پرنده به پرنده: درس هایی درباره نویسندگی

پرنده به پرنده: درس هایی درباره نویسندگی

پرنده به پرنده: درس هایی درباره نویسندگی

آن لامات و 1 نفر دیگر
4.0
21 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

35

خوانده‌ام

39

خواهم خواند

72

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

«سی سال پیش برادر بزرگ ترم، که آن وقت ها ده سالش بود، در تلاش بود که مطلبی دربار? پرنده ها بنویسد و برای این کار سه ما هم وقت داشت. سه ماه گذشته بود و حال دیگر موعد تحویل کار، که فردای آن روز بود، فرا رسیده بود. ما برای گذراندن تعطیلات در کلب? خانوادگیمان در بولیناس بودیم، و برادرم پشت میز آشپزخانه نشسته بود. دور تا دورش پر بود از کاغذ و مداد و کتاب هایی دربار? پرندگان که لایشان هم باز نشده بود. در چنین وضعی، درحالی که بزرگی وظیف? پیش رو باعث شده بود خشکش بزند، می دیدی که هر لحظه ممکن است اشکش سرازیر شود. بعد پدرم آمد و کنارش نشت، دستش را دور شان? برادرم انداخت و گفت: "رفیق، پرنده به پرنده – دانه به دانه، یک به یک. هربار فقط دربار? یک پرنده بنویس و تمام."» (از متن کتاب) درباره این کتاب بیشتر بخوانید

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به پرنده به پرنده: درس هایی درباره نویسندگی

یادداشت‌های مرتبط به پرنده به پرنده: درس هایی درباره نویسندگی

سارا

1402/09/05

            خوشایندترین چیز درباره این کتاب برای من، لحن طنزگونه نویسنده‌اش است.
اینکه چطور با هوشمندی‌ و چاشنی طنز به تو نشان می‌دهد در مسیر نوشتن احتمالا چه  هدف و رویایی داری ولی واقعیت چگونه است…

برای کسانی که هر مدل علاقه‌ای به نوشتن دارند، خواندن  این کتاب تجربه لذت‌بخشی است. قرار نیست راهنمای عملی نوشتن یا کتابی تکنیک‌وار باشد. 
فقط خیلی ساده تجربه‌های خودش را از عالم نویسندگی برایت می‌گوید، شبیه حرف‌های در گوشی دوست صمیمی‌ات :)

ولی جدا از لذت خواندن کتاب، بزرگ‌ترین درسی که کتاب برای من داشت آن موقعیتی است که نام کتاب هم از آن گرفته شده؛
اینکه یک بار برادرش یک عالمه ورق از اطلاعات پرنده‌هایی که باید حفظ می‌کرده را دورش ریخته و وحشت‌زده نگاهشان می‌کند
بعد پدرشان می‌آید و می‌گوید که از حجم زیاد این کار نترس و پرنده به پرنده جلو برو و اطلاعاتشان را حفظ کن.
از آنجا به بعد من هم این اصطلاح “پرنده به پرنده” را برای خودم، مخصوصا در عالم نوشتن نگه داشتم
 تا خودم را متقاعد کنم که هر بار لازم است مقدار مشخص شده امروز را بنویسم و درگیر ترس‌های دیدن کل کار نشوم :)
          
            پرنده به پرنده❤️

پایان
۲۵
۰۲
۰۳

دلیل اینکه خوندن کتاب چندین ماه طول کشید حجم زیاد صفحات یا متن سنگینش نبود...فقط دلم میخواست این منبع حس خوب رو همیشه داشته باشم. دوست داشتم همیشه تعداد صفحه ای ازش باقی مونده باشه تا هر روز یه بخشیشو بخونم...
اما خب هر شروعی پایانی داره و امروز به ایستگاه آخرش رسیدم.

هر بار که کتاب رو باز کردم به طرز شگفت انگیزی دقیقا درباره مساله اون روز من صحبت می‌کرد.
آن لاموت مثل یه خواهر یا استاد با لهجه و بیان آمریکایی رک و پوست کندش با من صحبت می‌کرد.
متن کتاب باعث میشد با خودم روراست تر و به حرفم علاقه مند تر بشم.

شدت علاقم به کتاب باعث شد از نسخه فیدی پلاس به سمت خرید نسخه مجازیش برم و احتمال زیاد اولین فرصتی که جیبم رخصت بده نسخه چاپیش رو به کتابخونم اضافه می‌کنم...
چون این کتاب واقعا حکم تراپی برای قلمم داشت.
دوست دارم هر چند وقت یبار بازش کنم و بخش هایی ازش رو بخونم.

امیدوارم تجربه شیرینش با کتابهایی شبیهش تکرار بشه.


پ.ن: به دوستانم در باشگاه شدیدا پیشنهادش می‌کنم. 

‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
          
            «در این جامعۀ تاریک و مجروح، نوشتن می‌تواند لذت‌های خاص دارکوب را به شما ببخشد، لذت‌های خاص حفر کردن سوراخی در یک درخت، حفره‌ای که در آن می‌توانید لانه‌تان را بسازید و بگویید ‹این آشیان من است، این جایی است که اکنون زندگی می‌کنم، این جایی است که بدان تعلق دارم.› این آشیان می‌تواند کوچک و تاریک باشد، اما دست‌کم سرانجام خواهید دانست که چه می‌کنید.»

این کتاب کوچک نازنین برایم بی‌نهایت عزیز شد. عاشقش شدم؛ از اسم لطیف و نرمش و دلیل نهفته در پس انتخابش گرفته تا تک تک درس‌هایی که به‌گمانم نه برای یاد دادن نوشتن، بلکه یاد دادن چگونه نگاه کردن و حتی یاد دادن چگونه زیستن است، بدون آنکه حس کنی کسی بالای منبر رفته و با نگاه از بالا به پایینی دارد برایت روده درازی می‌کند. آن لاموت خودش را آسیب‌پذیر می‌کند و با پذیرش آسیب‌پذیری و ضعف‌های انسانی‌اش، با صداقتی شیرین و لطیف و چه‌بسا خنده‌دار به تو نشان می‌دهد که برای آنکه خوب بنویسی - نه برای آنکه نویسنده شوی - لازم است پرنده به پرنده پیش بروی. نکتۀ منحصربه‌فرد کتاب برایم این بود که تقریباً تمام نکات لاموت را می‌توان به ترجمه هم بسط داد و از این جهت خیلی خیلی با حرف‌ها و توصیه‌هایش موافق بودم و احساس نزدیکی می‌کردم.