جزئیات پست
1402/5/8 - 22:24

سیاست در کشور من حرف اول و آخر را میزند. حتی اگر نخواهی هم خودش را وارد زندگیات میکند. امکان ندارد بتوانی خودت را از دستهای دراز و زیاد این هیولای هفتسر برهانی و در گوشهای دنج و آرام تنفس کنی. هوای کشور من آلوده به سیاست است و ما ایرانیها چه بخواهیم و چه نخواهیم مجبوریم در همین هوا نفس بکشیم. هر انسانی در این کشور متولد میشود، بالاجبار صاحب نمایهای سیاسی میشود که در همه حال با آن قضاوت خواهد شد. مهم نیست یک نقاش خوب شود یا فوتبالیستی توانمند یا نویسندهای خلاق. مهم این است که نمایهی سیاسی شهروندیاش در چه وضعی باشد. ما بالاخره باید تکلیفمان را با طاقچه مشخص کنیم. اگر داشتیمش، حذفش میکنیم یا نه. اگر نداشتیمش نصبش میکنیم یا نه. هر حرکتی که انجام بدهیم یا ندهیم نمایهی سیاسیمان را تغییر خواهد داد و اصلا مهم نیست در تخصص خودمان چه اندازه پیشرفت میکنیم، باید حواسمان به نمایهی سیاسی شهروندیمان باشد. ما را در این فضای مسموم با این نمایه ارزیابی خواهند کرد. هم دولتمردان و هم مردم عادی. به این فکر میکنم که چهطور میتوان از شر این سیاست پررو و دستدرازیاش به تمام ساحتهای زندگی نجات پیدا کرد؟ آیا راهی هست؟
کتابهای مرتبط 1
26 نفر پسندیدند.
21 نفر نظر دادند.نظرات
1402/5/8 - 23:57
دقیقا اینایی که می گن این حرفا رو اگر خلافشون حرف بزنه جبهه می گیرن بعد خودشون می گن سیاست از کلام جداست
1402/5/8 - 23:00
من می گویم : اصلا مهم نیست دیگران درباره ی نمایه ی سیاسی من چه نظری دارند... خودم پیش خودم تکلیفم مشخص باشد کافیست وقتی هوای ایرانمان انقدر آلوده ست...
1402/5/8 - 23:25
سیاست واقعا همانگونه که در متن اشاره شد فقط یک نمایه است. محتوای اصلی جامعه ایران، تدیّن و تشیّع چندصدسالهایست که هر واقعهی تاریخی حول محور آن شکل گرفته و از هم پاشیده است. اگر بخواهیم حرکات و رفتارمان پشت سر یا روبروی تفکری قرار نگیرد باید نخ تسبیح هویت دینی را از جامعه ایرانی گرفت «کشید»... رضاپالان چادر کشید محمدرضا ناخن کشید صدام مرز جدید کشید رجوی نقشه کشید و... اما پاره نشد که نشد.
1402/5/9 - 12:29
اونهایی که ادعای دین دارند سر آخر این رشته رو پاره میکنند. خیلی هم دراماتیک میشه.
1402/5/9 - 12:48
بله خب... سر امامحسین رو با وضو و قربة الیالله بردیدند! بقول شما خیلی هم تراژیک شد. وقتی از جماعت مسلمان حساسیتزدایی شد جدایی فرم از محتوا، تو تاریخ بسیار معموله. همینطوری که بدرستی اشاره کردید، از عاشورای سال ۶۱ تا الان هر مسلمانی بالاجبار دارای نمایه سیاسیه و باهاش در همه حال قضاوت میشه🤷🏻♀️
1402/5/9 - 10:42
به نظرم همه ساحت های زندگی انسان سیاسیه. حمکرانی، منافع و روابط جهانی روی زندگی انسان توی تمام عرصه ها اثر میذاره. اگرچه بحث طاقچه برای اون هایی که حذفش کردن سیاسی نیست بلکه اعتقادیه. نفس کنش داشتن نسبت به چنین مسائلی رو بد نمی دونم اما ای کاش هردو گروه کنش گرها باهم دعوا نمی کردن و تصمیم هم رو بدون تیکه انداختن و بد و بیراه گفتن و برچسب زدن می پذیرفتن. نون سیاست بازها توی برچسب زدن به دیگرانه اما ای کاش دو گروه از مردم باهم اینطور تا نمی کردن
1402/5/9 - 11:58
به نظر من همهی ساحتهای زندگی، اعتقادیه. ولی اینطوری که سیاست و اعتقاد به هم گره خوردهاند و عدهای از اعتقاد مردم در جهت سیاستشون بهره میبرن آزاردهنده است. من با گره خوردن سیاست و دیانت هیچ مشکلی ندارم. حرفم اینه که الان حتی سیاست به دیانت هم دستدرازی کرده و تحت تاثیر قرارش داده. چیزی که من در کشورم میبینم سیاست دینمدارانه نیست. همان سیاست معمول و زشتی است که با نفاق و ریا و بازیچه قرار دادن اعتقاد مردم زشتتر هم شده است.
1402/5/9 - 12:08
دقیقا نظر منم همینه خانوم دلجو. این سیاست دینی نیست، سیاستیه که همه چیز از جمله دین رو مسخره خودش کرده
1402/5/9 - 12:01
من ترجیح می دم که به خودم یاد آوری کنم که کبوتر وجودم آزاد و دارای اختیار هست . و با خودم صادق باشم و خودم رو فریب ندم . بعد از صداقت هست که حرف هامون ، جزو حرف ها حساب می شه قبلش سوء تفاهم بوده !
1402/5/9 - 13:08
تحسین میکنم شما رو با زبان بی زبانی کمک میکنید به کشورمون تا مردمی اکثرا( بیسواد سیاسی ) که با کدورت به همیچی نگاه میکنن اگه نتونن واقعیت رو هم بدونن لاعقل بعضی هاشون خودشون رو بکشن کنار و به زندگیشون برسن و اشفتگی بیشتر درست نکنن (گل به خودی نشه)
1402/5/9 - 17:21
اینکه ملتی در سیاست نقش داشته باشد ایراد دارد؟! و آیا در سیاست معنایی منفی نهفته است که اینگونه منفی بهش نگاه میکنید؟! در نظام جمهوری اسلامی اصل با رشد مردم است. هم رشد عقلی، هم رشد دینی، هم رشد سیاسی و البته که سیاست هیچگاه از دیانت جدا نیست چراکه ذاتا به هم پیوند دارند. هر دینداری با یکسری احکام اجتماعی مواجه است و در قبال احکام اجتماعی نقش و مسئولیتی بر عهده دارد. این ابداع اسلام بود که به مردم بها داد و آنها را وارد صحنه کرد تا که تدریجا رشد کرده و از انزوای دوران طواغیت خارج شوند. مردم باید حضور سیاسی داشته باشند و خودشان برای خود تصمیم بگیرند که البته این به آگاه سازی و تبیین نیازمند است. همیشه قدرت در دستان مردم است و مردم اگر یکپارچه چیزی را بخواهند امکان ندارد خلافش به مقام ثبوت برسد و این است اهمیت حضور سیاسی مردم. اگر مردم گروه های و جنبش های سیاسی همچون فمنیسم و مکاتب سیاسی همچون لیبرالیسم را بشناسند و از خوابی که برای ملتها دیدن با خبر بشن و یکپارچه علیه این جریانات اقدام کنند دیگه آشوبهایی مثل زن زندگی آزادی رخ نخواهد داد؛ اینچنین مردمی از مرحله تاثیر پذیری و انفعال به تاثیرگذاری و فعالیت ارتقا پیدا خواهند کرد. آن وقت دیگر طاقچه و دیجی کالا جرئت نخواهد کرد خلاف قوانین رفتار کند، دیگر کسی جرئت نخواهد کرد علیه فرهنگ و دین و اعتقادات ملت اقدام کند اما وقتی مردم از صحنه خارج باشند و کاری به سیاست نداشته باشن، سیاست گذاران هرچه بخواهند علیه مردم خواهند نوشت چراکه از مردم منفعل و تاثیرپذیر صدایی بلند نخواهد شد تا بخواهد جلوی نفوذ ضد فرهنگها و ضدامنیتها و شبهعلمها و ... را بگیرد. افتخار میکنم در چنین کشوری زندگی میکنم♥️
1402/5/9 - 18:52
در سیاستی که عین دیانت باشد هیچ معنای منفیای نهفته نیست. صحبت از،سیاستی است که همهچیز حتی دین را هم بازیچه کرده. اتفاقا علت انقلاب اسلامی هم جنبش مردمی بوده ولی الان مردم فقط بازیچه دست سیاستمدارها شدهاند و این آزاردهنده است.
حامد حمایت کار
1402/5/8 - 22:53