آوین شیخ ها

آوین شیخ ها

@Avin.Sheikhha

79 دنبال شده

89 دنبال کننده

            🇵🇸
          

یادداشت‌ها

        سخن گفتن درمورد براهنی دشوار است و درمورد اشعاری که در ظل الله سروده است، به مراتب دشوار تر. 
این اشعار اندازه ی زندان پهلوی چرکند و اندازه ی شاعری که جرئت می کند از زندان  انقدر بی پرده بنویسد، آزاد. 
و البته که برای من، براهنی متعهد دقیقا همان چیزی است که دنبالش می گشته ام. 
و اما توصیه به خواندن ظل الله  نمی تواند توصیه ای عمومی باشد، چون این اشعار، شعر هایی اند که اندازه ی ظلم و جور سیاهند، درشان تجاوز هست، قتل و درد و مرگ و بدبختی و هم هست. 
ولی به جایش از تاریک ترین نقاط وجودی انسان برخاسته است که نخواندنش می تواند از دست دادن تجربه ی تکرار نشدنی ای باشد.
 
*بخشی از شعر مردم زندان، دارای زجر و رنجی که انسان برای انسان  تدارک می بیند: 
.... 
ساعتی بعد در سلول
زن همان پستان ها را در
دهن طفل شیر خواره اش می نهاد

 دختر چارده ساله ای را می شناسم که
ترس از شکنجه
عادت ماهانه اش را مختل کرده بود
یک بار 
از هر شش ماه عادتش می شد یک بار از هر چهار روز

و پسری بیست و دو ساله را می شناسم که
سی و چهار کیلو وزنش بود و دوازده ساعت
کتک خورد و حرف نزد و مرد
**و تازه این تمام دوزخی نیست که**
**من می شناسم**

پ. ن: براهنی برای چاپ مقاله ای  در سال 1351  دستگیر شده بود. 


      

0

        کوچه ابر های گمشده به نظر من از آن دسته کتاب هایی است که نویسنده به فرم توجه خیلی بیشتری نسبت به داستان نشان داده است. 
فرم فوق العاده ای دارد، در ادبیات داستانی ایران تا حدودی بدیع و نوآورانه است و این دیوانگی نویسنده از آن نوع دیوانگی هایی است که شدیدا دوستشان دارم و برایم تحسین بر انگیز است. 

کتاب، داستان زندگی کارون را در یک شبانه روز روایت می کند و با رفت و برگشت های زمانی تا حد زیادی گذشته اش را نمایان می کند اما از آن جایی که کارون معتاد است دقیقا پایان کارش مشخص نمی شود و مخاطب در هاله ای از ابهام باقی می ماند.
و ابهام خصیصه سبک پست مدرن است که این داستان کاملا بر این اصل استوار است. 

اما در کل، دوستش نداشتم، داستانش به طور غیر قابل توضیحی ناقص بود، شخصیت ها جان دار و دارای ابعاد گوناگون شخصیتی نبودند، لحن هایشان عوض نمی شد، نویسنده می خواست با دیالوگ ویژگی هایی را به شخصیت ها بچسباند که به قد و قواره شان نمی خورد. 
روابط ضربدری و داستان های ضربدری ای هم که نویسنده وارد داستان کرده بود به گمانم نقطه ضعفش شده بودند. 
اما در آخر باید گفت از آن کتاب هایی است که برای فرمشان هم شده باید حداقل یک بار خوانده شوند. 

      

21

        خیلی وقت بود که در لیست باید بخوانم هایم بود ولی نمیدانم چرا سراغش نمی رفتم.
احتمالا حکمتش این بوده که آخرین روزهای تابستان بخوانمش تا به یادماندنی تر شود. 
انقدر فوق العاده بود که به گمانم قدرت رقابت با بهترین مجموعه های فانتزی را دارد. 
پیرنگ، شخصیت پردازی، گره ها، تعلیق، دنیای منحصر بفردی که ساخته است، قدرت های خارق العاده ای که در آن دنیا وجود دارند«فلزات الومنتیک»، آن تصویر هولناکی که از عوض شدن عناصر معمول دنیای فعلی ما مانند طبیعت، شیوه ی حکمرانی، مذاهب و... ساخته است و... همگی در جایگاه های بالا در مقایسه با دیگر کتاب های فانتزی قرار دارند. 

خلاصه داستان: 
چند هزار سال از معراج لرد فرمانروا و یاران او می گذرد، نظام طبقاتی کاملا به ثبات رسیده است. 
جامعه به دو قسمت اشراف و اسکاها تقسیم می شود، اسکاهای بی ارزشی که در مزارع، بدون هرگونه حقوق کارگری می کنند، شهر ها را از خاکستری که هزاران سال است که از آسمان همیشه تیره ی کشور فرو می ریزد تمیز می کنند وسرهایشان را پایین نگه می دارند تا فقط زنده بمانند... 
**هم چنین مه سان هایی وجود دارند که با سوزاندن فلزات الومنتیک، قدرت هایی را به دست می آورند. 
سوزاندن کمی قلع ماهیچه هایشان را تقویت می کند، مس رد آن ها را مخفی می کند و...**
و حالا کلسییر، فراری هاتسین که از سیاهچال های لرد فرمانروا جان سالم به در برده است رویای دوباره دیدن آسمان آبی و چیزهایی که حافظان«افرادی که اطلاعاتی که لرد فرمانروا می خواهد فراموش شود را به خاطر می سپارند» از آن می گویند را در سر دارد. 
و اما وین، دختر نامشروع یکی از اشراف که در خانه ی دزدان فرومایه ی لوتادل بزرگ شده است. 
سرنوشت این دو زمانی به هم می پیوندد و همه چیز از قبل پیچیده تر می گردد... 

پ. ن: فلزات الومنتیک به چهاردسته تقسیم می شوند: جسمانی، روانی، زمانی و فزاینده. 
هرکدام از این دسته ها شامل دو فلز بنیادین و آلیاژ های آن ها می باشد که هر کدام مربوط به یک توانایی خاص می باشند. 
هر فلز تاثیری درونی یا بیرونی در پی خواهند داشت. 

پ. ن۲:کتاب حذفیات زیادی دارد  که گاهی اوقات این حجم از تغییر لغات و معانی اذیت کننده می شوند. 
      

31

        بعد از یک سال اولین کتابی بود که یک نفس خوندمش و در دو روز تمومش کردم. 
فکر می کنم این خصیصه ی ویژه ی ژانر فانتزیه که ذاتا درگیر داستان میشی، لزومی هم بر خارق العاده بودن کتاب نیست. 
ریشه کن هم از این قاعده مستثنا نیست، موتیفش موتیف آشنا و تقریبا تکراری قابل حدس بعضی از کتاب های این ژانره: دختر جوون-شجاعت نهفته-جادوی تازهْ عیان شده که خود شخصیت اصلی رو هم متعجب می کنه. 
و اما در مورد سیر داستان باید گفت تا حدودی کند می گذره و من به شخصه با توجه به استانداردهای بالایی که بعد از خوندن کتاب های فانتزی پیدا کردم انتظار گره و گره گشایی ها و در عین حال اتفاقات غیر منتظره بیشتری رو داشتم، ولی باز کشش داستان و کنجاوی  اتفاق آخر خواننده رو با خودش همراه می کنه.
یک سوم اول داستان با سرعت پایین و دو سوم بقیه با ×2 طی میشه. 
و با توجه به این که این اولین کتابیه که از این نویسنده می خونم نمی دونم این روال نوشتارشه یا صرفا مختص به این کتابه. 
ولی من داستان و خلاقیت نائومی نوویک رو دوست داشتم، نمی شه گفت کامل جدید بود ولی تماما تکراری هم نبود و نوآوری های خاص خودش رو هم داشت. 
شخصیت پردازی هم به هیچ عنوان پخته نبود و شخصیت ها پیچیدگی خاصی نداشتن و به صورت یک نواخت یک سری عملکرد مشخص داشتند. 
در کل ایده ها و کرکتر هایی داشت که خیلی جای کار داشتن و نویسنده همه اشون رو با عجول بودن و تو یک جلد تموم کردن هدر کرده بود.
      

27

        بیوه مردان سیاه، باشگاهی متشکل از شش دوست(تقریبا)  و یک پیشخدمت است که ماهی یک بار گرد هم می آیند به صرف شامی اعیانی و گپ و گفت، و اما بعد از اتفاقاتی در هر جلسه دست به حل معماهای جرایم یا اتفاقاتی می زنند که کس دیگری قادر به حل آن ها نبوده است.

🪐از لحاظ نثر داستان اولین چیزی که من را به خودش جذب کرد همان روان بودن و تکه پرانی های آمریکایی طورِ بسیاری بود که کتاب را جذاب و خوش خوان کرده است تا حدی که می توان در چند ساعت و به سادگی آن را تمام کرد. 
🪐داستان ها فقط تا حدودی به هم متصلند و می توان این کتاب را مجموعه داستان کوتاه های معمایی قلمداد کرد. 
 و مثل همیشه، در مجموعه داستان کوتاه، داستان هایی با سطوح متفاوت وجود دارند، در این کتاب هم 4 داستان عالی، 2 داستان متوسط و بقیه متوسط رو به پایین هستند.
 🪐در کل به عنوان یک کتاب تقریبا کم حجم با تم کارآگاهانه با نویسندگی آسیموف که نوعی طنازی کنایی دارد ارزش خواندن را دارد و می تواند کتابی باشد که برای خلاص شدن از ریدینگ اسلامپ می توان به آن پناه برد. 

      

7

        «در خیابان که راه بروم، کلماتم زنده می شوند، خیابان زبان های در حال انقراض را دوباره زنده می کند.» 

این کتاب قصه ی حسرت ها، آرزو ها و عشق های غالبا نافرجامی است که دارد در قالب جدیدی عرضه می شود. 
همچنین خوراک افرادی است که خواستشان از یک کتاب جملاتی است که می توان در بایو نوشت و... 

و اما نقصی که دارد این است که برخلاف شخصیت پردازی قوی و منسجمی که دارد و پرداختش هم قابل قبول است، زبان روایت راویان همه به یک شکل است که به نظرم کمی داستان را لوث و سیرش را کند می کند. 

تمام کتاب دارد در ذهن گویندگان داستان روایت می شود، دیالوگ ها از دهان به شکل معمول بیرون نمی آیند بلکه در ذهن فرد طرح و مطرح می شوند، این ایده می تواند برای افرادی که زیست در میان افکار ناگفته را دوست دارند هیجان انگیز و نو باشد، البته مشخصا بستگی به هدف خواننده از خواندن دارد که آیا یاد گرفتن و درک چیزی جدید است یا صرفا برای تفنن کتاب را در دست گرفته است که مطمئنا این کتاب برای گروه دوم مناسب تر است. 

در کل برای دو ساعت خواندن در روزی تابستانی و غرق شدن در گفتگوی بی پایان ذهن نویسنده با خودش که نتیجه ی چندانی هم ندارد جالب و **تا حدودی**دوست داشتنی است.
      

18

باشگاه‌ها

نمایش همه

اردوگاه شمارهٔ ۳۷

27 عضو

همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها

دورۀ فعال

باشگاه کارآگاهان

670 عضو

فداکاری مظنون X

دورۀ فعال

مدرسه هنر آوینیون

331 عضو

پرنده به پرنده: درس هایی چند درباره نوشتن و زندگی

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

درآمدی انتقادی بر تحلیل سیاسی

12

نام راستین باد: قسمت اول

43

جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران (از روی کارآمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) ...

9

روشن نگری چیست، روشنی یابی چیست؟
          نکاتی درباره مقاله «روشنگری چیست؟» کانت

فوکو در شرحی که به این مقاله کانت دارد نکته جالبی را بیان می‌کند. کانت در این مقاله برای اولین بار در تاریخ فلسفه به حال خود توجه می‌کند و پرسش «روشنگری چیست؟» میتواند همان پرسش «امروز ما چیست؟» باشد. گویی در طول تاریخ فلسفه اولین دفعه است که فیلسوفی/ جغدی به جای «در هنگام شب» به وقت روز پرواز میکند و ضمنا کانت در همین حین در حال تعیین نقش و جایگاه فیلسوف نیز هست. بگذریم.

.
1- جمله اول تکان دهنده است: «روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است.» در همین جمله قید «خود بر خویش تحمیل کرده است.» رهزن است. آیا صغارت‌هایی نیز هستند که انسان بر خورد تحمیل نکرده باشد؟! اصلا پروژه کانت نشان دادن همین صغارت است. نقد اول برای اثبات «حدود فاهمه» به انسان است تا از «توهم استعلایی» جلوگیری کند. پس انسان در اینکه فاهمه‌اش محدود به حدودی است دچار صغارت است اما چون این محدودیتی طبیعی است اما در واقع صغارت نیست. صغارت آنجایی است که انسان در حدود فاهمه خود (یعنی آنجا که توانمند به شناختن است)، پا پس کشیده و عنان خود را به راهنمایی پسپارد تا قیمومیت او را متقبل شود. کانت معتقد است این پا پس کشیدن از فهم و یا شناخت معلول تنبلی و یا بزدلی و برای همین است که شعار روشنگری اینگونه ما را خطاب می‌کند که: «در به کار بردن فهم خود شهامت داشته باش.»
 
2- هرچند کانت در اواخر مقاله اعتراف می‌کند که منظور او از صغارت در طول مقاله، پیشتر و بیشتر از همه صغارت‌ها صغارت دینی است، اما علیرغم این ادعا باز هم مسیحیت خود را حتی به لحاظ تئوریک در چهارچوب نظام فکری خود زیر پا نمی‌گذارد. کلید این مسئله در همان نکته اول نهفته است. خدا به عنوان یک از ایده‌ها، خارج از حدود فاهمه انسان قرار دارد و به همین دلیل میتوان به آن اندیشید ولی نمیتوان شناختش و برای همین «ایمان» ممکن است. اما در طرف مقابل کلیسا و ساختار سلسله مراتبی‌اش کاملا در حوزه شناخت انسانی قرار دارند و به همین دلیل به سادگی میتوان آن را رد کرد. مشخص است که الاهیات لوتری چگونه در حال تئوریزه شدن است؟!

3- کانت در مقاله دو دوگانه مهم را وضع می‌کند که به یکدیگر پیوسته‌اند. دوگانه اول خرد عمومی و خرد خصوصی، و دوگانه دوم انسان به مثابه پژوهشگر و یا فرمانپذیر است. خرد عمومی آن است که انسان آنگاه که در مقام پژوهشگر بیرون از مناسبت روزمره زندگی ایستاده، میتواند درباره همه چیز بیاندیشید و هر چیزی را زیر سوال ببرد. تنها شرط این نوع خرد آن است که سوال، بحث و اثبات آن باید با عرضه به مردم و در رفت و برگشتی آزاد شکل بگیرد. در مقابل خرد خصوصی است که انسان آنگاه که فرمانپذیر است از آن استفاده میکند. توضیح آنکه کانت معتقد است انسان آنگاه که در مقام پژوهشگر است میتواند درباره همه چیز چون و چرا کند اما باقی اوقات تنها باید فرمانپذیر باشد تا نظم اجتماع بهم نخورد؛ بلاخره هر چه نباشد خلف صالح اصحاب قرارداد است! بر این اساس آنگاه که انسان در نقش فرمانپذیر است اگر خرد خود را به کار اندازد و بخواهد در مورد همه چیز چون و چرا کند بدون اینکه افکار به حوزه عمومی عرضه شود، این خرد خصوصی کار را خراب می‌کند. به همین دلیل است که می‌گوید: «برای روشنگری از آن نوعی که گفتم فقط نیاز به آزادی است، آن هم آزادی که از همه انواع آزادی‌ها کمترین خطر را دارد؛ یعنی آزادی در به کارگیری عمومی خرد در همه امور.» به عبارت دیگر آنگاه که انسان در مقام پژوهشگر به صورت عمومی از خرد خود استفاده میکند، سوژه اصیل روشنگری است و در مقال اگر در مقام فرمانپذیر به صورت خصوصی از خرد خود استفاده کند، هر چقدر هم ادعای روشنگری داشته باشد، سوژه مخلی بیش نیست.

4- من ترجمه کتاب حاضر از مقاله را ندیدم و دو ترجمه آقای موقن و پولادپور پیش رویم بوده. این دو ترجمه در موارد بسیاری اختلافات فاحش باهم دارند. از مهم‌ترین اختلافات این است: «منظور من از اصطلاح به کارگیری عمومی خرد، به کارگیری‌ای است که یک پژوهشگر از خرد خود می‌کند تا با مردم باسواد سخن گوید.» (موقن/ ص 4) و «مقصود من از به کار بستن عمومی خرد استفاده‌ای است که هرکس در مقام دانشمند در برابر توده کتابخوان از خرد خود می‌کند.» (پولادپور/ ص 4) در ترجمه آقای موقن بحثی نیست چرا که پژوهشگر با بکارگیری عمومی خرد با مردم با سواد سخن می‌گوید. اما ترجمه آقای پولادپور به گونه‌ای است که «توده کتابخوان/ مردم باسواد» را در مقابل پژوهشگر قرار میدهد. مشخصات توده کتابخوان چیست؟ با در نظر گرفتن مشخصات پژوهشگر میتوان فهمید که توده کتابخوان کسی است که از مسائل تخصصی فهم عمومی (با به کارگیری عمومی خرد متفاوت است) ارائه میدهد و جایی که باید در مقام فرمانپذیر باشد متاسفانه خرد خصوصی خود را به کار می‌گیرد و انتظام امور را بهم می‌ریزد. این شخص همان است که در تحولات بعدی نام «روشنفکر» به خود می‌گیرد.
.
قطعا مقاله نکات بسیاری دارید که هم من فهمم نمی‌رسد و هم خسته‌ام.
        

40

میریام

20

برآمدن اشکانیان؛ تلاقی یونانی‌مآبی با تاریخ ایران و آسیای میانه
          کتابی بسیار خوب که ناشر نیمه‌محترم حکم به سلاخی اون داده!
نمی‌دونم به اولبریخت عزیز نمره بدم یا به ترجمه‌ی نشر ماهی با این وضعیت اسفناک؛ البته نه این که محمدابراهیم محجوب ناگویا ترجمه کرده باشه اما کتاب سلاخی شده، حالا یا به اختیار ناشر و یا به سلیقه‌ی مترجم. برای همین به سه ستاره بسنده می‌کنم.
نسخه‌ی اصلی این کتاب حدود 100 صفحه کتابنامه داره که برای هر پژوهشگر تاریخ بسیار مفید و البته ضروریه. خود کتاب هم یک بحث تخصصی درباره‌ی دوره‌ی آغازین اشکانی‌هاست، مطلب عمومی نیست که به درد هر کسی بخوره و شاید حتی حوصله‌ی مخاطب عام رو هم سر ببره.
با این حساب نمی‌دونم ماهی و محجوب چه فکری کردند که هرچی پانوشت و ارجاع بوده از دم حذف کردند!
محتوای کتاب عالیه، ترجمه روانه اما به درد نمی‌خوره، نه به درد مخاطب عام و نه به درد مخاطب متخصص.
خلاصه که اگر می‌خواید از برآمدن اشکانیان بخونید نسخه‌ی انگلیسی رو پیشنهاد می‌کنم.
اگر هم خوندن به زبان انگلیسی براتون سخته اما دوست دارید از اشکانیان بیشتر بدونید کتاب ولسکی رو بخونید که نشر ققنوس مدت‌ها پیش چاپ کرده.
        

35