معرفی کتاب سوژه لاکانی بین زبان و ژوئیسانس اثر بروس فینک مترجم محمدعلی جعفری

سوژه لاکانی بین زبان و ژوئیسانس

سوژه لاکانی بین زبان و ژوئیسانس

بروس فینک و 1 نفر دیگر
4.5
1 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

5

ناشر
ققنوس
شابک
9786002784193
تعداد صفحات
366
تاریخ انتشار
1397/11/7

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        سوژه ی لاکانی؛میان زبان  و ژوئیسانس،نخستین کتاب فینک و یکی از اساسی ترین کتاب ها در زمینه ی روانکاوی لاکانی است . این کتاب نظریه ی از بنیاد نویی را درباره ی سوژه و سوبژکتیوتیه،آنگونه که در کار ژاک لاکان یافت می شود،عرضه می کند. شاید مایه ی شگفتی باشد،اما لاکان- همچون دکارت،کانت،و دیگر متفکران بزرگ مدرنیته-سوژه را باور دارد:سوژه ی لاکانی«انسان کامل» نیست،بلکه ناتمام است و فقدان دارد،فقدان دو پارگی خویش را می پذیرد و در عین حال می داند که دیگری نیز نا تمام است و فقدان دارد.این سوژه همواره در رابطه و در کشاکش با دیگری است؛غالبا اسیر آن ،اما گاه امکان ناپذیر روی می دهد و دیگری را تغییر می دهد،از نو می آفریند.این سوژه علتی در جهان فراسو ندارد،بلکه به مثابه علت خویش پا به هستی می گذارد.ار ژوئیسانس خود دست نمی کشد،بل مسئولیت ژوئیسانس خویش را به گردن می گیرد.این سوژه غالبا اسیر زبان است؛نمیتواند یکبار و برای همیشه دست از زبان خویشتن پرستی بشوید،به درجه ی ارادت نایل آید،تا ابد پاک بماند و آسوده از شکنجه ی زبان.سوژه ی لاکانی فقط آمگاه می تواند از زبان فارغ شود که پیشاپیش بدل به تفاله ای شده که برای زبان ناگواردنی است.
      

پست‌های مرتبط به سوژه لاکانی بین زبان و ژوئیسانس

یادداشت‌ها

طاعون لاکا
          طاعون لاکانی

همه‌‌ چیز از آن روز در بهار سال ۱۹۵۴ آغاز می‌شود که «ژاک لاکان» در میانه یکی از سمینارهای خود، صحبت خود را نیمه‌تمام رها می‌کند، سیگار برگ کج و معوج مشهورش را بر لب گذاشته و از حضار می‌پرسد: « آیا حقیقتا نسبتی میان اقتدارگرایی ایگو (خود) و روح اندیشه‌های فروید وجود دارد؟!».
اگر چه نمی‌دانیم شنوندگان آن سمینار چه پاسخی دادند اما با واکنش انجمن‌ها و نهادهای روانکاوی فرانسه و امریکا آشنا هستیم: اخراج پی در پی لاکان از نهادهایی – که با اخذ نمایندگی انحصاری آرای فروید در قالب روانشناسی ایگو- در پی آن بودند تا با شفاء‌دادن ایگوی بیماران، آن‌ها را به افرادی رام و دست‌آموز در بطن جامعه کاپیتالیستی «سالم» بدل کنند. ایگو به مثابه‌ی شاقولی تعادل‌بخش میان فوران لذت‌طلبی «لیبیدو» و «سوپرایگو» سخت‌گیر که مدام خط‌کش چوبی‌اش را در هوا چرخ می‌دهد و نگاه ملامت‌گرش از پشت عینک ته‌استکانی‌اش پیداست. ایگویی درمانده میان دو مغاک روان‌پریشی (سایکوز) و روان‌رنجوری (نورز).
مشهور است هنگامی که « فروید» و « یونگ»، سوار بر کشتی اقیانوس‌پیما، به نیویورک نزدیک می‌شدند، «فروید» به شانه شاگردش زده و می‌گوید: « این‌ها نمی‌دانند که ما برای‌شان طاعون به ارمغان آوردیم». چندین سال بعد، یکی از شاگردان لاکان، رندانه اضافه می‌کند: « و واکسن آن طاعون همانا روانشناسی ایگوست. جایی که ایگو پروار می‌شود».
لاکان اما به جای ایگوی متورم و متوهم و منسجم بر سوژه‌ای خط‌خورده ($) سرمایه‌گذاری می‌کند و از این‌جا است که روانکاوی لاکانی رانده‌شده از انستیتوها و کلینیک‌های روانکاوی پاریس به «کلژدوفرانس» پا می‌گذارد.
سوژه لاکانی، سوژه ناخودآگاه است با چرخشی صد و هشتاد درجه‌ای نسبت به سوژه « دکارتی» و «کوگیتو» آن ( من دارم فکر می‌کنم پس هستم)، چرا که این سوژه خط‌خورده در لحظه کنش حضوری ناخودآگاه دارد و تنها با دیدن پیامدهای کنش خود، به شکلی بازگشتی‌، است که به حضور خود پی می‌برد.
همین سوژه لاکانی است که طاعونی را برای تاریخ فلسفه‌ای به ارمغان می‌آورد که همواره تمام هم و غم خود را به روی آگاهی و سوژه خودآگاه بارگذاری کرده است.
        

0

          وقتی که به میانه‌ی کتاب رسیده بودم، به این فکر می‌کردم که اگر من دارم درست می‌فهمم، چطور لاکان با اندیشه‌ورزی درباره‌ی این مباحث، کتاب نوشته درباره‌شان؛ یعنی چطور وقتی که انقدر سوژگی انسان چیزی کم و دور است، چرا فعالیتی مثل اندیشیدن را باید اینطور انجام داد؟ چرا که بیش از هر چیز دیگر بازی در همان زمین دیگری است.
پایان کتاب و در پس‌گفتار نویسنده از اجتناب زیاد لاکان به نوشته‌شدن و انتشار آثارش گفت که عموماً به اصرار دیگران صورت می‌گرفته. لاکان دوست نداشته کتاب بنویسد و اصلاً با ایده‌ی کتاب مخالف بوده. او سعی کرد ضدنظام و چارچوبی را نشان ما بدهد که اصولاً هیچ مجموعه‌ی منظمی در آن جا نمی‌گیرد. و خب بیشتر از هر چیز کتاب.
درباره‌ی تجربه‌ی خواندن کتاب باید بگویم که لاکان سخت است، تقریباً هیچ‌کجا حرف خود را سرراست نمی‌زند، موقع خواندن هر صفحه را با شک ورق می‌زنی که آیا منظورش همین چیزی بود که در ذهن من است؟ یا باید دوباره بخوانمش؟ بروس فینک در سوژه‌ی لاکانی سعی کرده بود تا مفاهیم را طوری بازگو کند که قابل‌فهم‌تر باشد. اما به‌نظرم نمی‌شود همینطوری سراغ لاکان رفت. من هم با نویسنده در پس‌گفتار موافقم که باید لاکان را از قبل دانست و بعد متن را خواند و بعد هم احتمال درک کامل غیرممکن است. شاید شنیدن درس‌گفتار یا چیزی شبیه به این کمک کند که با ایده‌های کلی او، اصطلاحات و مبنای فکری‌اش آشنایی بیشتری داشته تا بعد راحت‌تر با متن مواجه شد. تا بخش سوم کتاب را بیشتر دوست داشتم. از ابتدا تا بخش سه مفاهیم کلی لاکانی بازگو می‌شد و بعد در بخش چهارم سراغ دعواهای روانکاوی و جایگاهش در علم می‌رفت.
به‌نظرم اگر لاکان را می‌شناسید تا حدی، سوژه‌ی لاکانی بهترین انتخاب برای خواندن است، در غیر این صورت خواندن لاکان با هیچ متنی آسان نخواهد بود.
        

27