بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

قحطی بزرگ

قحطی بزرگ

قحطی بزرگ

3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

16

بی تردید قحطی بزرگ 1919 تا 1917 بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و فراتر از تمامی وقایع پیش از آن است. در این پژوهش نشان می دهیم که چگونه نزدیک به 40% از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری های ناشی از آن از صحنه روزگار محو شدند. بی شک ایران بزرگ ترین قربانی جنگ جهانی اول است. هیچ کشوری خسارتی در این ابعاد را در نگاه مطلق و یا نسبی تحمل نکرده است. با اینکه قحطی بزرگ ایران از بزرگ ترین قحطی های دوره معاصر و از بزرگ ترین نسل کشی های قرن بیستم است، اما ناشناخته باقی مانده است. تاریخ ایران را در دوره جنگ جهانی اول ، نمی توان بدون درک آنچه که در سال های 1919-1917 رخ داد، دریافت. قطعا برجسته ترین واقعیت ها درباره نسل کشی ایرانیان طی این سالها پنهان مانده است؛ واقعیتی که می توان درباره اش چندین جلد نگاشت. نتایج این پژوهش فراتر از ابعاد این تک نگاری است و در اینجا هدف، تنها ضبط وقایع بوده است. همان طور که خواهیم دید، حدود 8 تا 10 میلیون نفر- حدود نیمی از جمعیت کشور در آن زمان - در این قحطی تلف شدند. ایران، هنگامی بزرگ ترین فاجعه را تحمل می کرد که در اشغال نظامی انگلیس بود. خواهیم دید که انگلیسی ها جز چند اقدام جزئی تسکینی و بی اثر، نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست های مالی - از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران- قحطی را شدت بخشیدند. در نتیجه، تعداد بیشتری از مردم ایران با سیاست های انگلیسی ها از بین رفتند. این اقدام را می توان با اطمینان مصداق عینی جنایت علیه بشریت تلقی کرد. ایران بزرگ ترین قربانی جنگ جهانی اول بوده و از بدترین نسل کشی های دوره معاصر لطمه دیده است. تکرار می کنم که بدون درک آنچه که در 1919-1917 بر سر ایران آمده، نمی توان تاریخ معاصر ایران را دریافت.

یادداشت‌های مرتبط به قحطی بزرگ

            چندخط پس از پایان مطالعۀ کتاب تقدیم نگاه همراهان گرامی:

پس از پایان مطالعۀ «نگاهی به تاریخ جهان» به این کتاب برخوردم. فهرستش را دیدم و بر خود واجب دانستم که بلافاصله آن را به دست بگیرم.
 کتاب در چند بخش مترصد اثبات نقش بریتانیا در قطحی ۱۹۱۷-۱۹۱۹ ایران است و برخلاف ادعای مامورین بریتانیایی که می‌خواستند نقش ارتش‌های عثمانی و روس را در آن قضیه پررنگ کنند، بر اساس مدارک به دست آمده از ایالات متحده و روزنامه‌های محلی هر شهر و اسناد و مکاتبات رسمی دولتی ثابت می‌شود که اصلاً روس و عثمانی در آغاز قحطی در مناطق قحطی‌زده حضور نداشته‌اند. البته این کتاب به خرابکاری‌ها و تجاوزهای روس اشاره می‌کند و لذا خیال طرفداران شعار و ایدۀ «مرگ بر روسیه» راحت باشد و گارد بسته  خود را باز و قضاوت زودهنگام خود را غلاف کنند!
گزارش‌ها از فجایعی که رخ‌داده باور‌نکردنی است و به قولی روضۀ مجسم از حال‌و‌روز نزار مردم بیچارۀ کشوری است که از خود استقلال و اراده‌ای ندارند. یک سیلی از طبیعت و بارش‌های کم می‌خورند و سیلی دیگر از نیروهای متجاوزی که مال و جان و ناموس ایرانی برایشان پشیزی نمی‌ارزد. از همه بدتر لگدی است که از سوی جانیان داخلی، ثروتمندان و محتکران دریافت می‌کنند. این آخری دردش از همه بیشتر است به خصوص اینکه بعد از یک قرن گویا هنوز مجبور به همزیستی با فرزندان و نوادگان این چنین موجوداتی هستیم. 
گزارش‌های ماموران خارجی از وضعیت مردم ایران آنقدر تکان‌دهنده است که بارها آرزو می‌کنم واقعیت نداشته باشند اما چه فایده وقتی در ادامه چنین می‌خوانیم که حتی با وجود کمک مستشاران و گاهی دلسوزی نیروی‌های خارجی برخی از این- به ظاهر- ایرانی‌ها به هموطنان خود رحم نمی‌کنند و زالوصفتانه از خون همشهریان خود تغذیه می‌کنند. 
چه بگویم؟! چه بگویم از جهل و نادانی کسانی که روزی ایران را با ژاپن و یا حتی همین ترکیه دم دست ما مقایسه می‌کردند دریغ از یک صفحه مطالعۀ آگاهانه.‌ ژاپنی که در جنگ جهانی اول (نزدیک صد سال پیش) آنقدر قدرتمند و صنعتی شده بود که روسیه را شکست داد، بریتانیا و ایالات متحده از آن در هراس بودند و پادشاه خود را حاکم دنیا می‌دانستند. در آن سال‌ها مسابقۀ صنعتی‌شدن کشورها در میانه راه بود و ما هنوز از خط آغاز قدمی پیش برنداشته بودیم. دریغ و صد افسوس.
مطالعۀ این کتاب پس از خواندن تاریخ جهان به غایت می‌چسبد و تصویر بهتری از حال و روز ایران عزیزِ غارت‌شدۀ ما ارائه می‌کند. 
باشد که بخوانیم، حرص بخوریم، درس بگیریم و برای ایرانی آبادتر کارها کنیم؛ کمتر نق بزنیم و بیشتر بخوانیم؛ ما این را  به آن میلیون‌ها ایرانی تلف‌شده بدهکاریم.

✍🏻سیدعلی مرعشی، اسفند ۱۴۰۱