شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
مینآ

مینآ

1 ساعت پیش

        نه سال از ماجرای بمب اتمی هیروشیما گذشته اما هنوز آثار و تبعات آن در مردم باقی مانده است حتی در دختر کوچکی که جنگ را با چشم هایش ندیده اما آثار این تشعشعات اتمی در رگ هایش جریان دارد. 
ساداکو شخصیت اصلی داستان دختری است با آرزوها و امید هایی زیبا برای آینده اش ، او می خواهد دونده شود و زندگی طولانی داشته باشد اما حتی بعد از جنگ هم هیچکس از تبعات جنگ در امان نیست  درست وقتی که ساداکو متوجه می شود براثر آن جنگ دچار بیماری لوسمی یا همان سرطان خون شده است و دیگر بایستی آرزوهایش را برای همیشه فراموش کند .
ساداکو می داند که قرار است قربانی آن سال های دور شود ، می داند که از این بیماری خواهد مرد اما دوستی یک باور را در گوش او زمزمه می کند که اگر بتوانی ۱۰۰۰ درنای کاغذی درست کنی خداوند آرزوی تو را برآورده می کند و شفا پیدا خواهی کرد .
داستان در امید و ناامیدی سیر می کند و البته بایستی به جای داستان گفت روایتی از حقیقت زمانی از گذشته در هر صورت روایتی غم انگیز از دختر بچه ای بود که روزی متولد شد و بعد با بی رحمی تمام بدون آنکه آرزوهایش را لمس کند قربانی وحشی گری دیگران شد .
و جمله ای که کتاب با آن تمام می شود :
این است فریاد ما
این است آرزوی ما
صلح در تمام دنیا
      

0

NJM

NJM

3 ساعت پیش

        کتاب خانم چاپستیک یک جورهایی اولین تجربه من از مطالعه درباره تاریخچه کشور چین هستش و باید بگم که تجربه خوشایندی بود.
حین مطالعه این کتاب به نتایج جالبی رسیدم.نتایجی مثل اینکه چقدر جنبش فکری فمینیسم در سراسر جهان تونسته به کمک زنان بیاد،تا اون‌ها بتونن حقوق اولیه خودشون رو در دست داشته باشن،بدون اینکه تحقیر بشن یا توهین بشنون. در کتاب،خواهر ششم که "شش"نام داره،سطح تحصیلات بالاتری داره و در مواجهه با برخی از اتفاقات ذهنیت بهتر و شاید حتی بازتری داره و این برای من نشونه ای بود از اهمیت بیش از اندازه تحصیلات درون زندگی‌(شاید پیش از خوندن این کتاب به خاطر دلایلی فکر می‌کردم تحصیلات چندان در زندگی ضروری نیست اما این کتاب نظر من رو دست‌خوش تغییراتی کرد.) 
در کنار داستان زندگی خواهران،گذر نویسنده به تاریخ کشور چین که شامل جنبش‌های مختلف،آداب و رسوم و حتی جشن هاشون بوده هم برای من بسیار لذت‌بخش بود.
و فکر می‌کنم اگر علاقه داشته باشید بدونید که چین حتی طی زمان معاصر با چه اتفاقاتی دست و پنجه نرم کرده این کتاب می‌تونه حرفهایی برای گفتن داشته باشه.
و در آخر اگر دوست دارید داستانی بخونید که آموزنده و تاریخی باشه این کتاب می‌تونه گزینه مناسبی باشه.
پ.ن:در نظر داشته باشید که روند کتاب در اوایل کمی کند هست و اطلاعات خيلی زیادی به شما نمی‌ده اما با جلوتر رفتن،داستان گیراتر خواهد شد.
      

4

        «باور دارم جدایی بین رشته‌های علمی صرفا پذیرش توانایی محدود ماست در یادگیری و فهمیدن چند حوزه ‌ی علمی. در طبیعت چنین مرزی وجود ندارد.»
زندگی پنهان ذهن ازسری کتاب‌های «ترویج علم» نشر نو است (البته من به این اسم صدا می‌زنم این سری رو ) که جرعه‌ای از علوم اعصاب به شما می‌نوشاند و الحق هم خوش می‌نوشاند! نویسنده نوروساینتیست است که خودش را تحت تاثیر کتاب «گودل، اشر، باخ» می‌بیند. از ارجاعت هنری‌اش مشخص است که این استاد دانشگاه اهل فیلم و موسیقی و ادبیات هم هست. کتاب بسیار روان است! تمامی موضوعات با بیان آزمایش‌های جذاب صورت گرفته مطرح می‌شوند و همین کتاب را پرکشش می‌کند. فهرست را که نگاه می‌کنید گستردگی نوروساینس توی چشمتان فرو می‌رود اما نگران نباشید! سیگمان خیلی تخصصی صحبت نمی‌کند، موضوعات را بسط نمی‌دهد و عمیق نمی‌شود. (هرچند در تمامی کتاب شما را به فکرکردن وامی‌دارد)
مثل بیشتر کتاب‌های ترویج علمی نشر نو شرط لذت بردن از کتاب علاقه و اندکی اطلاعات است همانطور که خود سیگمان می‌گوید آنچه می‌خواهید یادبگیرید نباید فاصله‌ی زیادی با دانش پیشین شما از بحث داشته باشد تا یادگیری به خوبی انجام شود.
همین.
      

0

سامان

سامان

5 ساعت پیش

        زوجی که تصمیم به جدایی گرفتند و در لابی هتل با هم ملاقاتی دارند و در اون ملاقات به مرور گذشتشون می‌پردازند. در خلال این مرور غم،حسرت،سنگینی باری از گذشته، خشم از بین حرفهای رد و بدل شده به وضوح حس میشه.دیالوگهایی که ساده‌اند ولی در عین سادگی به دلیل واقعی بودن قابل پذیرش هستند.میشه درکشون کرد،میشه حسشون کرد. نویسنده چیزی رو بین این زوج تصنعی درست نکرده و حرفهایی که به همدیگه می‌زنند کاملا برآمده از موقعیتی هستند که دو طرف در حال گذرانش هستند. این ترکیب حسهای گوناگون در خلال گپ و گفت غم‌آلود این زوج خیلی خوب و منطقی بود. این نمایشنامه برشی از زندگی زوجی بود که به آخر خط رسیده بودند.ما می‌فهمیم در خلال صحبتها که چرا به این تصمیم رسیدند. من هم تصمیم این زوج به جدایی رو درک میکردم و هم این غم و خشمی که داشتند و البته من هم حسرت خوردم که چرا یک سری پرسشها و حرفها در زمان خودش زده نشد و چرا مراقبت هایی انجام نشد که سرانجام رابطه به اینجا نرسه.تمنا و دست و پا زدن مرد در آخر کار،مثل تلاش کسی بود که  قصد داره به ریسمانی هر طور شده چنگ بزنه،غافل از اینکه اون ریسمان،سرابی بیش نیست ...اگر تجربه جدایی دارید، احتمالا این نمایشنامه میتونه شما رو اذیت کنه...
      

13

        و سرانجام؛ «شاید این جمعه بخوانم شاید...» را در مورد مرگنامهٔ ایوان بن ایلیا عملی کردم...
نمایشی  از زندگی، با حضور مرگ به عنوان نقش اول؛ به همراه بهترین فرم ممکن...
شاید برای بهتر متوجه شدن ارج و مقام این اثر در میان آثار گسترده‌ی تولستوی کبیر، باید به ایده اولیه آن بپردازیم:
مرگ؛ امری باورپذیر و واقعیتی در زندگی است. اما برای همسایه...
هیچ  کدام از ما(به استثنای از سفربرگشتگانِ عدم)ایده ای فراتر از
تجربیات دیگران برای مرگ نزد خود نداریم؛ به اختصار، امرِ موت برایمان درونی سازی نشده...
حالا تولستوی در شاهکار خود، در تلاش است تا به کمک  بافتی عمیق از مجموعه ای علی و معلولی در طرح داستان؛ خواننده خود را بعد از ۱۰۴ صفحه مطالعه؛ همانطور که روی کاناپه نشسته و به سفیدی خالصِ انتهای صفحه خیره شده است؛ به تجربه ای از مرگ برساند....
برای همین هم بهترین آغاز را برای روایت خود برمیگزیند؛ گوش مخاطب را میگیرد و فریاد میکشد:«ایوان ایلیچ مرده است؛ گریه و زاری و آرزوی سلامتی هم برایش فایده ای ندارد. بنشین و داستانش را گوش کن یا به زندگی‌ات برس...»
خواننده که جنازه ایوان را میبیند دیگر بعد از هر توصیفِ بیماری او در میانه‌ی رمان؛ در مورد سرنوشت او دچار تردید نمیشود؛ بلکه به جای چلاندن غدد اشکی و هورمون های احساسی؛ عناصر منطقی خود را به کار می اندازد و در راستای هدف نویسنده قرار میگیرد...
اما عنصر اعجاز تولستوی که فی‌الواقع تحدید های موجود در سبک رئالیسم روسی را به فرصت تبدیل کرده؛ در همین توصیف ها آشکار میشود.
مثالی در این مورد:
زمانی که در میانه‌ی اثر؛ مسیر متن به سمت توصیف خوردن یک آلو میرسد؛ تولستوی با هوشمندی فوق العاده، تمامی عناصر توصیف جزئی،  از طعم تا ظاهر و رنگ این میوه را به توالی در اختیار مخاطب قرار میدهد؛ سپس به اندازه یک مکث کوتاه به خواننده اجازه تفکر میدهد تا با خود بگوید:« اگر من جای نویسنده بودم حالا به هسته میوه فکر میکردم.» و ناگهان بینگو، تولستوی انتظار مخاطب را برآورده می‌کند و همان میکند که روند توصیف بدان رهنمون میشود.
با این ترفند نه تنها زهر توصیف ها پر طول و تفسیر که با فرم قصه بلند تعارض دارد گرفته می‌شود، بلکه قوه خلاقه مخاطب نیز قدری تحریک میشود تا برای لحظه‌ای کوتاه نیز؛ نام خود را عوض نام لی‌یف نیکالایویچ تولستوی؛ بالای اسم کتاب تصور کند....
در نهایت اما نقطه ضعفی که تا حدی در چنین پارچهٔ نظیفی،مثل یک لکه‌‌ی به جا مانده از فنجان قهوه خودنمایی می‌کند؛ خروج ناگهانی از جریان عِلّی و معلولی در پایان قصه و حضور ناگهانی عناصر ماورائی است؛ که با توجه به اینکه ترسیمی چنین درونی از مرگ برای تولستویی که هرچه باشد تا به حال نمرده است؛ طبیعی به نظر می‌رسد....
      

6

MBVPDR

MBVPDR

14 ساعت پیش

        ﴿ من نه بهتر از دیگرانم، نه بدتر؛ فقط صادق‌ترم! ﴾

این زندگینامهٔ خودنوشت، انقلابی در ادبیات اعترافی ایجاد کرد. روسو با شجاعتی بی‌سابقه، تاریک‌ترین گوشه‌های وجودش را عریان می‌کند: از خیانت‌هایش تا فرزندانی که به پرورشگاه سپرد.
«من قلب انسان را بر کالبد می‌شکافم، نه برای درمان که برای نشان دادن بیماری‌اش.»

چرا این کتاب یک شگفتی است؟
انقلابی در صداقت: نخستین بار در تاریخ کسی به چنین سطحی از خودافشایی رسید  

کالبدشکافی روان: تحلیل رفتارهای به ظاهر غیرمنطقی که بعدها پایه روانکاوی شد  

سبک ادبی منحصر به فرد: ترکیب روایت داستانی با فلسفه‌پردازی  

۵ نکته کمتر گفته شده:
1. روسو این کتاب را در تبعید و تحت فشار روانی شدید نوشت  
2. بخش‌هایی از آن پس از مرگش منتشر شد (به خاطر محتوای جنجالی)  
3. تاثیر مستقیم بر نویسندگانی چون تولستوی و داستایفسکی داشت  
4. نخستین بار مفهوم "کودکی" به عنوان دوره‌ای مستقل مطرح شد  
5. شرح دقیق بیماری‌های روان‌تنی او (از تپش قلب تا پارانویا)  

در یک جمله:
این کتاب آیینه‌ای است که نه چهره، که ژرف‌ترین لایه‌های روان انسان را نشان می‌دهد.

پ.ن (آیا ارزش خواندن دارد؟):
قطعاً! اما نه برای همه:  
برای شما مناسب است اگر: به روانشناسی، فلسفه یا تاریخ علاقه دارید ، تحمل نثر قرن ۱۸ را دارید ، از تحلیل رفتار انسان لذت می‌برید  

شاید مناسب نباشد اگر: دنبال کتابی سرگرم‌کننده می‌گردید ، از جزئیات شخصی بی‌حوصله می‌شوید  

نکته خوانش: بهتر است همراه با «تأملات» مارکوس اورلیوس خوانده شود (برای مقایسه دو نگاه به خودشناسی) 
      

3

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.