معرفی کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ) اثر طاهره دباغ

خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)

خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)

طاهره دباغ و 1 نفر دیگر
4.2
91 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

166

خواهم خواند

50

شابک
9789644717253
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1398/10/18

توضیحات

        مرضیه حدیدچى به سال ۱۳۱۸ در شهر همدان متولد شد و در خانواده‌اى مذهبى و فرهنگى رشد و نمو کرد. تحصیلات خود را از مکتب‌خانه آغاز کرد و از معلومات پدرش در یادگیرى قرآن و نهج‌البلاغه بهرۀ فراوان برد. او در ۱۳۳۳ با محمدحسن دباغ ازدواج کرد. این ازدواج سرآغاز تحولات زندگى وى محسوب مى‏‌شود. در آغازین روزهاى زندگى مشترک به تبعیت از همسرش به تهران مهاجرت کرد. دباغ در حالى به تحصیل ادامه مى‏‌داد و به فعالیت‌هاى سیاسى مبادرت داشت که مادر هشت فرزند بود. فعالیت‌ها و حرکت‌هاى سیاسى خانم دباغ با پخش و توزیع اعلامیه در سالهاى ۴۱ ـ ۴۰ آغاز مى‏‌شود و با ورود به تشکیلات تحت هدایت شهید سعیدى در تهران شدت مى‏‌یابد. حدیدچى پس از شهادت سعیدى در ۱۳۴۹ به مبارزه و تبلیغ خود علیه رژیم شاه شدت مى‏‌بخشد و سرانجام در ۱۳۵۲ توسط ساواک دستگیر مى‏‌شود. در کمیتۀ مشترک به همراه دخترش شدیدترین شکنجه‏‌ها را تحمل کرده به سختى بیمار مى‏‌شود و در زمانى که امیدى به زنده ماندنش نیست از زندان آزاد مى‏‌شود، در حالى که دخترش (رضوانه) همچنان در زندان مى‏‌ماند.
دباغ پس از آزادى تحت عمل جراحى قرار مى‏‌گیرد و از مرگ نجات مى‏‌یابد و پس از چند ماه دوباره دستگیر و زندانى مى‏‌شود. دباغ در ۱۳۵۳ براى ادامۀ مبارزاتش به خارج از کشور مى‏‌رود و تا پیروزى انقلاب اسلامى در هجرت به سر مى‏‌برد. طاهره دباغ پس از پیروزى انقلاب اسلامى به کشور بازگشت و در مصدر بسیارى از امور از جمله، فرماندهى سپاه همدان، مسئول بسیج خواهران و سه دوره نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شوراى اسلامى بود. سرانجام مرضیه حدیدچی پس از تحمل دوره‌ای سخت از بیماری به تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۹۵ درگذشت.
      

لیست‌های مرتبط به خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)

نمایش همه

یادداشت‌ها

          خانم دباغ از آن خانم هایی ست که وجودش برای همه می تواند امیدبخش باشد. 
خدایش بیامرزد 
داستان پر فراز و نشیب و پر از کار و فعالیت و کوشش خواندنش بسیار لذت بخش است. 
خواندن این زندگینامه جدا از بار داستانی و جذابیت هایی که دارد می تواند به عنوان یک تاریخ شفاهی برای خواننده عمل کرده و از قیام 15 خرداد 1342 تا چند سالی پس از جنگ را به خوبی پوشش دهد و از زاویه دیدی بسیار جذاب این وقایع را به تصویر بکشد. 
خانم دباغ با نام مستعار "خواهر طاهره" همان خانمی است که  حتی با شکنجه شدن دخترش درست جلوی چشمش حاضر به فروختن همقطارانش به ساواک نشد ، با مسلمانان لبنان و فلسطین علیه صهیونیست ها جنگید ، در نوفل لوشاتو مسئول امنیت بیت امام خمینی بود و بعد تر هم شد فرمانده سپاه همدان . 
اگر شهید حسین همدانی را بشناسید -همان فرمانده قوای ایرانی در سوریه و جنگ علیه داعش- باید این نکته را هم بدانید که همدانی هم روزگاری نه چندان دور از نیروهای خانم دباغ بوده . 
خانم دباغ پس از پایان نمایندگی اش در مجلس حاضر نشد از آن حقوق های مادام العمر بگیرد و حتی مواقعی که تحت فشار مالی قرار می گرفت ، با اتومبیل شخصی اش - پیکان- مسافر کشی هم می کرد. 
این ها را گفتم تا شاید کمی علاقمند بشوید و بخوانید و پیش از خواندنتان هم بگویم این ها گوشه ای از فعالیت های خانم دباغ هم نبود که من اینجا نوشتم 
خانم مرضیه حدید چی دباغ یا همان خواهر طاهره از آن موجوداتی است که امروز واقعا در جامعه ما نایاب شده اند از آن تکه هایی از تاریخ است که باید قاب گرفت و  به تماشایش نشست. 
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
        

19

          روایت قطعه ای از زندگی یک زن مسلمان معتقد عجیب و متفاوت و تک، با همراهانی متفاوت...
واقعا کدوم همسر و فرزندانی هستن که اینقدر نبود مادر و همسر براشون قابل پذیرش باشه؟ و چقدر حیف که در این کتاب از زاویه دید این همراهان محرومیم، که طبق گفته کتاب خودشون حاضر به مصاحبه نشدن...کاش اون ها هم از دید خودشون شرایط و ویژگی های زندگی در کنار این نمونه نادر از بانوان مسلمان رو بیان کنن تا خیلی از سوال های ما پاسخ داده بشن
خانم دباغ، که حضور اجتماعی شون بعد از فرزند هشتم، بسیار پر رنگ میشه و مدام در حال سفر و جلسه و پخش اعلامیه و ...بودن تا اینکه دوبار به زندان می افتن و بعد از اون برای حدود سه تا چهارسال از ایران خارج میشن و خانواده رو به همسرشون می سپارن.در این مدت آموزش های اعتقادی و نظامی رو میدیدن و گروهی رو هم آموزش میدادن و مدام در سوریه و کشورهای مختلف در تشکیلاتی زیر نظر شهید محمد منتظری فعالیت داشتن و از خانوادشون بی خبر بودن تا  ساواک اونها رو تحت فشار نگذاره
زمانی هم که امام به فرانسه میرن، مسئولیت رتق و فتق امور داخلی بیت امام رو ایشون به عهده میگیرن و جزییاتی از اون برهه زندگی امام منتقل می کنن که برای من جدید بود
بعد از پیروزی انقلاب هم خیلی زود به عرصه فعالیت برمیگردن و مسیولیت های مختلفی مثل فرماندهی سپاه همدان رو به عهده میگیرن و باز از خانواده دور میشن و ما باز از دید خانواده شون این برهه رو نمیبینیم...
واقعا الان متصوره که خانمی رو فرمانده سپاه یک شهر که هیچ یک روستا بگذارن؟و اگر بگذارن چقدر اون کار درسته؟چه ویژگی های خاصی اون زن باید داشته باشه که حضورش تو اون مسئولیت بر مسئولیت هایی که در خانواده داره مثل مادری و همسری اولویت داشته باشه؟ 
تو این کتاب حتی امام هم بر دوری و حضور اجتماعی ایشون صحه میگذارن، هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب و چه تاییدی از این بالاتر که کارشون درست بوده...
حالا ما چجور باید از ایشون الگو بگیریم که مسیر رو درست رفته باشیم؟که نه دچار افراط و حضور بیش از حد اجتماعی بشیم و نه دچار تفریط و رها کردن مسئولیت های خارج از خانه؟
کاش این کتاب کامل تر بود و این سوال ها رو هم تا حدی پاسخ میداد
پی نوشت های کتاب و اطلاعاتی که از افراد میداد جالب بود و اسامی مختلف نام آشنایی در اون دیده میشد.
        

0

          بسم الله 

این کتاب یکی از بهترین و دقیق‌ترین کتاب‌ها در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است. مباحث به شکل کاملاً به اندازه و دقیقی ارائه شده است؛ نه آنقدر زیاد که مخاطب احساس خستگی کند و نه آنقدر کم که قسمت‌هایی گیج کننده و مبهم باشد. همه چیز کاملاً به اندازه گفته شده است.

مجموعه‌ای از شخصیت‌های دخیل در انقلاب و موثر در آن، به علاوه کنش‌هایی که این شخصیت‌ها در آن زمان داشته‌اند را می‌توانید در این کتاب پیدا کنید.

مهمترین بازه‌ انقلاب اسلامی، یعنی زمانی که ریشه‌های پیروزی شکل گرفت تا زمان انتقال مفاهیم انقلاب به کشورهای ابرقدرت در این کتاب گنجانده شده است. روایت کتاب قبل از پیروزی انقلاب آغاز شده و تا بعد از نامه امام به گورباچف ادامه پیدا می‌کند. 

شخصیت خانم دباغ پیش از این، برایم در خاطرات مبهمی که افراد متفاوت بیان می‌کردند خلاصه می‌شد. اما این کتاب مرا به شکل کاملاً جزئی با زوایای مختلف زندگی ایشان آشنا کرد.
- او جزو اولین شخصیت‌های موثر در انقلاب است.
- یکی از اعضای اصلی گروه‌های مستقل از گروه‌های مارکسیستی است.
- به همراه دخترش زندانی ساواک می‌شود و با شکنجه دخترش سعی می‌کنند که او را از مواضعش منصرف کنند.
- برای حضور در دوره‌های چریکی به سوریه و لبنان نزد امام موسی صدر و چمران می‌رود.
- از اعضای تیم تحصن کننده ایرانی در فرانسه برای تشدید فشارها به محمدرضا پهلوی است. 
- یکی از نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین شخصیت‌ها نزد امام خمینی در زمان تبعید است.
- رئیس سپاه همدان و یکی از موثرترین شخصیت‌ها در مقابله با اعضای کومله و تیم‌های قاچاق است.
- نماینده امام به همراه آیت الله جوادی آملی برای رساندن نامه به گورباچف است. 
این‌ همه، تنها گوشه‌ای از زندگی اعجاب آور این بانوست...!

یکی از شخصیت‌های جالب توجه که در کتاب به او اشاره شده است شهید محمد منتظری است. شخصیتی که به عنوان نیروی مافوق خانم دباغ در قسمت‌های مختلف کتاب به او اشاره شده است. ویژگی‌ منحصر به فرد او سختگیری‌های انقلابی بوده است. در قسمتی از کتاب شهید منتظری خانم دباغ را به واسطه اینکه بعد از مدت‌ها در لبنان با همسر خود دیدار می‌کند و این کار را خلاف مباحث امنیتی می‌داند در خانه‌ای محبوس کرده و حتی خوراک به او نمی‌رساند در نتیجه خانم دباغ بیهوش شده و راهی بیمارستان می‌شود!!!

اینکه در این برهه زمانی که زنان به شیوه‌های مختلف در کشور ما و کشورهای دیگر به دنبال ابزاری برای دیده شدن‌های غیرمعمول هستند خود نشان از پوچی این تفکر دارد. در این کتاب شما با بانویی مواجه هستید که با تمام توان در جهت حفظ اعتقادات خود قدم برمی‌دارد و نه تنها حضور اجتماعی‌اش منافاتی با دیدگاه‌های مذهبی ندارد بلکه این دیدگاه‌ها کمک کننده و تقویت کننده او در مباحث اجتماعی نیز هست. خانم دباغ نماینده‌ای است که امام خمینی برای نشان دادن زن تراز جمهوری اسلامی به دیدار گورباچف می‌فرستند.

حقیقتاً در بعضی قسمت‌های کتاب، به واسطه توانایی‌های خارق‌العاده این بانو انگشت حیرت به دهان می‌ماندم.

یکی از کتاب‌هایی که از نان شب برای علاقمندان به مباحث انقلاب واجب تر است، بی‌شک این کتاب است. در دل کتاب جزئیاتی پیرامون شخصیت‌های مختلف به خصوص حضرت امام ارائه شده است که شاید در هیچ کجای دیگر مشابه آن دیده نشود. چرا که خاطرات از آن کسی است که در خصوصی‌ترین لحظات و زمان‌های زندگی حضرت امام حضور دارد و این شخص در منطقه‌ای که هر کس دسترسی به امام ندارد، یعنی پاریس، با ایشان ملازم است.

دلم می‌خواهد بیش از این‌ها درباره این کتاب بنویسم و بگویم اما نه مجالی است و نه حوصله‌ای... باید بخوانید تا متوجه شوید که این کتاب دُرّ نایابی است.
        

7

          مرضیه تا زمانی که زنده بود برایم زنی خاص بود .زنی که زیر شکنجه ساواک تاب آورده و از مبارزه دست بر نداشته است.
 همه می دانند برای شکنجه روانی،دخترش را هم به کمیته‌ی مشترک برده اند.
همین دو نکته کافی است که این زن برای همیشه در خاطره ها حک شود.
بارها از خودم پرسیدم مگر می شود این دردها را تحمل کرد و زنده ماند؟مگر می شود فرزندت را پیش چشمت شکنجه کنند و قلب نایستد و نفس به شماره نیفتد؟

 کتاب مرضیه خواننده را به عمق زندگی این بانوی بزرگوار می برد تا بیشتر از ماجرای زندان و شکنجه بداند .در کوچه پس کوچه های زندگی این بانوی مبارز پرسه می زند و بیشتر در اتمسفر زندگی اش غرق می شود.
دیگر فهمیدن مرضیه سخت نیست.تربیت خانوادگی او ،آرزوها و اولویت های جوانی اش، او را تبدیل به مسلمانی پیشرو و جسور کرده بود . او نمی توانست بدون توجه به حکومت سیاسی سرش را پایین بیاندازد و فقط خانه داری اش را کند.
جالب اینکه علاقه به تحصیل و مبارزه را هم بهانه ای برای مادر نشدن قرار نداد.او حرکت کرد تا برای آرمان هایش بجنگد.هم زمان که مادر چند فرزند بود و شد.
آن هم در روزگاری که چشم اندازی از پیروزی انقلاب نبود.نمی دانست شعله‌ی مبارزه‌‌ی کوچکی که می افروزد،در نهایت حکومت ایران را به آتش می کشد.
او نمونه‌ی بارزی از زن ایرانی و مسلمان است که تمام موانع  عرفی را پشت سر گذاشتد و برای آزادی دین و کشورش جنگید.این کتاب جوابی است برای آنان که دست زن مسلمان را به واسطه ی دین بسته می دانند.او یک تنه تمام موانع را برداشت و به خاطر ایدئولوژی اش استقامت کرد.
زندگی او پر از موقعیت‌هایی بود که مصالح انقلاب و اسلام در خطر قرار داشت و او با تمام وجود آن را حفظ کرده بود و اینکه  هیچ گاه جلوتر از مقتدا و امانش حرکت نکرد و تمام فعالیت هایی که مردان شجاع هم سراغش نمی روند با پوشش اسلامی به سرانجام رساند.

امروز جایی خواندم پیر عارفی می فرمود جای آنها که ندیدند و استقامت کردند،ندیدند و خریدارند با جای کسانی که فقط باید نشانشان داد تا حرکت کنند در قیامت متفاوت است.

روزگاری که مرضیه جانش را کف دست گرفته بود و می جنگید.زمانی که آواره بود و نمی دانست انقلاب به ثمر می نشیند با خلوص و درجه بالای ایمان لحظه ای در راهش تردید نکرد.
جهادگری که با جان و مال و فرزند برای خدا و اسلام مبارزه کرد و تا جا در بدن داشت دست از آرمانش بر نداشت.

*کتاب مناسب بزرگسال است *

#تاریخ_شفاهی
#زنان
#انقلاب_اسلامی
#مبارزه‌ی_چریکی
#ساواک
#حکومت_پهلوی
        

4