معرفی کتاب علی بابا و چهل دزد بغداد اثر راشل بوژان مترجم مریم چهرگان

علی بابا و چهل دزد بغداد

علی بابا و چهل دزد بغداد

راشل بوژان و 1 نفر دیگر
3.5
4 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

ناشر
نظر
شابک
9786005191783
تعداد صفحات
28
تاریخ انتشار
1389/2/29

توضیحات

        علی بابا هیزم شکنی بود که زندگی محقری داشت. او، روزی به طور اتفاقی راز چهل دزد را کشف کرد. آن راز کلمة جادویی ای بود که با گفتن آن دهانة غاری باز می شد. بعد از رفتن دزدها، علی بابا کلمة جادویی را گفت و دهانة غار باز شد و علی بابا گنجی شگفت انگیز از طلا و جواهرات قیمتی و پارچه های گرانبها را مشاهده کرد. او مقداری از جواهرات را با خود به خانه برد و این راز را با پسرش در میان گذاشت. برادر حریص و مطاع او از ماجرا خبردار شد و با کنجکاوی راز غار را از علی بابای مهربان و ساده دل پرسید. او زمانی که به سراغ گنج ها رفت، کلمة جادویی را فراموش کرد و در همین هنگام دزدها سر رسیدند و ماجرا به گونه ای دیگر پیش رفت این کتاب برای کودکان گروه سنی «ج» به نگارش در آمده است.
      

یادداشت‌ها

          شب -وقتی من سرگرم خواباندن آن یکی بودم- بابا برای بچّه خواندش و فردا صبح با به به و چه چه از من خواست که دوباره برایش بخوانمش و تازه نه که خودمان تنهایی حظ ببریم. نه. برویم بالا و فاطمه دایی را هم بنشانیم ورِ دلمان تا او هم بشنود و به قدر ما وقت شنیدن «کنجد! باز شو!» و «گندم! باز شو!» قهقهه بزند
#تکخور_نباشیم
من هم که قصه را  در هفت سالگی خوانده بودم اصلاً یادم نبود که تویش تکّه تکّه کردن جنازه -و از آن مخوف تر!- دوختن جنازه با چشم بسته دارد!
آقا همین جور که ما می خواندیم و بچّه قسی القلب خودمان نیشش تا بناگوش باز بود بچه اخوی بی صدا می ترسید و گوشت تنش آب می شد!
از آن طرف چون بچوک یک بار قصه را شنیده بود امکان حذف و سانسور هم نداشتم! مچم را می گرفت و از قسمت سانسور شده پرس و جو می کرد!
اسمایلی دندان های به فشرده و خودم کردم که لعنت بر خودم باد!

خلاصه که نکنید! اعتماد به حافظه و ذائقه خود هفت ساله تان و ترس به دل بچه های بی نوا که به شما اعتماد نموده اند هم!
:) :|
        

13