شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
مرتضی اسکویی

مرتضی اسکویی

20 ساعت پیش

        رمان اتحادیه ابلهان در فهرست بسیاری از منتقدان به‌عنوان یکی از کمدی‌های مهم قرن بیستم معرفی شده، اما تجربه‌ی شخصی من از آن متفاوت بود. با ارفاق بسیار، می‌توانم این اثر را در حد یک رمان متوسط و صرفاً سرگرم‌کننده بدانم، نه شاهکار کمدی.

شخصیت اصلی، ایگنیشس جی. رایلی، ضدقهرمان داستان، نمادی از بلاهتی است که شاید نمونه‌هایی از آن را در اطراف خودمان دیده باشیم. او به شکل اعصاب‌خردکنی به حماقت‌هایش می‌بالد و نکته‌ی جالب اینجاست که تقریباً تمام شخصیت‌های دیگر کتاب نیز در همین اتحادیه‌ی ابلهان قرار دارند. همین نگاه، معنای عنوان کتاب را روشن می‌کند. می‌توان گفت نقطه‌قوت رمان همین است: نویسنده توانسته متنی بیش از ۴۵۰ صفحه را تنها با مجموعه‌ای از کاراکترهای ابله پیش ببرد.

اما فراتر از این ایده‌ی خلاقانه، تجربه‌ی خواندن چندان لذت‌بخش نیست. متن اغلب کش‌دار می‌شود، موقعیت‌های طنز به تکرار می‌افتد و به‌جای خنده‌ی واقعی، نهایتاً در چند صحنه لبخند کوتاهی بر لب خواننده می‌نشیند. برای اثری که در فهرست صد کتاب برتر آمریکا قرار گرفته و ژانرش کمدی است، این دستاورد کمی ناامیدکننده به نظر می‌رسد. 

در مجموع، اتحادیه ابلهان از نظر ایده و نگاه طنزآلود به جامعه اثری قابل‌توجه است، اما برای من تجربه‌ای طولانی، پراکنده و کمتر خنده‌آور بود.
      

23

اختر خانوم

اختر خانوم

20 ساعت پیش

        -جواب این سوال در کتاب آفرینش خداوند نوشته شده.
یک سال پیش، همین وقت ها بود که در حالی که توی کتابفروشی آستان قدس توی باب‌الجواد برای خودم پرسه میزدم چشمم افتاد به کتابی که بعضی از قسمت هاش رو توی پی‌دی‌اف کتاب های ریاضی تکمیلی سمپاد خونده بودم: "خدمتکار و پروفسور" (همون طور که قبلا گفته بودم از مزایای بیکاری و گشت زنی در همه چیز و همه جا پیدا کردن یه سری کتاب هست که شاید هیچ جور دیگه ای نشه باهاشون آشنا شد.)
ماجرای حافظه پروفسور، جذر و رابطه‌ش با مادرش و پروفسور و ریاضیات، خانم بیوه ای که توی خونه بود و همه اینها دست به دست هم داده بودن تا من رو تا صبح بیدار نگه دارن تا من کتاب رو تموم کنم. 
شاید اگه بفهمید که ماجرای کتاب درباره یک پروفسور ریاضیاته که بر اثر یه تصادف حافظه کوتاه مدتش دچار مشکل شده فکر کنید قراره با کتاب خشکی طرف باشید. هر چی باشه ریاضی برای خیلی ها قسمت شیرین مدرسه نبوده. اما پروفسور جوری مسائل ریاضی رو برای خدمتکار و جذر بیان میکنه که فکر میکنید داره دستور پخت کیک شکلاتی رو بیان میکنه؛ و جالب تر از همه اینکه اعتقاد داره همه زیبایی ریاضیات از دفتر علم و حکمت خداوند اومده (چیزی که شاید خیلی از دانشمند های الان بهش باور نداشته باشن خصوصا غربی ها) و در کل شما با این کتاب عاشق ریاضی میشید.
پروفسور کسی بود که هر وقت نمره های درخشان امتحان ریاضیم باعث شکستن قلبم -که عاشق ریاضی بود و در عین حال هیچ وقت توی ریاضی خوب نبود- میشد بهش رجوع میکردم و اون وقت، خدمتکار یه داستان از پروفسور و جذر برام تعریف میکرد و باعث میشد نسبت به ریاضی دلسرد نشم.
داستان گره افکنی های به جا و خیلی پر قدرت داشت. جوری که بعضی وقت ها میخواستی داد بزنی و بعضی وقت ها احساسات بهت هجوم می‌آوردن. فضا سازی و شخصیت پردازی خوب و مناسب بود و این مسئله توی شخص پروفسور و جذر خیلی بارزه؛ خصوصا که علایق، رفتار ها، سلایق و احوالات پروفسور خیلی دقیق بیان میشد و اون رو برای خواننده زنده میکرد‌.
خلاصه که خدمتکار و پروفسور حکم یکی از مهم ترین کتاب های من رو داره؛ کتابی که با هر تیکه ازش وارد یه دنیای جدیدی از ریاضیاتِ زندگی میشم.

      

28

محدثه سلمانی

محدثه سلمانی

21 ساعت پیش

        یادداشت های زیرزمینی دست نوشته های فرضی مردی هست که ما اسمش رو نمی دونیم. این مرد از زمانی که یک ارثیه درست حسابی بهش رسیده، از اجتماع فاصله گرفته و توی این یادداشت ها عقاید خودش درباره زندگی و اجتماع رو بیان می کنه و درباره خودش و زندگی شخصیش هم صحبت می کنه.
اگر بتونید اون مقدمه مترجم پنجاه و چند صفحه ای اول رو تاب بیارید ترجمه آقای آتش برآب ترجمه روانی هست؛ البته من ترجمه دیگه ای از این کتاب نخوندم که بتونم مقایسه بکنم. مقدمه مترجم اطلاعات جالبی داشت و البته آقای آتش برآب نقطه نگاه خودشون رو درباره اثر گفته بودند. از جهتی کاربردی بود و به فهم بعضی قسمت های یادداشت ها کمک کرد اما از طرفی این حس رو دارم که کتاب رو با تفسیر آقای آتش برآب خوندم. 
شخصیت مرد زیر زمینی شخصیت رایج رمان ها و داستان های داستایوفسکی بود؛ دارای فهم و زیرک اما گرفتار رذایل خود که با طنز تیزی خودش و جامعه رو نقد می کنه. 
نیمه اول کتاب، مرد زیرزمینی درباره خودش چیزهایی میگه و گریزی می زنه به اجتماع و افکاری و عقایدی که اون دوره رایج و به اصطلاح «ترند» بوده و با خاک یکسان شون می کنه. برام جالب بود که اون چیزی که مرد زیر زمینی توی خشت خام می دید بعضی ها عمری طول کشید که توی آینه ببینن. مخصوصا اون علم گرایی ای که یک دوره ای باب شده بود و همین الان هنوز هم هست و انگار بعضی ها نمی تونن یا نمی خوان بفهمن که درباره انسان صحبت می کنیم نه سیب زمینی و گاو!
بخش دوم کتاب بخشی از سرگذشت مرد زیرزمینی هست، یکی از شخصیت های رنج کشیده و خوار شده داستایوفسکی. مردی که دوست داره بقیه اونقدری که آدم هست آدم حسابش کنن و بیزاره از اینکه احمق ها آدم حسابش کنن و خودش خودش رو لایق آدم حساب شدن نمی دونه! داستایوفسکی احوالات این مرد رو اونقدر گزنده و عریان نوشته که هم دلسوزی می کنی و هم خنده ات می گیره. 
بهرحال کتاب جالبی بود. بیشتر از همه صحبت هاش درباره اختیار و علم من رو گرفت. 
هنوز تفسیرها رو نخوندم. می خواستم اول نظر خودم رو توی بخوان بنویسم و بعد برم سراغ تفسیرها.

      

24

 ماه آسمان 🇮🇷

ماه آسمان 🇮🇷

22 ساعت پیش

         این نازنینِ دوست نداشتنی...
با دید مثبتی با توجه به نظرات کلی درباره‌ی کتاب شروعش کردم، مخصوصا بعد از تجربه‌ی خوبی که از بازرس داشتم.
اما اوضاع خوب پیش نرفت، مرد داستان شروع به تعریف وقایعی میکند که منجر به آن لحظه‌ی آغازین داستان می‌شود.
مرد با نخوت بسیار خودش را بالا میبرد بالا میبرد و هرگز ذره‌ای فرو نمی‌افتد، حتی در آخر داستان با وجود آن تنش فوق‌العاده‌ای که تجربه کرده‌است، در حالی که غرورش ضربه خورده و در لبه‌ی پرتگاه است اما باز هم  دست برنمی‌دارد، هنوز هم معتقد است او‌ کار غلطی نکرده، هر چه کرده برای دختر کرده.
دم از عشق میزند اما حتی وقتی فهمیده اشتباه کرده، اقرار میکند که خطا رفته، در عمق وجودش باز هم آن غرور هست...
اواخر داستان دیگر داستان نبود، واگویه بود،  بی هدف و مبهم، کاملا پریشانی شخصیت در سخنانش پیدا بود اما قابل درک هم نبود...
دیگر از فضای لذت داستانی خارج شده بود...
نازنین برای من بیشتر شکنجه بود تا لذت، به لطف صدای خوب و اجرای بی نظیر تایماز رضوانی  این شکنجه را تحمل کردم و بی میل و رغبت تمامش کردم. 
اگر چه مفهوم پنهان در داستان یعنی نوع ارتباط این زن و مرد، به خوبی منتقل شد، اما نوع این انتقال برای من جذاب نبود.
منولوگ‌های مرد و قضاوت های یک طرفه‌ی او‌ بدون اشاره به درونیات زن داستان، قصه را سخت‌خوان و سرد کرده بود.
 باز هم تجربه‌ای شد تا با طناب مورد پسند اکثریت به چاه خواندن کتابی نروم...
چون ممکن است دست آخر از پنجره‌ای پایین بپرم....
      

39

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.