معرفی کتاب چیزها (داستانی از سالهای 1960) اثر ژرژ پرک مترجم احمد سمیعی گیلانی

چیزها (داستانی از سالهای 1960)

چیزها (داستانی از سالهای 1960)

ژرژ پرک و 1 نفر دیگر
3.6
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

8

شابک
9786001214981
تعداد صفحات
158
تاریخ انتشار
1399/3/27

توضیحات

        این کتاب درباره ی تمدن حریص در مصرف یا تمدنی است که در آن (چیزها) غایت آمال هرکسی است. هم چنین تصویری که زوج ها از خوشبختی دارند و دلایلی که باعث می شود تا آخر هم به این سعادت دست نیابند، بیان شده است.نویسنده و فیلم ساز فرانسوی، پرک در خانواده یهودی لهستانی تبار در حومه کارگرنشین پاریس به دنیا آمد. او تنها پسر (ایسک ژودکو) و (سیرلا (شولیویکز) پرتز) بود که در دهه 1920 به فرانسه مهاجرت کرده بودند. او خویشاوندی دوریبا نویسنده پیدایش زبان، ایساک لایب پرتز دارد.پدر پرک که در دوران جنگ جهانی دوم در سال 1940 در اثر جراحات وارده از گلوله یا ترکش کشته شد. در سال 1941 مادرش از ترس افتادنش به دست نازی ها وی را به دهکده کوهستانی ویلار-د-ن در منطقه آزاد فرانسه فرستاد و خود به دست اشغالگران کشته شد. هویت، فقدان و غیبت از مضامین اصلی آثار پرک هستند."شرکت سهامی کتاب های جیبی" با ایده گرفتن از انتشارات پنگوئن در سال 1339 بنیاد نهاده شد تا ارزنده ترین آثار از بهترین و بلندپایه ترین ادیبان، دانشمندان، پژوهشگران، و رمان نویسان جهان به کتاب خوانان ایرانی معرفی شوند و در دسترس عموم کتابخوانان قرار گیرند.فعالیت آن شرکت سال هاست که متوقف شده است و آثار انتشاریافته آن روزگار را شاید در کتابفروشی های معمولی نتوان یافت. این مجموعه کتاب ها تحت عنوان مجموعه کتاب های جیبی توسط انتشارات علمی و فرهنگی تجدید چاپ می شود و در دسترس علاقه مندان قرار می گیرد.
      

لیست‌های مرتبط به چیزها (داستانی از سالهای 1960)

یادداشت‌ها

          به نام خدا
در میان 'چیزها' به دنبال جستجوی آرامش!

⚫️چیزها نام عنوان کتابی از نویسنده فرانسوی ژرژ پرک است. این کتاب یک رمان کوتاه از داستان یک زوج در دوران سال‌های ۱۹۶۰ نوشته شده است.

⚪️یک زوج فرانسوی جوان که حدود ۲۰وخورده‌ای سن دارند. ژروم و سیلوی این زوج جوان رمان هستند. ژرژ پرک در این رمان، خلاقانه به دنیای این دو زوج جوان می‌رود و زندگی آن‌ها را روایت می‌کند.

⚫️داستان از همان صفحات اول با خیال‌پردازی این دو زوج شروع می‌شود. آنها دارند خانه‌ای را تصور می‌کنند که پر شده است از وسایل لاکچری، از فرش مخملی روشن تا یک جفت تیغ ریش‌تراش انگلیسی با جلد چرمی سبز رنگ و از زیر سیگاری‌های یشم سبز تا آیینه‌ای مستطیلی درون قالبی از چوب ماهون. و همچنین خانه‌ای بزرگ و دارای اتاق‌های فراوان. از همان اول و بخش اول داستان ما با خیال‌ها و آرزوهای این دو زوج آشنا می‌شویم. اما این فقط در بخش اول تمام نمی‌شود. نویسنده در سراسر کتاب، خواننده را به خیالات این دو زوج می‌برد که دنیایی از پول و ثروت و دارایی و خوشبختی، مضمون‌ این رویاها است. شاید اغراق نکرده باشم که بیش از نیمی از داستان همین تخیلات و آرزوهای این دو زوج فرانسوی است.

⚪️ژرژ پرک در این رمان خواننده را با واقعیت اجتماعی و اقتصادی دهه ۱۹۶۰ آشنا می‌کند. دهه‌ای که مصرف‌گرایی و شی‌گرایی در اروپا رونق گرفته است. واقعیت این داستان فقط در اون دهه و آن کشور ایستا نمانده است، بلکه با خواندن آن در دهه حاضر، آن را درک می‌کنید و فضای داستان برای خواننده ناآشنا و نامملوس نیست. زندگی ژروم و سیلوی فقط یک داستان قدیمی نیست، بلکه یک سبک زندگی است که هنوز هم زنده و وجود دارد. منشأ آن چیزی هم نیست جز سرمایه‌داری و مصرف‌گرایی.

⚫️کتاب به دو بخش اول و دوم تقسیم می‌شود. بخش اول به شرایط زندگی این زوج جوان و دوستانشان و همچنین به آرزوهایی که در سر می‌پرورانند می‌پردازد. آنها از زندگی و کار خود ناراضی هستند، و فقط به آروزهای خود دلخوش کرده‌اند. روزی بیاید که آنها ثروتمند باشند و خانه‌ای پر از وسیله‌های لاکچری. در بخش دوم آنها برای فرار کردن از این وضعیت تصمیم به مهاجرت می‌گیرند. آنها فکر می‌کنند که اگر از فرانسه بروند و به جای دیگه‌ای از اروپا ساکن بشوند، شرایطشان بهتر خواهد شد. و این تصمیم خود را نیز عملی کردند.

⚪️داستان حول محور ژروم و سیلوی است‌. نویسنده سعی می‌کند که به دنیای ذهنی و خواسته‌های آنها برود. در چند صفحه هم به دوستانشان می‌پردازد، اما عمیق نمی‌شود‌. به روابط آنها را با همدیگر می‌پردازد. دوستانی که بیشتر شب‌ها کنار هم هستند و مشغول صحبت هستند. به سینما می‌روند و در مورد فیلمی که با همدیگر دیده‌اند صحبت می‌کنند. یا داخل خانه‌های همدیگر غذا می‌خوردند، یا اینکه با هم بیرون می‌رفتند و غذای ساده‌ای می‌خوردند. ارتباطی هم که داشتند حول و حوش پول می‌چرخید. و ارتباطی عمیق با یکدیگر نداشتند، به یک تلنگری فرو می‌ریخت. نویسنده یک ضعف بزرگی که در اینجا داشت، کارکتر‌هایی که به عنوان دوست این زوج بودند را بیشتر به‌شان نپرداخت. و خواننده با آنها نمی‌تواند انس بگیرد. در یک جایی آن‌ها را وابسته به یکدیگر نشان می‌داد، و جای دیگری هم این‌گونه نبود. و به اینکه چرا رابطه‌شون اینگونه می‌شد، واضح و شفاف نپرداخته بود. نویسنده بیشتر تاکید به چیزهایی داشت که داشتند، تا اینکه رابطه‌‌ای که داشتند.

⚫️ژروم و سیلوی زوج جوانی بودند که مشغول به کار آمارگیری اجتماعی بودند. کاری که بیشتر با مردم سر و کار داشت. می‌بایست از مردم سوالاتی بپرسند و جواب‌هایی که مردم می‌دهند، آنها یادداشت کنند. این کار درآمد زیادی نداشت. و نمی‌توانست به آرزوهایی که در سر می‌پروراندند، برسند. آنها برای اینکه زندگی خود را بهتر کنند و به آرزوهایی که داشتند برسند، فقط خیال پردازی می‌کردند. و زندگی‌شان تحت تاثیر چیزهای اطرافشان بود. این چیزها چی هستند که اینقدر آنها را تحت تاثیر خود قرار داده‌اند؟ این چیزها چیزی نیست جز وسایل. از خانه تا ماشین، از لباس تا خوراکی و هزاران هزار وسایلی که وجود داشت، و این هم نتیجه‌ای جز رشد سرمایه‌داری نبود. تولید کنندگانی که وسایل تولید می‌کردند و برای این‌که خریدار داشته باشند دست به تبلیغات فراوان می‌زند و همچنین برای اینکه از رقابت با دیگر تولیدکنندگان عقب نیفتند، دست به تولید وسایل جدید می‌زدند. و این مردم بودند که در فشار این رقابت‌ها و تولید‌ها له می‌شدند. زندگی آنها تحت شعاع این وسایل‌ها بود. ژروم و سیلوی هم از این شرایط مبرا نبودند و آنها برای اینکه بتوانند وسایل‌‌ها را داشته باشند چاره‌ای جز خیالات شیرین نداشتند. درآمد آنها به اندازه‌ای نبود که بتوانند خیالات خود را به واقعیت تبدیل کنند. اگرچه که این دو زندگی متوسط و خوبی داشتند. آنها خانه داشتند. آنها لباس‌های خوب می‌پوشیدند و غذای خوبی هم می‌خوردند. اما سرمایه‌داری و بیماری مصرف‌گرایی نمی‌گذاشت که با داشته‌هایشان هرچند کم، خوش باشند.

⚪️نویسنده به‌خوبی توانست که بیماری مصرف‌گرایی را در این داستان به مخاطب نشان دهد. و چقدر این بیماری خطرناکه که زندگی را مختل می‌کند. آدم را ناراضی می‌کند، اگرچه که زندگی خوبی داری. آدم را به جایی می‌برد که فقط باید بخری، و این خرید هیچ وقت تمام نمی‌شه، بلکه آپدیت می‌شود. حالا اگر پول داشته باشی میتوانی خرید کنی، اگرچه که خب تو دیگه زندگی‌ات مساوی می‌شود با خرید چیزها و مادیات، حالا مشکل زمانی بغرنج می‌شود که مثل ژروم و سیلوی پول خرید این همه وسایل نداشته باشی و فقط اینجا باید خیال‌پردازی کنی و تصور کنی که وسایل‌ها را در کنار خودت داری. ژرژ پرک برای اینکه مشکل مصرف‌گرایی را عمیق‌تر نشان دهد، داستان زوجی را نوشته است که آنها زندگی معمولی دارند، و توان خرید وسایل ندارند، و تن به خیال‌پردازی و سراب آرزوهای داشتن آنها پرداخته‌اند، و همین زندگی‌شان را به‌جایی برده است که از آن ناراضی هستند. و در آخر می‌خواهند مهاجرت کنند، که شاید آنجا زندگی بهتری داشته باشند.

⚫️ژرژ پرک در جای جای کتاب به شرایط‌شان و مصرف‌گرایی اشاره می‌کند: "آنچه در خور وضع اقتصادی و منزلت اجتماعی‌شان بود همین بود. واقعیت زندگی آنها همین بود و جز این چیزی نبود. اما در کنار آن‌ها، گرداگرد آنها، در سرتاسر خیابان‌هایی که به ناچار رهگذرشان بود، کالاهای پرفریب و با این همه بس گرم و دل‌افروز عتیقه‌فروشان، خواربارفروشان و نوشت‌افزارفروشان‌ به چشم می‌خورد."
و
"پرتو ذوق و آرزوهای خویش را در کجا روشن‌تر می‌توانستند ببینند؟ مگر نه اینکه جوان و تا اندازه‌ای پولدار بودند؟ اکسپرس (یک مجله) همه جلوه‌های راحت و آسایش را به آن عرضه می‌کرد."
در اینجا به نقش مجلات می‌پردازد. مجلاتی که به نفع تولیدکنندگان و سرمایه‌داران نقش ایفا می‌کنند. ژروم و سیلوی برای اینکه حداقل آرزوها و خیال‌هایشان را ببیند مجله می‌خرند و نگاه به چیزهایی می‌کنند که در این مجله است که آنها دوست دارند که داشته باشند. اینگونه خودشان را راضی می‌کنند. 

⚪️ژرژ پرک البته به کمال‌‌گرایی که در نتیجه مصرف‌گرایی به‌وجود می‌آید هم در کتاب به خوبی نشان داده است. آنها علاوه بر اینکه خیال‌پردازی می‌کنند و دوست دارند چیزهای لاکچری بخرند، دست به اقدام هم نمی‌زنند و تن به چیزهای متوسط هم نمی‌دهند. یا اینکه یک چیز لاکچری بخرند، یا اگر هم نتوانند چیز لاکچری بخرند تن به چیزهای درحد متوسط هم نمی‌دهند. یعنی یا حتما باید داشته باشند یا اگر هم نمی‌توانند بخرند، پس نباید داشته باشند. "بنیاد فکرشان (همه یا هیچ) بود. کتابخانه یا از چوب بلوط باشد یا اصلا نباشد، و اصلا نبود. پس کتاب‌ها در دو ردیف قفسه‌بندی چوبی کثیف، آن هم دوپشته در گنجه‌هایی که هرگز به آن‌ها اختصاص نداشته، روی هم انباشته شده بود."

⚫️در آخر آنها برای اینکه از این شرایطی که فکر می‌کنند شرایط بدی است، عبور کنند، تصمیم به مهاجرت می‌گیرند. اما مهاجرت آن‌چیزی نبود که تصور می‌کردند. آن‌ها در آنجا نه‌تنها شرایط‌شان بهتر نشد، بلکه از شرایطی که در فرانسه هم داشتند بدتر شد. شرایط تونس و شهری که آنها آنجا زندگی می‌کردند، از فرانسه هم بدتر بود. حداقل فرانسه جاهای تفریحی داشت و پیشرفته‌تر از شهری بود که آن‌ها زیست می‌کردند. آن‌ها در شهر جدید با حقیقت روبه‌رو شدند. آنها در حدی پیش می‌روند که دیگه تجملات برایشان مهم نیست. "به‌ نظرشان چنین آمد که این تجمل، این آسایش، این فراوانی نعمت و این زیبایی حی و حاضر دیگر به آن‌ها مربوط نیست." برای آنها دیگه تجملات دیگران براشون مربوط و مهم نیست. در صورتی که قبلا اینچنین نبود. آن‌ها در شهر جدید مجبور شدند که بپذیرند. نه می‌توانند شرایطشان را بهتر کنند و نه اینکه این چیزها، چیز خاصی نیستند که فکر می‌کردند.

⚪️نویسنده، داستان این زوج را کمی تلخ تمام کرد‌‌. آخر داستان این زوج اگرچه که تلخ بود، اما تلنگری بود برای خواننده. این کتاب برای من یک تلنگر بزرگ بود. من‌ از این کتاب یادگرفتم که بیماری مصرف‌گرایی مساوی است با نابودی زندگی. 

🚫"ژروم و سیلوی دیگر آرزویی در خود سراغ نداشتند. جهان هر چه پیش آید خوش آید." 

⁉️به‌ نظر شما داشتن این "چیزها" قطعا می‌توانند برای انسان‌ها خوشبختی بیاورند؟ فکر کنیم که ژروم و سیلوی می‌توانستد این چیزها را بخرند و داشته باشند، آیا باز آنها از زندگی راضی بودند؟ یا ناراضی؟ نظر شما در این باره چیست؟ 

پایان...
        

6