برج ناز برج ناز هادی حکیمیان و 1 نفر دیگر 3.5 2 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 2 خواهم خواند 0 ناشر شهرستان ادب شابک 9786008145370 تعداد صفحات 268 تاریخ انتشار 1398/5/12 توضیحات اثر حاضر رمانی فارسی است. این داستان ماجرای یک نویسنده است که در زمینه کار و زندگی شخصی روایت می شود که پر از فراز و فرود عاشقانه و تاریخی است. روایت داستان در یزد تعریف می شود و شخصیت هایش به لهجه یزدی صحبت می کنند. یادداشتها محبوبترین جدید ترین محمدقائم خانی 1402/3/25 . صحبت دربارۀ «برج ناز» را باید از اینجا شروع کنیم که بهنظر میرسد تجربهای جدید نسبت به کارهای قبلی نویسنده است. داستان در زمان حال میگذرد و تاریخ از طریق گفتگوی آدمها بازگو میشود. تجربهای تازه که در کارهای قبلی نویسنده اینچنین نیست. مخاطبان چون گذشته مستقیم با تاریخ طرف نیست. از این منظر تجربۀ نویسندگی متفاوتی در پرداختن به تاریخ نسبت به کارهای داستانی قبلی رقم خورده است. یکی از جهاتی که میشود به «برج ناز» نگاه کرد، طراحی یکخانوادۀ خاص است. این خانواده، ویژگیهای زیادی دارد که میتواند معرف چندنسل از طبقۀ متوسط بخشی از ایران مرکزی باشد. پدری که کارخانهدار است و پسرانش هم هرکدام از وجهی جزء طبقۀ متوسط محسوب میشوند؛ یکی از وجه اقتصادی و دیگری فرهنگی. شاید بشود گفت این رمان بخشی از طبقۀ متوسط ما را، لااقل در برخی از شهرستانهای مهم، زیر ذرهبین برده و در تاریخ به دنبال ویژگیها و مسائل اساسی آن میگردد. رمان به کلیت خانواده نظر دارد و شخصیت اصلی کمی در سایه بقیۀ شخصیتهای خانواده رفته است. یکی از ویژگیهای این خانواده، مردسالاری کامل آن است. حتی مهمتر از مردسالاری، شخصیتداشتن مردان در قبال زنان است. به جز دختر کوچک خانواده که تحتتأثیر عوامل دیگری بهخصوص برادر خود متفاوت بزرگ شده، بقیۀ زنان این خانواده هیچتشخصی ندارند. فردیت از آن مردان است و زنان باوجود جمعیت زیاد خود، تنها پر کنندۀ حفرههای خاندان هستند و هیچ نقشی در هیچکار مهمی ندارند. نه نقشی دارند و نه خود در پی چنین چیزی هستند. میتوانیم بگوییم که این ویژگی ساختاری نزد بخش بزرگی از طبقۀ متوسط ما حضور داشته و از این نظر، ساختار سنتی اشرافیت کهن ما در آنها حفظ شده است. گویی رمان نسبت به جریانهای اقتصادی و فرهنگی امروز رویکردی روشنگرانه و هشداردهنده دارد. نکتۀ بسیار مهم دیگر دربارۀ این خاندان، تمایل عجیب به تخریب است. این ویژگی هم در پدر هست، هم در پسر. اگر هم چیزی ساخته میشود، بر آوار باقیمانده از تخریبِ چیزهای قدیمی است. انگار اصل در کارشان خرابکردن است و ساختن، چیزی است که میشود بعداً به آن فکر کرد. از همه بدتر هم این است که معمولاً چیزهای گرانبهایی که نمیتوان برای آنها قیمت تعیین کرد، مثل هویت و آثار میراث فرهنگی و نسخ خطی و تاریخ شفاهی و موارد متعدد دیگر، بهسرعت در حال تخریب هستند و در جایشان بدیلهایی قرار داده میشود که ارزش امروزین آنها چندان بالا نیست. گویی خودمان داریم زندگی خودمان را خراب میکنیم و کسی هم جلودارمان نیست. در این هیاهوی تخریب که هرسر سودایی به دنبال آن است، اعتراض راوی به چیست؟ آیا او همانند روشنفکرانی که اصل کار روشنفکر را نقادی میدانند، برخوردی انتقادی با آن دارد و میخواهد به راهی دیگر برود؟ ظاهر اعمالش چنین چیزهایی را نشان نمیدهد. آیا سنتها و خانواده برای او مهم است و اعتراض وی از جنس محافظت از میراثی ارزشمند است؟ او دقیقاً حافظ چیست؟ اصلاً قدرت حفاظت از چیزی را دارد؟ یا این که صرفاً از این وضع ناراحت است و اعتراضش هم نوعی تخلیۀ فشار روانی است و طرحی برای تغییر ندارد؟ مخصوصاً که داستان آنطور تمام میشود و آن تشکیل خانواده و ازدواج با زنی چنان خاص، دستاوردی برایش ندارد. به نظر نمی رسد بشود از شروعی تازه و تغییر مسیر در زندگی سخن گفت. برج ناز به همان میزان که طبقۀ متوسط را زیر ذرهبین برده، به شهر هم نظر داشته و توانسته از منظری خاص به شهر جدید ما نگاهی بیندازد. به عبارت روشنتر، اگر بخواهیم خیلی به کتاب حال بدهیم، می گوییم برج ناز حامل گفتاری تازه دربارۀ یزد جدید نیز هست. ولی اگر محافظه کارانه موضع بگیریم، باید بگوییم پردهای است برای نمایش گوشهای از شهر یزد و آن چه قرار است بر سر شهربیاید. 0 0