شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
صَعوِه

صَعوِه

3 ساعت پیش

        چقدر خوبه. چقدر خوب.
انقدر دوست داشتم این کتاب رو، این آدم‌ها و این مکان‌ها رو که نمی‌دونم چه چیز در وصفشون بنویسم درسته.
قضیه اینه که پارسال دلم می‌خواست برم بندر ترکمن. چرا؟ چون یه عکس محبوب از خودم دارم در طلوع یا غروب یاسی رنگی بر قایق، رو به آب نرم بندر، با یه کلاه سرخابی و چشم‌هایی که جای دیگه ای رو نگاه می‌کردن.
می‌خواستم برم یه بار دیگه اونجا رو پیدا کنم و شاید یه عکس دیگه اونجا بگیرم. کی می‌دونه دقیقا چی تو سرم می‌گذشت که انقدر پافشاری می‌کردم برم اونجا-که نرفتم-
شاید مدتی بعدش توی بهخوان پیشنهاد یادداشت‌هایی برام ظاهر می‌شد برای آتش بدون دود آقای ابراهیمی. اوایل تابستون پارسال ازش یک عاشقانه آرام خونده بودم و دربارش نوشته بودم. از کلمه‌پردازی‌هاش خیلی خوشم می‌اومد اما از نصیحت کردناش؟...نه خیلی.
با این حال من هنوز دلم می‌خواست برم پیش ترکمن‌ها و برای همینم این کتاب رو امانت گرفتم و شروعش کردم. انقدر داستان گیرا بود و با وجود شاعرانگی‌های متنیش به قدری خوش ترکیب و روان بود که نمی‌شد زمینش گذاشت راحت. بعد از بلندی‌های بادگیر این کتابی بود که این اواخر حتی وقتی که ناراحت و بی‌تمرکز بودم هم می‌تونستم بخونمش و ازش لذت ببرم.
مادر من اهل تبریزن و در نتیجه خشکی رفتار عاشقانه اهالی سردسیر رو تا حد زیادی می‌شناسم. اما سوالم از آقای ابراهیمی اینه که عشق و غرور کنار هم جمع می‌شن؟ اونم تا حدی که قبیله خودت به دست مردی که همسرته و توصیف می‌شه که عاشقشی کشته بشن و تو به خاطر غرورت هیچی نگی؟
نمی‌دونم. شاید بهتره دوباره بنویسم از این قسمت. اما از الان عزای تموم کردن جلد هفتم رو گرفتم. مثل اون سریالا که دلت نمی‌خواد هیچ وقت تموم بشن:))
امیدوارم تو جلد‌های بعدی؛ قوم ترکمن و رسومشون زیادی زیر انقلابی‌نویسی‌های آقانادر گم نشن.
      

7

شمیم

شمیم

5 ساعت پیش

        داستان دوست داشتنی و جالبی داشت، در مورد دختری به اسم کِرو بود که در زندگیش یک راز بزرگ داره...

کرو دختری کنجکاو است که زندگی آرامی را در جزیره کوچک و دورافتاده الیزابت ماساچوست می گذارند در کنار پیرمردی به نام اُش و همسایه مهربان شان خانم مگی؛ کرو سوالات مختلفی دارد؛ سوالاتی که که با دیدن آتشی مرموز در آن سوی آب دوباره در قلبش جان می‌گیرند و  باعث می‌شوند کرو تصمیم بگیرد تا در مورد هویت  و گذشته رازآلودش بیشتر جستجو کند و در این راه به کمک اُش و خانم مگی، پرده از رازهایی در مورد گذشته برمی‌دارد...

با وجود اینکه کتاب شخصیت های محدودی داشت ولی همان ها هم تاثیرگذار بودند به خصوص شخصیت اُش.
از روایت دلنشین کتاب خیلی خوشم اومد و همینطور شخصیت پردازی و داستانی که آمیخته ای  از ماجراجویی و کشف معمایی مرموز بود، البته که پایان داستان می تونست بهتر باشه...

خب در پایان میتونم بگم این کتاب حرف های زیادی برای گفتن داره و میتونید باهاش همراه بشید و درس های زیادی از شخصیت های دوست داشتنیش یاد بگیرید و از نگاه یک دختر ۱۲ ساله، به مفهوم مسائلی مثل هویت، معنای حقیقی خانواده، تعلق خاطر و ... پی ببرید 🥰


      

9

        ده روزی بعد رونمایی خریدمش تا نظرات رو درباره اش بدونم؛ اکثر کامنت‌ها منفی و غیرمثبت و غیررضایت‌مند بود ولی باز خریدمش چون می‌خواستم بخونم ضابطیان چی گفته درباره اون ۱۲ روز و تجربه‌اش از برگشت به ایران، حتی اگه به گفته اکثر نظرات ضعیف نوشته باشه
پشیمون نیستم از خریدش با اینکه به نظرم کاش کتاب مجزایی نبود و می‌تونست بخشی باشه از کتابی که درباره سفرهای گروهی نوشته شده.
 این ضعیف بودن کتاب از چیه؟ بخاطر سریع نوشتن کتاب و زود به چاپ رسیدن؟ بخاطر راحت پیدا شدن محل اسکان جدید و بلیط برگشت به تهران و کم بودن هیجان و اتفاقات؟ گمونم ضابطیان بخاطر شرایط جنگی حال و حوصله خوب نگاه کردن و یادداشت کردن نداشته وگرنه قبلا ثابت کرده که می‌تونه پروپیمون‌تر تعریف کنه و مخاطب  دنبال خودش بکشونه. روایت‌ها خیلی سریع می‌گذرند و تموم می‌شند. گاهی جزییاتی با خودشون دارند ولی اونا هم خیلی ابتر و تندکی میان و می‌رند برای خالی نبودن عریضه. مثل کسیکه تو شرایط جنگ میخواد ساک جمع کنه و تند تند از هرگوشه خونه یه چی برمیداره و میندازه تو چمدون. شلخته و بی‌حوصله

[کتاب در کمتر از دو ساعت خونده شد]
      

4

آقای گراهام

آقای گراهام

12 ساعت پیش

        تازه جلد اول هری پاتر رو تموم کردم و باید بگم که این کتاب یه شروع فوق‌العاده برای ورود به دنیای جادوگریه. داستان از همون صفحه‌های اول منو با خودش برد، از زندگی هری در خونه‌ی دورسلی‌ها تا لحظه‌ای که فهمید جادوگره و وارد مدرسه‌ی هاگوارتز شد.
چیزی که خیلی برام جالب بود، اینه که رولینگ فقط یه دنیای فانتزی خلق نکرده، بلکه یه مسیر رشد شخصیتی برای هری ساخته. اون از یه بچه‌ی تنها و بی‌پناه تبدیل می‌شه به کسی که کم‌کم خودش رو باور می‌کنه، دوست پیدا می‌کنه، و با چالش‌های بزرگی روبه‌رو می‌شه.
شخصیت‌ها هم خیلی خوب طراحی شدن. رون و هرماینی مثل دو قطب متفاوتن که کنار هری یه تیم عالی می‌سازن. 
در کل، این کتاب نه‌تنها یه داستان سرگرم‌کننده‌ست، بلکه پره از پیام‌های مهم درباره‌ی دوستی، شجاعت، و اینکه گاهی باید خلاف جریان حرکت کرد تا به حقیقت رسید.
اگه کسی هنوز نخونده، بهش پیشنهاد می‌کنم همین امروز شروع کنه. چون وقتی وارد دنیای هری پاتر بشی، دیگه بیرون اومدن ازش کار ساده‌ای نیست!
      

9

بابک قائدنیا

بابک قائدنیا

12 ساعت پیش

        من خیلی اهل خواندن این گونه کتاب‌ها نیستم. این کتاب را هم به دلیل عدم پیچیدگی در متن و محتوا، خیلی سريع خواندم. نویسنده تلاش کرده بوده که در ۵ محور مطالب مورد نظر خود را بيان کند:
👈 پیش از هر چیز باید این اصل را در ذهن خود نهادینه کنیم که تحت هر شرایطی به قول و قرارهایمان پایبند بمانیم و از فراموش کردن این موضوع به بهانه چیزی که نویسنده، انعطاف‌پذیری می‌نامد، پرهیز کنیم.
👈 مهارت‌ها و ویژگی‌های برجسته‌ ما، که در قالب یک نقش یا شغل خاص تعریف می‌شوند، در کنار هم «دایره صلاحیت» ما را شکل می‌دهند؛ اصطلاحی که نویسنده کتاب آن را Circle of Competence نامیدهاست. او باور دارد افراد باید در برابر وسوسه‌ خروج از این دایره مقاومت کنند. تمرکز عمیق‌تر بر حوزه‌ی صلاحیت‌ها و گسترش آن، نتایجی چشمگیری به همراه خواهد داشت. چراکه مهارت‌هایی که در زمینه‌ی تخصصی خود داریم، به‌سختی قابل انتقال به حوزه‌ دیگر هستند؛ پس بهتر است انرژی خود را روی توانایی‌ها و مهارت‌های موجود متمرکز کنیم.
👈 جامعه‌ امروز، بیش از هر زمان دیگری، انسان‌ها را به سمت رشد مالی و درآمد بیشتر سوق می‌دهد و توجه چندانی به سبک زندگی سالم و درست زیستن ندارد. بنابراین ضروری است مراقب آرامش درونی (آتاراکسیا) و تعاریفی که جامعه به ما القا می‌کند باشیم و تلاش کنیم موفقیت را بر اساس معیارهای خودمان بازتعریف کنیم.
👈 ما به طور طبیعی تمایل داریم به خواسته‌های دیگران پاسخ مثبت دهیم، اما لازم است مهارت «نه گفتن در پنج ثانیه»، روشی که نویسنده در متن کتاب پیشنهاد داده و به توصیف آن می‌پردازد، را بیاموزیم.
👈 به جای غرق شدن در نتایج رویایی احتمالی، بر موانع مسیر تمرکز داشته‌ باشیم و از آن‌ها درس بگیریم.
👈 زندگی هرگز کامل نیست؛ هیچ فراز یا نشیبی نیز همیشگی نخواهد بود.
من ارتباط چندانی با کتاب برقرار نکردم و به گمانم توجه زیاد به این کناب و استقبال از آن، به دلیل محبوبیت مترجم،  آقای عادل فردوسی‌پور، باشد. 
👎 کلی‌گویی و عمومی بودن زیاد موارد بیانشده، عدم ارجاع دقیق به شواهد علمی به ویژه در بعضی بخش‌ها، تعمیم بیش از حد همه چیز به هر چیز و مهم خواندن برخی چیزهای غیرکلربردی، از نقاط ضعف این کتاب بود. 
      

13

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.