همه دروغ می گویند: اینترنت چه چیزهایی درباره ی خود واقعی مان به ما می گوید؟

همه دروغ می گویند: اینترنت چه چیزهایی درباره ی خود واقعی مان به ما می گوید؟

همه دروغ می گویند: اینترنت چه چیزهایی درباره ی خود واقعی مان به ما می گوید؟

4.0
43 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

69

خواهم خواند

76

شابک
9786007289518
تعداد صفحات
298
تاریخ انتشار
1399/11/20

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        همه دروغ میگویند... آدمها میگویند «در تماس خواهیم بود» درصورتی که دیگر خبری ازشان نمیشود. میگویند از دست تو ناراحت نیستند ولی هستند. میگویند دوستت دارند در حالی که ندارند. مردم به دوستانشان دروغ میگویند؛ به رئیسها دروغ میگویند؛ به پدر و مادرها دروغ میگویند؛ به دکترها دروغ میگویند؛ به همسرها دروغ میگویند؛ حتی به خودشان هم دروغ میگویند. و بی برو برگرد به پیمایشها دروغ میگویند. مردم دروغ میگویند تا چهره ی بهتری از خود به نمایش بگذارند.اما ممکن است اطلاعاتی را که از آنها خجالت میکشند در اختیار گوگل بگذارند ــ اطلاعات زناشویی ، مشکلات روانی، ترسها، کمبود اعتمادبهنفس و دشمنی با سیاهپوستان. ارزش جستوجوهای گوگل در حجم بالای آنها نیست، بلکه در صداقتیست که مردم در جستوجوهایشان نشان میدهند.حالا میتوانیم از میان خروارها دادهی صادقانه به پاسخ سؤالاتی برسیم که بشر در طول تاریخ عمدتاً پاسخ آنها را به دروغ داده است.
      

یادداشت ها

          بنظرم کتاب بی‌نظیری بود. من اطلاع دقیقی از کلان‌داده‌ها نداشتم و همون چیزهایی رو می‌دونستم که اکثراً می‌دونیم. ولی این کتاب دید خیلی جالب‌تری بهم داد. الان کمی بیشتر، از اینترنت و اطلاعاتی که ازم به جا می‌مونه می‌ترسم، یکم بیشتر حواسم رو جمع می‌کنم، (انگار که چشم سومی مدام درحال مشاهده توست. نه به صورت شخصی، که یک سوژه ناشناس. که ترسناک‌تر هم هست.) و ‌شاخک‌هام نسبت به چیزهایی که می‌بینم حساس‌تر شدن.
زبان طناز و درعین‌حال غم‌انگیزی داشت که باعث می‌شد با اینکه مثلاً نان‌فیکشنه، راحت و روون باشه و تونسته بود مطالعات سخت آدم‌ها رو به شکلی که هر خواننده‌ای متوجهشون بشه توضیح بده، که خیلی باعث تحت‌تأثیرقرارگرفتنم شد.
ترجمه هم ترجمه خوبی بود. گرچه یک زیرفصل (بخش اول فصل چهارم: The truth about sex) حذف شده که من از روی نسخه انگلیسیش خوندم و اونم خیلی جالب و آگاهی‌بخش بود. کاشکی چاپ می‌شد. 
اما درنهایت عاشق پاراگراف آخر مؤخره شدم که گفته بود:
 «اما مهم نیست چقدر برای پیراستن نثرم زحمت کشیده باشم، چرا که بیشتر مردم نهایتاً پنجاه صفحه اول را می‌خوانند، چند نکته را می‌فهمند، و بعد به زندگی‌شان ادامه می‌دهند.
بنابراین کتاب را به شایسته‌ترین شکل ممکن به پایان می‌برم؛ یعنی با تبعیت از داده‌ها و توجه به کاری که مردم می‌کنند، نه چیزی که می‌گویند. پس می‌روم با چندتا از دوستانم نوشیدنی می‌خورم و دست از کار کردن روی این مؤخره لعنتی می‌کشم.
کلان‌داده‌ها می‌گویند تنها تعداد خیلی کمی از شما هنوز در حال خواندنید.» 

جالب اینکه، من مقدمه رو که خونده بودم و برای یکی از دوستام تعریفش می‌کردم گفت خب دیگه می‌خوای بخونی چیکار؟ همینه دیگه. فهمیدی چه خبره...
ولی هی. من تا آخر خوندمش. بسیار لذت بردم. بسیار تحت‌تأثیر این همه کار و زحمتی که کشیدی قرار گرفتم و دلم خواست خودم هم در انجامشون بهت کمک می‌کردم. ممنون.
        

5

          ست را می‌توان پسر خوب خانواده دانست. او توانسته ارزش‌های دینی خانواده را حفظ کند و در عین وامداریِ مسیرِ  آکادمیک والدین خویش، پذیرای فرهنگ لیبرالِ شمال شرق ایلات متحده باشد و بخش خوبی از مثال‌های کتابش را، از نیویورک بیاورد. ست گرایشش را به ساحت علوم اجتماعی و انسانی کتمان نکرد و از دیگر سو، توانست که با "کلان‌داده"  به ستیزِ خلأ‌های ریز و درشت این جنس از دروس دانشگاهی برود و به زعم خودش، پوپر فقید را اقناع کند تا مهر ابطال‌ناپذیری به این علوم نزند. ست، کارشناسی را فلسفه خوانده و بعد از فارغ‌التحصیلیش با استیون لویت و کتاب پرسروصدایش یعنی فریکونومیکس آشنا شد و خواست که راه وی را ادامه دهد. او معتقد است که اکنون علوم اجتماعی با وجود کلان‌داده، می‌تواند پاسخ بسیاری از سوال‌های ما را بدهد. او با دروغ شروع می‌کند و می‌گوید که همه‌ی ما، به دوستانمان، والدینمان، رئیسمان، مامور مالیاتی، پرسشنامه‌ها و پیمایش‌ها دروغ می‌گوییم. چنین ادامه می‌دهد که حین جست‌وجو، دلیلی برای دروغ گویی نداریم و همین امر موجب می‌شود که کلان‌داده‌های گوگل، بتوانند پرده از بسیاری از مطالب بردارند. او مسیرش را از نژادپرستی کتمان‌شده‌ی آمریکایی شروع می‌کند و دانه به دانه پته‌ی نظریات رسمی و تثبیت‌شده را روی آب می‌ریزد. ماجراهای کتاب به‌شدت آمریکایی و لیبرال است و این مسئله بعضا باعث کسل‌کنندگی می‌شود و از سوی دیگر، تواضع نویسنده و جذابیتِ اصل مطلب، بسیار ره‌گشا و قابل توجه است.  کتاب را علی آقای بندری در اپیزود سوم پادکست بی‌پلاس خلاصه کرده و همان خلاصه من را مجاب به خواندن کتاب کرد. آنچه در کتاب برای من جالب بود، صحبت‌های از سر گم‌گشتگی نویسنده در موخره بود. او که مؤخره برایش به غایت حیاتی بود و می‌خواست که برگ برنده‌ش را آن‌جا رو کند، خیلی ساده و صمیمی، آن‌چه دستاورد امروز علوم اجتماعیست را با مباحث مرتبط به تئوری ریسمان در فیزیک مقایسه می‌کند تا آب بیشتری به آسیاب علمیت علوم اجتماعی و انسانی بریزد و از ساحت این علوم دفاع کند. من، به عنوان دانشجوی روان‌شناسی، مشتاق‌تر از قبل، دنبال علمِ داده را خواهم گرفت و سعی می‌کنم در مسیر آکادمیک خود، از قدرت کلان‌داده بهره‌ی کافی را ببرم و نهایتاً گام کوچکی در علمیت روان‌شناسی بردارم. 
برای من،
        

16

          برای نخستین بار احساس می‌کنی داری گزارشی از «علم» انسانی می‌خوانی... برای آن‌ها که هیچ وقت رابطه بین علوم تجربی و زمینه‌هایی فرهنگی اجتماعی و انسانی برای‌شان حل نشده است و هیچ‌وقت باور ندارند که چیزی مانند روان‌شناسی یا ارتباطات یا علوم اجتماعی از اساس علم در معنای اکادمیک‌ش باشد، تجربیات و نوع نگاه « ست استیونز » یک منظر جدید و صدالبته امیدبخش است.
کتاب در مورد کلان داده‌هاست؛ جایی که حالا برای نخستین بار می‌شود علوم انسانی را تجربه کرد و آزمون کرد و از فرضیات به علمی تجربی رسید. کتاب با نثری روان و دوست‌داشتنی که از یک متخصص داده‌کاو اقتصاد خوانده واقعا بعید است ⁦:-)⁩ تجربیات متعدد فهم جهان انسانی و روابط آن را از طریق داده‌های کلان جستجوهای اینترنتی گزارش می‌کند.
بعضی از ره‌یافت⁦‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی جنسی گزارش شده در کتاب به خصوص با اشراف و تمرکز‌ش به جامعه ایالات متحده واقعا شگفت‌آور و تحسین‌برانگیز است. هرچند نگاه نویسنده به کلان داده و اعتمادی که به «شخصیت مجازی» در مقابل خود واقعی ما دارد محل سوال و بحث است اما نوع نگاه به داده و کلان داده در کتاب طلیعه یک انقلاب در علوم انسانی ست و از این منظر نمی‌توان نادیده‌ش گرفت.
کتاب برای همه علاقه‌مندان فرهنگ و اجتماعیات، برای همه علاقه‌مندان و فعالان سایبر، برای علاقه‌مندان تکنولوژی و سیاست و حتی برای همه خوش‌خوان‌ها توصیه می‌شود.
        

0

          این یکی هم از صید های خوبم بود از پادکست معظم بی پلاس .
دست علی بندری و دار و دسته ش درد نکنه.
هر توضیحی بخواهید فکر کنم گوش دادن پادکست خیلی خیلی خیلی از نوشتن من راهگشا تر خواهد بود 
اما یه کوچولو منم بنویسم .
کتاب در مورد مفهومی است که در علم  حداقل برای من یکی کاملا جدید بود.
کلان داده 
این ترجمه عبارت big data 
است .
 چیزی که تحلیل اش خیلی جالب تر است از خودش .
مثلا اینکه مردم دنیا در خیلی موارد برای اینکه حس بدی نداشته باشند اول شروع می کنند به خودشان دروغ گفتن بعد هم آن دروغ ها را باور کرده و یواش یواش حتی به نظرسنجی هایی که به صورت ناشناس برگزار می شوند هم دروغ می گویند و ناخواسته سبب به وجود آمدن تحلیل های غلطی در جامعه شناسی و ... می شوند .
سخت شد ؟ یک مثال ساده از کتاب 
از جامعه ای بزرگ پرسیده شد چند بار در سال رابطه ی جنسی دارند ؟ و چند بار از این روابط با کاندوم است ؟ 
عددی که به دست آمد سه برابر فروش کاندوم در سال بود !!!!
واقعیت این بود که خیلی ها متاهل نبودند ، دوست دختر/پسر نداشتند پول هم نداشتند که خدمات جنسی بخرند 
احساس بازندگی می کردند ، می خواستند بهتر به نظر برسند و....
چند نفر ؟ خیلی 
دو سوم مردم دروغ می گفتند 
این یک مثال کوچک از کتاب بود کتابی که درک ما را از آنچه در اینترنت می گذرد و آنچه در شبکه های اجتماعی رخ می دهد بسیار بسیار تغییر خواهد داد.
باز هم توصیه ام اول گوش دادن پادکست بی پلاس است نه این وجیزه ای که من نوشتم
        

2