنگره سالانه دنیا
          کتاب دورت بگردم، سفرنامه حج خانم غفار حدادی، کتابیست که دو روزه خواندمش. وقتی کتاب را دست می گیری انگار میشوی هم کاروانی یا هم اتاقی یا نه، یک پرستو، روی شانه های نویسنده. شب ها و روزها را با او سپری می کنی؛ در تولد چهل سالگی اش تو هم مبعوث می شوی؛ اشک میریزی؛ می خندی؛ تو هم دنبال امام می گردی، نمیدانی کتاب و نامه اش را چطور به دست امام برسانی‌. سیر زمانی کتاب را از روزهایی که بالای هر صفحه نوشته شده گم نمی کنی.  
من طواف آخر و شعرهای اون پیرمرد را خیلی دوست داشتم. یادم است خودم هم با شعر یک پیرزن طواف می کردم: "در بازار محبت با رشته کلافی غم سودای تو دارم. "
ابعاد کتاب خیلی خوش دست است؛ میتوانی با یک دست بگیری و با دست دیگر غذا را هم بزنی.
کتاب را که ورق میزنی جدا شدن فصل ها را متوجه نمی شوی و باید روی عنوان های بالای صفحات زوج نگاه بیاندازی. آخرِ بعضی فصل ها با عبارت ر.ک.عنوان ختم می شود که باید خودت حدس بزنی یعنی رجوع کن به عنوان یا از نویسنده معنایش را بپرسی. 
یادم نیست آجیل شهادت را بالاخره در منا خوردند یا نه. دوست داشتم بیشتر در فکر نویسنده بروم مثلا وقتی طواف امام صادق(ع) را انجام میداد، من که به اندازه یک دور طواف هم از امام صادق چیزی نمیدانم چه برسد به هفت دور، یا صحبت هایی که آن هم کاروانی اش با هاجر و اسماعیل می کرد. در مورد طرح  مودت هم بیشتر دوست داشتم بهش پرداخته میشد و همینطور بعد از حج. دلم میخواست از اسرار حج هم لابلای خط های کتاب بیشتر ببینم. 
من مقدمه کتاب را که نوشته بود "مگر حج برای پیرزن پیرمردها نبود؟مگر فلان و مگر میسان..." خیلی دوست داشتم؛ همان صفحه بود که قلابم کرد تا آخر بخوانمش.
ممنون از نویسنده که انقدر زیبا سفرش را به اشتراک گذاشت. به امید دنیایی مشاع با امامی حاضر. راستی من تا به حال از زاویه دید نویسنده به سال های حجی که امام ظهور کرده باشد نگاه نکرده بودم؛اینکه چندین سال بخواهم در نوبت باشم؛  شاید هم اصلا نوبتی در کار نباشد و زمین آنقدر فراخ شود که همه متقاضیان جا شوند مثل اربعین و زمین کربلا و زائرانش.
        

10

مظفری پسندید.
دورت بگردم: روایتی صمیمی از قدیمی‌ترین کنگره سالانه دنیا

14

دورت بگردم: روایتی صمیمی از قدیمی‌ترین کنگره سالانه دنیا

17

مظفری پسندید.
من صندلی نیستم

5

چشم تر

4

در پایتخت فراموشی

4