معرفی کتاب دنیای شگفت انگیز نو اثر آلدوس هاکسلی مترجم فرید دبیرمقدم

دنیای شگفت انگیز نو

دنیای شگفت انگیز نو

آلدوس هاکسلی و 2 نفر دیگر
4.0
164 نفر |
57 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

273

خواهم خواند

236

ناشر
نشر مد
شابک
9786229253625
تعداد صفحات
284
تاریخ انتشار
1402/11/30

توضیحات

        دوست جوان ،عزیزم تمدن به شرافت یا دلاوری هیچ نیازی ندارد. این چیزها نشانه های ناکارآمدی سیاسی .است در جامعه ی بسامانی مثل جامعه ی ما هیچ کس اصلاً فرصت ندارد شریف یا دلاور باشد. تنها در شرایط مطلقاً بی ثبات است که چنین فرصتی دست می دهد. وقتی جنگ هست وقتی دودستگی هست وقتی وسوسه هایی هست که باید در برابرشان مقاومت کرد وقتی معشوقه هایی هست که باید به خاطرشان جنگید یا دست به دفاع زد. در چنین موقعیت هایی شرافت و دلاوری البته معنایی دارد اما امروزه جنگی در کار نیست. در نهایت دقت و مراقبت از عشق ورزیدن بیش از حد ممانعت به عمل میآید چیزی به نام دودستگی هم یافت نمی شود زیرا آدمی را چنان شرطی سازی می کنند که جز انجام آنچه باید بکند چاره ای ندارد0
هرگاه رمانی دیستوپیایی را برای خواندن در دست می گیریم قاعدتاً انتظار داریم تصاویری هولناک از آینده پیش چشممان ظاهر شود سرزمینی هرز، فضایی آخرالزمانی، نظامهای سیاسی خشن و سرکوبگر نومیدی مردمان از بهبود اوضاع تلاش برای بقا و البته قحطی و انواع و اقسام بلاهایی که نوع بشر قادر است بر سر خود بیاورد. اما در رمان دنیای شگفت انگیز نو با چنین تصاویر دهشتناکی روبه رو نیستیم. مردم در اینجا همگی در رفاه و خوشبختی به سر می برند نه خبری از بیماری و پیری است و نه از فقر و جنگ همه ی شهروندان سرگرم تفریح و بازیاند و دولت یکپارچه ی جهانی هم هرگز به خشونت متوسل نمی شود اما در طول زمان رفته رفته جامعه ای خیالی در آینده برای خواننده ترسیم می گردد که از هر کابوسی ترسناک تر است جامعه ای با سیطره ی کامل تکنولوژی بر همه ی ابعاد زندگی مردم کل جهان از پیش از تولد تا دم مرگ.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به دنیای شگفت انگیز نو

پست‌های مرتبط به دنیای شگفت انگیز نو

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          می خواستم رمان #دنیای_قشنگ_نو نوشته ی #آلدوس_هاکسلی رو بخونم، قبلش بار دیگر #1984 رو مرور کردم، حسی که همیشه به کتاب اورول داشتم این بود که نگاه ناقصی از امروز رو به ما میده و باید حتما مکملی هم داشته باشه، تا با فضای کلی #دنیای_قشنگ_نو آشنا شدم و فهمیدم که در واقع باید #1984 رو با این کتاب به صورت مکمل هم خوند، ترکیب این دو تا تا حد زیادی تصویری از امروز ما رو بهمون نشون میده، تصویری از رویای زندگی متمدنانه در قرنی سرشار از تمدن...
پیشنهاد می کنم حتما این دو کتاب رو با هم بخونین، و در کنار آن هم، به مقاله ی #سید_مرتضی_آوینی با عنوان #بشر_در_انتظار_فردایی_دیگر رجوع کنید. اینها در کنار هم معنا پیدا می کند و دید بهتر و کاملتری می دهد.

توصیه می کنم اگر هیچ کدام از اینها را نخوانده اید و یا همه ی اینها را خوانده اید، باز هم به یادداشتی دوست و برادرم #حسام_آبنوس در روزنامه ی جام جم نوشته است سری بزنید...

مقاله ی #حسام_آبنوس را در لینک زیر می توانید بخوانید،...

http://jamejamdaily.ir/?nid=5354&pid=6&type=1
        

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بهشت زمینی!

شروع کتاب شما را به یاد رمان ۱۹۸۴ جورج اورول می‌اندازد و تا حدودی هم شبیه هم هستند؛ چون هردو یک فضای پادآرمان‌شهری را روایت می‌کنند؛ اما رفته رفته متوجه می‌شوید که اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنند. ذکر جزئیات به قدری زیاد است که انگار یک طراح صحنه برای یک فیلم یا سریال آن‌ را نوشته است؛ ولی نمی‌دانم کجای کار می‌لنگد که این جزئیات به سختی به تصویرسازی ذهنی منتهی می‌شود و همین گاهی باعث ملال مخاطب می‌شود. به علاوه استفاده از تکنیک رویداد موازی که در فیلم و سریال مرسوم است، کمی نامأنوس به نظر می‌رسد.

اما گذشته از قلم نویسنده که من انتظار بیشتری از آن داشتم، محتوای کتاب بسیار قابل تامل است. انگار که نویسنده با هیجان زیاد می‌خواسته بگوید کاری به داستان نداشته باش، اصل مطلب را دریاب! خواندن کتاب نیاز به حداقل‌هایی از تاریخ فلسفه و تاریخ علم دارد. اشاراتی که در متن می‌شود، نام‌گذاری‌هایی که شده و... هدفمند است. 

نوعی خدایی کردن انسان روی زمین! کارخانه‌های تولید انسان برای مشاغل و مناطق مختلف؛ خواب آموزی و شرطی کردن انسان ها؛ تخصصی شدن امور؛ کارخانه‌هایی که سعی دارند سن رشد انسان را کاهش دهند تا هرچه سریع‌تر در صنعت مشغول به کار شوند. (مصادف با انقلاب صنعتی بود که آموزش عالی و حتی مدارس به سمت تخصصی شدن پیش رفتند. در این داستان خیالی، تخصصی شدن به منتهی درجه خود رسیده و اساسا انسان را در آزمایشگاه برای یک نوع زندگی خاص تولید می‌کنند.) 

گفتگوهای پایانی کتاب سعی دارد مثل یک کلاس درس نقص انسان را در چنین دنیایی نشان دهد؛ نقصانی که برای به دست آوردن آرامش و خوشبختی دنیوی ایجاد شده است. امیال و گرایش‌هایی از انسان که سرکوب شده تا یک زندگی‌ بی‌دغدغه و آرام را داشته باشد. نبود پدر و مادر که وبال انسان شود، پیر نشدن، نداشتن رویای سعادت معنوی و رشد و هرچه که انسان را دغدغه‌مند کند!

شاید بتوان گفت مقصود نویسنده نشان دادن نهایت لیبرالیسم و اباحه‌گری و خالی بودن از هرگونه تعلق است؛ آزادی روابط، بی‌قیدی و بی‌تعهدی به نهایت خود رسیده و مظاهر آن مانند خانواده حذف شده است. عشق، مذهب، شجاعت، دلیری و تعهد هیچ معنایی در این دنیا ندارد. 
        

24

        ۱۴۰۳/۰۹/۱۳
دنیای شگفت‌انگیز نو اثر آلدوس هاکسلی با ترجمه فرید دبیرمقدم رو خوندم 

رمان دیستوپیایی که برخلاف قلعه مالویل و ۱۹۸۴ تصویری نسبتاً مدرن و بدون خشونت از آینده بهمون ارائه میده و در اون از نظام‌های سیاسی خشن و سرکوبگر و تلاش برای بقا خبری نیست، رمان جامعه‌ای رو به ما معرفی میکنه که توسط یک دولت یکپارچه جهانی اداره میشه و همه‌ی مردم در اون مشغول بازی و تفریح‌اند 
تمامی مشکلات زندگی انسان حل شده و تولید مثل هم به صورت مکانیکی و با دستگاه‌ها و تکنولوژی‌های پیشرفته انجام میشه در چنین شرایطی نهادی به نام خانواده وجود نداره و انسان‌ها به صورت مستقل زندگی میکنن،در دنیای هاکسلی انسان‌ها به طبقات مختلف اجتماعی تقسیم‌بندی شدن و دولت هم طبق سیاست‌هاش احساس رضایت و خوشحالی رو در تمام طبقات القا کرده و در چنین شرایطی انسان‌ها میل به تغییر طبقه ندارن و به این شکل ثبات اجتماعی شکل میگیره، اوج هنر نویسنده در رمان جایی هستش که یک شرایط آرمانی رو به گونه‌ای برای خواننده ترسیم می‌کنه که از هر کابوسی ترسناک‌تر میشه...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

17

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          دنیای قشنگ نو دنیایی هست که در آن مریضی و پیری از بین رفته و  صنعت به اوج شکوفایی رسیده و  دنیا در ثبات کامل و بدون هیچ جنگی هست.
مردم از زندگیشون رضایت دارند 
 اگر چیزی رو بخواهند بلافاصله به دست میارند و اگر چیزی رو نداشته باشند احساس نیازی به اون ندارند.
خدا در ذهن مردم از بین رفته و به جای او اساطیر انقلاب های صنعتی ستایش میشه.

اما برای رسیدن به هر چیزی باید بهایی داد !!!
یکی از بهاهای رسیدن به ثبات ، فدا کردن انسان ها و احساساتشون هست.
جایی که دیگه انسان ها در خانواده بزرگ نمیشن و در آزمایشگاه ها ساخته و تربیت (شرطی سازی) میشن.
انسان هارو از همون اول طبق نیاز کارخانه ها میسازن 
مثلا برای یک کارگر فکر کردن باعث اتلاف وقت و حتی طغیان و اعتصاب و ... میشه برای همین توی آزمایشگاه ها از همون اول عقل کارگر هارو ناقص میکنن تا ثبات حفظ بشه

انسان ها بدون پدر و مادر به دنیا میان و عشق و تعهد به خانواده کاملا از بین رفته چون اینجور احساسات باعث به خطر افتادن ثبات هست.
 عزاداری ، شکست عشقی و ... ناشی از وابستگی باعث اختلال در کارکرد کارگران و از بین رفتن ثبات میشه.

بچه ها از همون اول طوری شرطی میشن که علاقه به طبیعت و تنهایی و فکر کردن و مطالعه و ... نداشته باشند  
چون هیچکدوم اینها کمک زیادی به توسعه اقتصادی نمیکنه.

افراد هروقت ناراحت بشن بجای حل مسائل شخصی که کمکی به توسعه اقتصادی نمیکنه یک قرص سوما که جایگزین کم ضرر مشروب و مواد مخدر هست میخورن و تمام مشکلات در یک لحظه تموم میشه

حالا تکلیف افرادی که از این شرطی سازی ها جان سالم به در ببرند و نخواهند تابع جمع باشن چی میشه ؟
کتاب داستان چند شخصیت هست که توی این دنیای کاملا یک شکل تصمیم میگیرن متفاوت باشن و انسانیت و آزادی و فکر کردن و به قول متمدن ها وحشی‌گری و عقب موندگی رو  به متمدن و نو بودن ترجیح دادند و نوع مواجهه جامعه با اونها.....
        

47

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          وقتی حدود ده سال پیش برای اولین بار این کتاب را خواندم، پیش از آن‌که جمهورافلاطون را خوانده باشم، احساس حیرت‌زدگی‌ام خیلی خیلی بیشتر از این مواجهه‌ی دوم بعد از این همه سال بود، اما همچنان فکر می‌کنم این کتاب اثر بدیع و ارزشمندی است در به‌تصویر کشیدن واقع‌گرایانه‌تر نظامی که در ظاهری دل‌فریب، آزادی را از آدم‌ها سلب می‌کند. شاید وقتی حرف از دیستوپیا یا پادآرمان‌شهرها می‌زنیم بیشتر یاد ۱۹۸۴ ارول بیفتیم، اما این کتاب گرچه درباره‌ی دیستوپیایی در آینده است، با دیستوپیایی ارولی فرق می‌کند. اتفاقاً به‌نظرم نظام‌هایی که در ظاهر وحشتناک و مستبدانه به‌نظرنمی‌رسند و در وهله‌ی نخست گویی آدم‌هایی شاد و بی‌دغدغه دارد که تمام مشکلات‌شان برطرف شده است، از دیستوپیاهایی که آشکارا بد و فلک‌زده‌اند ترسناک‌ترند. در پادآرمان‌شهر هاکسلی ما با آینده‌ای مواجه‌ایم که گویی در آن برای تمام مشکلات چاره‌ای درنظرگرفته شده است، اما پلاستیکی بودن آدم‌های این جامعه و کل ساختار حاکم بر آن باعث می‌شود خون در بدن خواننده منجمد شود. خوشحالم که دوباره خواندمش، چون این بار بیش از پیش توانستم به زیروبم‌ها و واقع‌گرایی کوبنده‌اش پی ببرم.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

درود 
یک ف
          درود 
یک فصل کتاب ، یک قسمت سریال ، شیوه مطالعه این کتاب برای من به دلیل همزمانی دیدن و خواندن بی نهایت لذت بخش و قابل فهم بود ، من ترجیح دادم کتاب رو تا صفحه ۱۵۰ بخوانم و کنار بگذارم چون سریال قسمت داستانی رو برام خیلی بهتر به نمایش می‌گذاشت و  نزدیک تر به زندگی مدرن ما بود  .
روایت جهان چند صد سال آینده اس ، جهانی که دیگه زاد و ولد به صورت علمی و مهندسی ژنتیک انجام می‌شه ، حکومت برای هر موضوعی که می‌خواد انسانی تولید می‌کنه و اون انسان رو چنان شرطی سازی و تربیت می‌کنن که جز موضوع خودش هیچ توان و حقی نداره به چیز دیگه ای فکر کنه و این حق رو به دو شیوه ازش می‌گیرن : در مسائل ژنتیکی مثلا اکسیژن کمتری به جنین می‌دهند تا مطیع تر باشه و..
در اون دوره ما با موضوعی به نام شرطی سازی رو به رو هستیم که طبق طبقه‌بندی جامعه، هر طبقه بر اساس رده خودش آموزش و شرطی می‌شه و این انسان شرطی سازی شده هم نمی‌تواند و هم طوری شرطی شده که خارج از چارچوب تعیین شده تفکر و عمل نکند . به طور مثال: روزانه به کودک ها شوک الکتریکی می‌دهند موقعی که کاری که نباید رو انجام می‌دهند یا در شبانه روز صد و بیست هزار برای به او گفته می‌شود که از طبقه گاما است و صرفا باید نظافت کند ، به سیاست فکر نکند ، لذت نبرد و.. ، آموزش ها به صورت مرتب و طبقه بندی شده اجرا می‌شوند ، یکی از این آموزش ها شوک الکتریکی به کودک زمانی که به کتاب و گل دست می‌زند . آن ها اینقدر این کار را می‌کنند که کودک دیگر حتی فکر این را نکند که سمت کتاب برود و این گونه او را جدا از هرگونه کتاب و خواندن می‌کنند ، با منع او از گل سعی می‌کنند که ارتباط او با طبیعت برای همیشه قطع شود و لذتی از طبیعت نتواند ببرد .
آن ها در این دوره معتقد هستند که انسان باید فقط و فقط مصرف کند ، و این منع از لذت به طبیعت برای این است که این لذت صرفه اقتصادی ندارد و لذت باید به اقتصاد کمک کند .
در این دوره خوانواده معنایی ندارد ، و شعار این است «هر کسی از آن دیگران است» . در این جهان اجتماع محور اصلی زندگی است ، رابطه جنسی موضوع اصلی در تمامی لذت های دیگر است و شما در صورت رابطه جنسی نداشتن با چند نفدر روز ، هفته و ماه به انزوا و فردیت متهم می شدید . 
دوران تک همسری تمام شده ، دوران مادران نجیب ، پدران زحمت کش تمام شده و انسان تماما در اختیار اجتماع است و دیگر پدر و مادر و خواهر برادری وجود ندارد ، همه و همه در خدمت حکومت و با هدف لذت زندگی می‌کنیم ، رابطه جنسی و مواد و اطاعت ،  
در این دوره کودکی معنایی ندارد و بازی هایی مثل لی لی و قایم باشک مسخره هستند و کودکان تماما از همان سن کم تفریح آن ها و بازی گروهی آن ها رابطه جنسی است  و بازی ها و تفریح ها چه برای بزرگ تر ها و چه برای کودکان کاملا جنسی هستند.
خود هاکسلی هم این نظر خودش رو افراطی و بد بینانه می‌بینه اما خب در جهانی که الان زندگی می‌کنیم کاملا واضحه که ابتذال صدر اعمال روزمره آدم ها شده ، نابودی خوانواده با مسائل جنسی رقم می‌خوره .
در کل اگر ایده کلی کتاب رو می‌خواید ، تا صفحه ۸۳ بخوانید که بعد از آن وارد بخش داستانی می‌شید ، پیشنهاد می‌کنم بخوانید .
        

3