جزئیات پست
1402/6/22 - 21:24

بعضی از کتابخوانها برای خودشان قفسه بندی اختصاصی دارند. از عناوین و تقسیم بندی های مرسوم برای قفسه بندی استفاده نمی کنند. به عنوان مثال برای همه کتابخوانها و حتی کتابنخوانها واضح است قفسه کتابهای تاریخی چه محتوایی دارد. یا قفسه کتابهای کمک آموزشی به چه معناست. قفسه رمان، قفسه کتابهای جنایی، کتابهای ترسناک، قفسه کتابهای ترجمه و...همه معنای مشترکی به ذهن همه آدمها متبادر میکند. حتی عنوان قفسه «کتابهای حیف درخت» هم با اینکه عنوان رسمی ای نیست و توسط کتابخوانها باب شده میتواند برای همه واضح باشد که این قفسه کتابهای مناسبی ندارد اما قفسه هایی هستند که اختصاصی هر کتابخوان حرفه ای است.
در ادامه به چند قفسه اختصاصی کتابهای خودم اشاره میکنم. و چه خوب میشد بقیه کتابخوانها هم از قفسه های اختصاصی شان بنویسند:
قفسه کتابهای متکایی
این دسته از کتابها میتوانند از ژانرهای مختلف و گروه سنی ها و قطع و قطرهای مختلف باشند اما دلبستگی من به آنها و اضطراری که ته وجود وول میزند برای اینکه دلم بخواهد آنها را همیشه بدانم و بلد باشم باعث میشود کتابهایی همیشه کنار بالشت یا همان متکایم باشند. البته قدیمترها تعداد و استمرار حضور کتابها کنار متکایم بیشتر بود الان با وجود بچهها کتابهای متکاییام معمولا یک یا دو عدد است. نیمه شبها که بچه ها برای درخواست آب بیدارم میکنند همین که چشمم به این کتابها می افتد دلم روشن میشود و انرژی میگیرم بلند شوم. انگار با نگاه انداختن بهشان بلوتوث وجودی ام روشن میشود و از کتاب لحظات احساست خوب سرریز میشود توی روحم. البته فکر نکنید مثلا این کتابها کتاب حافظ و سعدی است یا رمانهای عاشقانه و عارفانه است. ممکن است کتاب متکایی ام یک کتاب نظری باشد یا یک کتاب کودک یا حتی کتاب علمی آموزشی اما برایم حس برانگیز و امنیت بخش باشد تا حدی که دلم بخواهد کنار متکایم باشد و قبل از خواب بهش فکر کنم و با بیدار شدن به هر بهانه ای چشمم بهش بیفتد. در دوران مجردی که رسما دیواری از این کتابها کنار متکایم روی تخت خوابگاه ایجاد میشد اما الان به یکی دو تا کتاب اکتفا میکنم.
هر چند وقت یکبار این کتابها تغییر می کنند. مثلا الان کتاب درآمدی بر رویکردهای زیبایی شناسی به ادبیات کودک و کتاب تولید کتاب از ابتدا تا انتها کنارم هستند.
به نظرم بقیه کتابخوانها هم کتاب متکایی داشته باشند. طراحی کتابخانه کنار تختخواب هم ابتکار یکی از همین کتابخوانهاست که همیشه کنار بالشتش ردیفی از کتابها قرار داشته اند.
کتابهای مرتبط
43 نفر پسندیدند.
6 نفر نظر دادند.نظرات
1402/6/22 - 22:28
من قبلا کتاب ها رو کنار یا زیر تختم میذاشتم. البته اون کتاب هایی که در حال خوندنشونم. اما این ایده رم امتحان میکنم. جالب به نظر میاد .
1402/6/22 - 22:30
راستی چرا باشگاه درباره ادبیات کودک پرایوته. شاید ماهم میخوایم بحثای چارتا فرهیخته رو ببینیم.
1402/6/22 - 23:58
من بهش میگم کتابای بالینی (بالشی) ! و خب جاشونم روی میز نسبتا بزرگ کنار تخته!
1402/6/23 - 9:30
آخه چه جوری میتونید کتاب نظری سختی مثل کتاب نیکولایوا رو بالینی بخونید؟ 😅
1402/6/23 - 13:43
برای من کره جغرافیا احساس شبیه حس شما به عنوان بلوتوث درونی ایجاد میکند. وقتی چشمم بهش می افته انرژی میگیرم که بلند شم و قبل از مردن بقیه جهان فتح نشده را بخوانم یا ببینم یا بشنوم
1402/6/23 - 14:35
بزرگترین معضل من در اولین ترم زندگی خوابگاهیم کتاب های غیر درسی زیادی بود که برده بودم!وقتی دیگه قبول کردم که اینجا خونه نیست و باید کتابا رو محدود کنم، دسته بندی ای به اسم کتاب های روی کمدی ایجاد شد! هر ترم یسری کتاب می بردم و میذاشتم روی کمدم و باهاشون صفا می کردم.