معرفی کتاب کالیپسو اثر دیوید سداریس مترجم سولماز دولت زاده

کالیپسو

کالیپسو

دیوید سداریس و 2 نفر دیگر
2.7
7 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

4

ناشر
خوب
شابک
9786226513630
تعداد صفحات
224
تاریخ انتشار
1399/2/13

لیست‌های مرتبط به کالیپسو

بیا با جغدها درباره ی دیابت تحقیق کنیم: جستارها و غیرهکالیپسومخمل و جین تن خانواده ات کن

دیوید سداریس «زندگی‌نگاره‌ها»

6 کتاب

برای بار چندم است که یکی از کتاب‌های #دیوید_سداریس را از توی قفسه کتابهایم برمی‌دارم که سر کلاس نگارش برای بچه‌ها بخوانم و برای بار چندم هم هست که هیچکس غیر خودم سر کلاس با خواندن آن داستان‌ها ریسه نمی‌رود. داشتم فکر می‌کردم چرا این کار را می‌کنم. در حقیقت دارم قیافه‌ی یک دبیر دلسوز را به خودم می‌گیرم که می‌خواهد یکی از ابر انسان‌هایی را به دیگری نشان بدهد که هر حال بدش را درمان که نمی‌کند هیچ آن را تبدیل به قهقهه هم می‌کند. هر وقت که در زندگی احساس پوچی کردم و غم سراسر وجودم را مثل یک مشت، محکم در خود فشرده خودم را رساندم به کتابخانه‌ی کوچکم و دنبال دیوید گشتم. اصلا مهم نیست کدام داستان را برای بار چندم می‌خوانم مهم این است که با هر بار خواندن دوباره‌ی آن خطوط من خندیده‌ام. غش غش و عین روانی‌ها دل درد هم گرفته‌ام. آن اول‌ها می‌دویدم سمت بقیه افراد موجود در خانه یا دوستانم را تلفن‌کش می‌کردم تا از دیوید برایشان بخوانم ولی هر بار با سر به دیوار خورده‌ام. غیر از الهه که با من در خندیدن به سداریس هم‌فکر است هنوز نتوانستم کسی را متقاعد کنم که چرا این نوشته‌ها ارزشمند و نوعی نگرش تازه به زندگی است. سداریس در حقیقت در پی نشان دادن شخص خودش در #زندگی_نگاره‌ هایش نیست بلکه دارد جهانی را از دیدگاه خودش به ما نشان می‌دهد که خیلی مسخره، پوچ و مبتذل است و اینکه او چگونه با همراستا شدن با این حقیقت در جریان یک احمق به نظر می‌رسد. او می‌خواهد فرانسه یاد بگیرد، ضعیف است و تکاپویش را برای بیان دنیا به زبان فرانسه به نمایش می‌گذارد که چگونه در مقابل آن کمالی که در آرزویش هستیم ضعیفیم و از دید دیگران یک احمق به نظر می‌رسیم. داستان‌هایی که از اعتیاد و تمیزکاری خانه‌ها نوشته خالصانه، صادقانه، پر از رنج و خنده توامان اند. وقتی درباره مادرش که یک معتاد به الکل بوده و یا پدرش که میل شدید به احتکار اشیا داشته می نویسد،در جریان شناخت این دو دست و پا می‌زند مثل همه‌ی ما که همیشه دست و پا می‌زنیم تا حقیقتی را در این جهان کشف کنیم در آخر می‌بینیم که خیلی ضعیف، بی دست و پا و پر از کمبودیم. سداریس کاری می‌کند که این کمبود را بپذیریم. دست و پا زدن برای در جریان شناخت دیگری یا جهان ماندن. من فکر می‌کنم اغلب آدم‌ها گمان می‌کنند درکشان از همه‌چیز خیلی کامل است پس این دیوید است که احمق است و داستان‌های احمقانه خلق می‌کند شاید اما تهش هم با این گمان دلم را خوش کردم که خندیدنم به خاطر زیادی نزدیک بودن جهان من به جهان ذهنی است که سداریس سعی در خلق آن دارد.

16

یادداشت‌ها

          دیوید سداریس رو همه با طنازی‌هاش می‌شناسن. به همین دلیل یا باید زبون اصلی بخونیم یا خیلی مهمه که ترجمه خوبی ازش پیدا کنیم. با توجه به مقایسه چند ترجمه از این کتاب تو طاقچه، همین نسخه نشر خوب رو بهتون توصیه می‌کنم. مترجم کاملا زبردسته و ابدا حس نمی‌کنین دارین ترجمه می‌خونین.

اما برم سر اصل مطلب. کتاب رو هم دوست داشتم و هم نه. دوست داشتم به خاطر نکات جالب جستارنویسی که ازش یاد گرفتم . همچنین به خاطر طنز خاص و جالب سداریس که اگرچه به قول منتقدین به اندازه کتاب‌های قبلیش قهقهه نداشت اما یه جاهایی واقعا آدم دوست داشت بهش بگه لعنت بهت چطور انقدر خوب این نکته رو از رفتارای آدما درآوردی؟ بخش یکی مونده به آخرش فحش‌های رانندگی تو چند کشور مختلف از همین لعنتیا بود.

نکته جالب دیگه این بود که همه شخصیت‌های کتاب از خانواده خودش بودن. تقریبا چیزی نمونده بود از پدر و مادر و خواهرا و برادر و شوهرش روی داریه نریخته باشه. بله! شوهرش. تو این کتاب متوجه شدم سداریس همجنس‌بازه و صادقانه بگم حالم ازش به هم خورد. نمی‌دونم دیگه بتونم ازش کتابی بخونم یا نه. من تو این مورد ابدا اعتقادی به پذیرش و احترام به عقاید و این‌ چرت و پرتا ندارم. کار غلط و ممنوعه و حرام هیچ ان‌قلتی برنمی‌داره. و این یکی از دلایلی بود که از کتاب خوشم‌ نیومد.

در ادامه همین رو داریه ریختن، در پایان کتاب داشتم به این فکر می‌کردم آیا خانواده سداریس با این موضوع که این طور بی‌پرده و عریان تو کتاب معرفی شدن مشکلی ندارن؟ آیا اینطور صحبت کردن از اتفاقات و روابط شخصی و خانوادگی تو فرهنگ آمریکایی عادیه یا فقط سداریس این‌طوره؟
چند وقت پیش کتاب زندگینامه خودنوشت اروین یالوم رو خوندم. اون موقع ازش شاکی بودم  که خیلی خودمحور روایت کرده و دیگران رو به حساب نیاورده. اما الان در مقایسه با کتاب سداریس به نظرم کار یالوم درست‌تر بود. حریمی برای اطرافیانش قائل شده بود که محترم بود. حتی این حد از خودافشاگری سداریس باعث شد به این فکر کنم نکنه این شخصیت‌ها خیالی هستن. تو جست‌وجوی آنلاین مشخص شد حداقل شوهرش که واقعیت داشت. نقدهای دیگه هم چیزی از ساختگی بودن شخصیت‌ها نگفته بود. نوشته بودن شاید بعضی از اتفاقاتی که روایت کرده ساختگی و برای سهولت روایت و ابراز عقیده‌اش بوده اما در کل، کتاب بر مبنای واقعیت بود.

سوالی هم که حسابی ذهنم مشغول کرده بود این که یه نویسنده و البته برنامه‌ساز تو آمریکا چقدر می‌تونه ثروتمند باشه؟ راستش رشک‌برانگیزه. 
        

24