آبجی خانم
در حال خواندن
0
خواندهام
56
خواهم خواند
8
توضیحات
کتاب آبجی خانم اثر صادق هدایت قصه دختری است بلند بالا، لاغر، گندم گون و با لبهای کلفت و موهای مشکی که به سبب زشت بودنش هرگز موفق نمیشود خواستگار پیدا کند. برعکس خواهر کوچک او. ماهرخ، دختری است با قدی کوتاه، سفید، بینی کوچک، چشمانی گیرا و خوشرو همین موضوع باعث میشود که برای ماهرخ به زودی خواستگار بیاید و آبجی خانم خجالت زده و افسرده مورد طعن و سرزنش مادر و اطرافیان خود قرار گیرد. آبجی خانم یکی از داستانهای رئالیستی (رئالیستی انتقادی) صادق هدایت محسوب میشود و داستان در یک فضای بسته و فقیرانه که از نظر هدایت تمام بدبختیها از آن سرچشمه میگیرد اتفاق میافتد. در بخشی از داستان آبجی خانم میخوانیم: از همان بچگی آبجی خانم را مادرش میزد و با او می پیچید ولی ظاهرا روبروی مردم روبروی همسایه ها برای او غصه خوری میکرد دست روی دستش میزد و می گفت: این بدبختی را چه بکنم،هان؟دختر باین زشتی را کی میگیرد؟ میترسم آخرش بیخ گیسم بماند!یک دختری که نه مال دارد،نه جمال دارد و نه کمال.کدام بیچاره است که او را بگیرد؟از بسکه از اینجور حرفها جلو آبجی خانم زده بودند او هم کلی نا امید شده بود و از شوهر کردن چشم پوشیده بود،بیشتر اوقات خود را به نماز و طاعت میپرداخت:اصلا قید شوهر کردن را زده بود یعنی شوهر هم برایش پیدا نشده بود.یک دفعه هم که خواستند او را بدهند به کل حسین شاگرد نجار،کل حسین او را نخواست. ولی آبجی خانم هر جا می نشست می گفت:شوهر برایم پیدا شد ولی خودم نخواستم. شوهرهای امروزه همه عرقخور و هرزه برای لای جرز خوبند! من هیچ وقت شوهر نخواهم کرد….
لیستهای مرتبط به آبجی خانم
یادداشتها