بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جزئیات پست

مبارکه مرتضوی

1402/8/21 - 8:50

خواندن 1 دقیقه
خاموشی تمام‌نشدنی

شب‌ها کمی ابولقد می‌خوانم و می‌خوابم. از گذشته می‌گوید. از ۱۹۸۴. از ۲۰۰۳. از ۲۰۱۱. خودم را آنجا گم می‌کنم و انگار سر برمی‌گردانم از حالا. تاریخ را می‌شود در کلمه‌ها به تماشا نشست و عصبانی شد، غصه خورد، تعجب کرد. اما «حال» قصه‌ای دیگر است. اینکه قتل عام و نسل‌کشی پیش چشم‌هایت «در حال اتفاق افتادن» باشد ماجرای دیگری‌ست که تجربه‌اش را نداشته‌ام. عادت داشته‌ام از جنگ جهانی و نازی‌ها بخوانم و ته دلم فکر کنم جهان سیاهی‌اش را پشت سر گذاشته است. نمی‌توانم قبول کنم که من هم بخشی از این زمان هستم. آب قطع می‌شود. دارو نمی‌رسد. سوخت تمام می‌شود. چراغ‌ها می‌سوزند و خاموشی فراگیر می‌شود. در خاموشی کپسول‌های اکسیژن بچه‌ها از کار می‌افتد. نفسی تنگ می‌کشند و می‌روند. ابولقد از دعاوی حافظه می‌گوید. حالا ولی حافظه‌ای از گذشته نیست. همه چیز در حال شکل‌گیری است. جز به جز حافظه‌ای که چاره‌ای ندارد روی فراموشی بنا شود. روی سربرگرداندن. روی انسانیتِ شکست‌خورده. روی یک خاموشی تمام‌نشدنی.

85 نفر پسندیدند.

6 نفر نظر دادند.
(0/1000)

نظرات

خاموشی ای که در فلسطین هست انگار در کل دنیا هست... خیلی از آدم ها اصلا برایشان مهم نیست ، انگار قلب هایشان خاموش شده است ... و چه سخت هست در این دنیا زندگی کردن
دانش‌آموز

1402/8/21 - 23:26

از دل این خاموشی نوری طلوع می‌کند که همه جهان را روشن خواهد کرد
ماه آسمان

1402/8/21 - 23:47

تمام خواهد شد...
نقلی از یک کتاب که هر که ایمانش بیش امیدش بیشتر 
و امید داریم که روزی تمام خواهد شد این تاریکی ،این ظلم...
درست می‌شود.. حتماً درست می‌شود و روزگار اینگونه نمی‌ماند...
عباس احمدی

1402/8/25 - 14:01

آب قطع می‌شود و این آب چشم‌ها، نه، قطع نمی‌شود. سوخت تمام شده و دل، سوختنش فرو نمی‌نشیند. اکسیژن نیست... بغض راه نفسم را تنگ کرده...  پسربچه غرق خون، وسط تاریکیِ درد و چشم‌هایی که باز نمی‌شود، ملتمسانه می‌پرسد «أنا عایش؟ أنا عایش؟» (زنده می‌مونم؟ زنده می‌مونم؟)  و من بعد از آن، از زنده بودنم شرمنده‌ام، متنفرم... آه... آه...  آه... آه...
گاهی از خودم می پرسم این دله که ما داریم؟؟ اگه دله چرا یه فریادی ازش درنمیاد