خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)

خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)

خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)

طاهره دباغ و 1 نفر دیگر
4.2
73 نفر |
30 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

135

خواهم خواند

34

شابک
9789644717253
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1398/10/18

توضیحات

کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، نویسنده طاهره دباغ.

لیست‌های مرتبط به خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)

نمایش همه
داستان دو شهرچشم هایشجای خالی سلوچ

سیاهه سیاحت، سیر وسلوک یا سیمای سحر و سیاست زنانه

73 کتاب

اول خواستم فقط رمان و حسب‌حال بنویسم اما دیدم کتاب‌هایی در ذهنم هست که دلم پیش‌شان است و دستم به حذف‌شان نمی‌رود. بعدتر اگر مجالی بود شاید این فهرست را تفکیک کردم! آنروز موعود قول میدهم که در فهرست‌های جداگانه مفصل‌تر بنویسم! (وعده سر خرمن) برای خواندن این سیاهه حرف‌هایی به نظر مهم می‌رسد که بدانید. البته اگر یادداشت حقیر در خصوص داستان دوشهر را خوانده باشیددستتان می‌آید تصویر زنان در آینه این پیرمرد نورس را! 1- در کتاب، زن سوژه است و ابژه! قهرمان است و مقهور! محبوب است و منفور! قاعده است و قرار! قدرت است و غیرت! نفرت است و موهبت! زمین است و زمان! آن است و آینده! حقیقت است و فسانه! دلدار است و دل‌داده! عصمت است و پتیاره! پیامبر است و ساحره! گل است و گلاب! صواب است و عقاب! شهد است و شراب! زهر و است و سراب! حزین است و شاداب! شاهد است و شهید! شهر است و شعر! شهرت است و غریبی! ساحل است و صخره!‌ کویر است و دریا! بهشت است و دنیا! 2- در شاعرانگی‌ها بالا اگر خواستید بجای «و»، «یا» بگذارید! بجای کتاب هم اگر خواستید زندگی بگذارید! قضاوتش با شما! بگذریم! 3- سیاهه شامل کتبی است داستانی و ناداستان که در آن یا زن قهرمانی است یا بستر بروز قهرمانی یا چشم سیاهی در جستجوی قهرمانی به نظر من. ۴- اول که فهرست را که نوشتم مورد لطف و نظر تعدادی از اهل ذوق قرار گرفت و کتبی را پیش نهادند تا اضافه کنم که از ۵۰ به بعد شماره شده است. ۵- بخشی از کتاب‌ها نه فارسی و نه زبان اصلیشان در ایران نمایه نشده و متاسفانه قادر به فهرست کردنشان در بهخوان نیستم. بخاطر همین اسامی مهم‌ترین آن‌ها را در همین نوشتار تقدیم می‌کنم. ۱- نوشتن علیه فرهنگ نوشته خانم لیلا ابولغود ۲- زن در الجزایر نوشته خانم آسیه جبار ۳- عشق آوای خیال نوشته خانم آسیه جبار پ.ن. کتاب‌ها بی هیچ علتی و برداشتی ۷۲ تن شدند.

19

یادداشت‌ها

          خانم دباغ از آن خانم هایی ست که وجودش برای همه می تواند امیدبخش باشد. 
خدایش بیامرزد 
داستان پر فراز و نشیب و پر از کار و فعالیت و کوشش خواندنش بسیار لذت بخش است. 
خواندن این زندگینامه جدا از بار داستانی و جذابیت هایی که دارد می تواند به عنوان یک تاریخ شفاهی برای خواننده عمل کرده و از قیام 15 خرداد 1342 تا چند سالی پس از جنگ را به خوبی پوشش دهد و از زاویه دیدی بسیار جذاب این وقایع را به تصویر بکشد. 
خانم دباغ با نام مستعار "خواهر طاهره" همان خانمی است که  حتی با شکنجه شدن دخترش درست جلوی چشمش حاضر به فروختن همقطارانش به ساواک نشد ، با مسلمانان لبنان و فلسطین علیه صهیونیست ها جنگید ، در نوفل لوشاتو مسئول امنیت بیت امام خمینی بود و بعد تر هم شد فرمانده سپاه همدان . 
اگر شهید حسین همدانی را بشناسید -همان فرمانده قوای ایرانی در سوریه و جنگ علیه داعش- باید این نکته را هم بدانید که همدانی هم روزگاری نه چندان دور از نیروهای خانم دباغ بوده . 
خانم دباغ پس از پایان نمایندگی اش در مجلس حاضر نشد از آن حقوق های مادام العمر بگیرد و حتی مواقعی که تحت فشار مالی قرار می گرفت ، با اتومبیل شخصی اش - پیکان- مسافر کشی هم می کرد. 
این ها را گفتم تا شاید کمی علاقمند بشوید و بخوانید و پیش از خواندنتان هم بگویم این ها گوشه ای از فعالیت های خانم دباغ هم نبود که من اینجا نوشتم 
خانم مرضیه حدید چی دباغ یا همان خواهر طاهره از آن موجوداتی است که امروز واقعا در جامعه ما نایاب شده اند از آن تکه هایی از تاریخ است که باید قاب گرفت و  به تماشایش نشست. 
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
        

16

          روایت قطعه ای از زندگی یک زن مسلمان معتقد عجیب و متفاوت و تک، با همراهانی متفاوت...
واقعا کدوم همسر و فرزندانی هستن که اینقدر نبود مادر و همسر براشون قابل پذیرش باشه؟ و چقدر حیف که در این کتاب از زاویه دید این همراهان محرومیم، که طبق گفته کتاب خودشون حاضر به مصاحبه نشدن...کاش اون ها هم از دید خودشون شرایط و ویژگی های زندگی در کنار این نمونه نادر از بانوان مسلمان رو بیان کنن تا خیلی از سوال های ما پاسخ داده بشن
خانم دباغ، که حضور اجتماعی شون بعد از فرزند هشتم، بسیار پر رنگ میشه و مدام در حال سفر و جلسه و پخش اعلامیه و ...بودن تا اینکه دوبار به زندان می افتن و بعد از اون برای حدود سه تا چهارسال از ایران خارج میشن و خانواده رو به همسرشون می سپارن.در این مدت آموزش های اعتقادی و نظامی رو میدیدن و گروهی رو هم آموزش میدادن و مدام در سوریه و کشورهای مختلف در تشکیلاتی زیر نظر شهید محمد منتظری فعالیت داشتن و از خانوادشون بی خبر بودن تا  ساواک اونها رو تحت فشار نگذاره
زمانی هم که امام به فرانسه میرن، مسئولیت رتق و فتق امور داخلی بیت امام رو ایشون به عهده میگیرن و جزییاتی از اون برهه زندگی امام منتقل می کنن که برای من جدید بود
بعد از پیروزی انقلاب هم خیلی زود به عرصه فعالیت برمیگردن و مسیولیت های مختلفی مثل فرماندهی سپاه همدان رو به عهده میگیرن و باز از خانواده دور میشن و ما باز از دید خانواده شون این برهه رو نمیبینیم...
واقعا الان متصوره که خانمی رو فرمانده سپاه یک شهر که هیچ یک روستا بگذارن؟و اگر بگذارن چقدر اون کار درسته؟چه ویژگی های خاصی اون زن باید داشته باشه که حضورش تو اون مسئولیت بر مسئولیت هایی که در خانواده داره مثل مادری و همسری اولویت داشته باشه؟ 
تو این کتاب حتی امام هم بر دوری و حضور اجتماعی ایشون صحه میگذارن، هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب و چه تاییدی از این بالاتر که کارشون درست بوده...
حالا ما چجور باید از ایشون الگو بگیریم که مسیر رو درست رفته باشیم؟که نه دچار افراط و حضور بیش از حد اجتماعی بشیم و نه دچار تفریط و رها کردن مسئولیت های خارج از خانه؟
کاش این کتاب کامل تر بود و این سوال ها رو هم تا حدی پاسخ میداد
پی نوشت های کتاب و اطلاعاتی که از افراد میداد جالب بود و اسامی مختلف نام آشنایی در اون دیده میشد.
        

0

محدثه

1403/4/2

          من زیاد اهل خواندن زندگی آدم‌های انقلابی و آدم‌های دوران دفاع مقدس نیستم. نه اینکه زاویه داشته باشم، اما حس می‌کنم گاهی یک تقدس و بزرگ‌نمایی غیرقابل انکار در آثار مربوط به آن دوره وجود دارد، و من این را نمی‌پسندم‌.
این کتاب را روزهای اول سال شروع کردم، اما به نیمه نرسیده رها شد. این دو روز آخر هفته وقت گذاشتم که تمامش کنم. 

مرضیه حدیدچی خودش بود، خودش را گفته بود و نویسنده هم نوشته بود. مرضیه حدیدچی فقط یک زن چریک نظامی نبود، چیزی که زیاد تبلیغ می‌شود. این زن ابعاد دیگری هم دارد. اینکه درس می‌خوانده را هیچکس نگفته و ما نشنیده‌ایم، اینکه با همان تعداد زیاد فرزندانش درس حوزه می‌خوانده و مقید بوده که درس هم بدهد. 
اینکه برای مبارزه هزینه داده. اینکه اشتباه هم داشته، معصوم نبوده، همه‌ی این‌ها را گفته است.

من مرضیه حدیدچی را بزرگ می‌دانم نه چون چریک مبارز در سوریه و لبنان بوده، نه چون محافظ امام در پاریس بوده یا فرمانده سپاه همدان شده است. یا بعدها نماینده امام در هیئت اعزامی به شوروی بوده و نماینده مجلس شده است.
 
من مرضیه حدیدچی را بزرگ می‌دانم چون پای چیزی که به آن معتقد بوده با تمام سختی‌هایش ایستاده و هزینه داده است. 
‌

        

0