معرفی کتاب نیه توچکا اثر فیودور داستایفسکی مترجم محمد قاضی

نیه توچکا

نیه توچکا

3.4
16 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

34

خواهم خواند

27

شابک
9789644482649
تعداد صفحات
280
تاریخ انتشار
1389/7/5

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        زه‌وق و هه‌‌ستى هونه‌‌رى پێويستييان به‌‌ سۆز و خۆشه‌‌‌ويستى خه‌‌‌ڵكه‌‌، پێويستييان به‌‌وه‌یه‌‌ لێيان تێبگه‌‌‌ى و هه‌‌ستيان پێبكه‌‌ى، كاتێك له‌‌ ئامانجه‌كه‌‌ت نزيك بوویه‌‌وه ‌ئه‌وكات ده‌بينى كه خه‌ڵكی گه‌لۆر و خراپ‌‌ چ هه‌ڵسوكه‌وتێكت له‌‌گه‌‌ڵ ده‌كه‌‌ن. وه‌به‌‌ر تانه‌ و ته‌شه‌رانت ده‌ده‌ن و به‌‌ چاوێكی سووك چاو له‌‌ هه‌‌موو ئه‌و به‌رهه‌مانه‌ش ده‌كه‌‌ن كه‌‌ به ‌‌ره‌نجى شانت و به‌‌ ئاره‌قه‌‌ى نێوچاوان و هه‌‌ژارى و برسێتى و شه‌‌‌ونخوونى وه‌ده‌ستت هێناون‌. هاوڕێ ناڕاسته‌قینه‌كانت ئیتر نابنه‌‌ هانده‌ر و دڵگه‌‌رميت و ناشبنه‌‌ مایه‌‌ى هێوری و خه‌‌‌مخۆريت. ئه‌وان هه‌رچی باشی‌ و جوانى له‌‌ تۆ دایه‌‌ به‌‌ خۆتی ناڵێنه‌‌وه‌، به‌‌ڵكوو به‌‌پێچه‌‌‌وانه،‌‌ ئه‌وان له‌‌ رووى حه‌سوودی و چاوچنۆكییانه‌‌وه‌ له‌‌ كایه‌‌ك كێوێكت بۆ دروست ده‌كه‌‌ن و لێفه‌ له‌‌سه‌‌ر هه‌‌تيوانت هه‌‌ڵده‌ده‌نه‌‌وه‌. ئه‌وان جيا له‌‌ عه‌يب و عاره‌كانت هیچ شتێكی ديكه‌‌ت پێ ناڵێنه‌‌وه‌، له‌‌ هه‌ر جێیه‌‌ك له‌‌ته‌‌‌‌رێك بده‌ى يان تووشی هه‌‌ڵه‌یه‌‌كى بچووكيش بی، به‌‌ دزيیه‌‌وه‌ لێت هه‌‌ڵده‌گرنه‌‌وه‌ و لێت له‌‌ هه‌‌ڵڵا ده‌ده‌ن و نه‌هێنییه‌كانت ئاشكرا ده‌كه‌‌ن و دوور له‌‌ چاوى خۆت به‌‌ سووكایه‌‌تى و بێڕێزيیه‌‌وه‌ لاساييت ده‌كه‌‌نه‌‌وه‌ و چێژ له‌‌ هه‌‌موو ناكامى و نامراديیه‌‌كانت وه‌رده‌گرن.
      

لیست‌های مرتبط به نیه توچکا

نمایش همه

یادداشت‌ها

dream.m

dream.m

1404/4/22

          نیه‌توچکا 
یا
 ای خوانندگان وفادار من، همتون سرکارید...

«نیه‌توچکا»رمانی ناتمام از فئودور داستایوفسکی ست که در اوایل دوران نویسندگی او بین سال‌های ۱۸۴۶ تا ۱۸۴۹ نوشته شده. این رمان به زندگی دختر بچه ای به نام آنا ( نیه توچکا ) با کودکی‌ای تراژیک می‌پردازد که با فقر، بی‌توجهی و در شرایط خانوادگی آشفته‌ای شکل گرفته است. کاوش های دقیق و موشکافانه داستایوفسکی در عمق روانشناختی شخصیت های داستانی و تصویر گری رنج انسانی حتی در این اثر اولیه او، همچون سایر شاهکار هایش، مشهود می باشد.
این رمان ناتمام فریادی ست از اعماق تاریکی و افسردگی، جایی که روح انسان در میان رنج و پوچی دست‌وپا می‌زند، بی‌آنکه دستاویزی برای نجات بیابد. داستایوفسکی اینجا با دقتی تیزبینانه، روح شخصیت‌ها را می‌شکافد و لایه‌های پنهان روان آنها را عریان می‌کند؛ گویی که هر واژه‌ زخمی تازه بر دل می‌زند و هر جمله‌ای تنشی عمیق را به خواننده تحمیل می‌کند.

در این داستان میبینیم که تمام زندگی نیه توچکا را دو شخصیت اصلی دیگر کتاب تحت تاثیر قرار داده اند: ناپدری‌اش، یفیموف، که یک ویولونیست شکست‌خورده و توهم‌زده است ولی خود را نابغه موسیقی می‌داند، و مادر بی اراده و منفعل اش که گرفتار در یک ازدواج ناراضی از فرزندنش غافل شده و در اوایل داستان در فلاکت می‌میرد. 
نیه‌توچکا دخترکی ست که زندگی‌اش از همان آغاز در گورستان رنج و بدبختی دفن شده زیرا در دنیایی متولد شده است که عشق در آن معنایی ندارد؛ خانه ای که در آن، مادرش در سکوتی سنگین می‌میرد و ناپدری‌اش در جنون و توهم از واقعیت فرار می‌کند. این خانه، جایی ست که در آن انسانیت به فراموشی سپرده شده، جایی که روح این طفل معصوم زیر بار بی‌رحمی‌های زندگی له می‌شود، بی‌آنکه از دل آن بتواند راهی به سوی نجات پیدا کند.
داستایوفسکی در این داستان با قلمی زهرآلود، خواننده را در جریان رنجی همیشگی، همراه با شخصیت های مخلوقش غوطه‌ور می‌سازد و او را مجبور می‌کند تا به عمیق‌ترین زوایای وجود انسانی نظر بیندازد، جایی که شکست‌ها و آرزوهای از دست رفته، هر لحظه معنای زندگی را به چالش می‌کشند. ناپدری نیه‌توچکا، یفیموف (که اگر رمان تکمیل و ویرایش میشد میتوانست از جذاب ترین کاراکتر های داستانی داستایوفسکی باشد)، مردی که در توهماتش خود را نابغه‌ای بی‌همتا می‌پندارد، تصویری است از انسان اسیر در چنگال غرور و ناامیدی. او نماد انسانی ست که در مواجهه با حقیقت، چنان از خود بیگانه می‌شود که در نهایت در باتلاقی از خیالات خودساخته غرق می‌شود.
اما در میان این تاریکی افسرده کننده و دهشت زا، داستایوفسکی نوری ضعیف می‌تاباند. پس از مرگ مادر، نیه‌توچکا توسط یک خانواده ثروتمند به سرپرستی گرفته می‌شود و رمان تمرکز خود را به رشد عاطفی او و مشاهداتش از دنیای طبقه بالای جامعه که اکنون بخشی از آن شده، معطوف می‌سازد. او به دنیای جدیدی وارد می‌شود، دنیای اشراف و ثروت، اما این دنیای پر زرق و برق نیز چیزی جز سراب نیست؛ نوری کاذب که از پشت آن، همان تاریکی و سردی همیشگی نمایان می‌شود. 
داستایوفسکی با قدرتی عجیب این تضادها را به تصویر می‌کشد؛دنیایی که در آن رنج و عشق، امید و ناامیدی، به شکلی گریزناپذیر در هم تنیده شده‌اند.
این رمان، هرچند ناتمام، تصویری ست از بی‌پناهی انسان در جهانی که در آن هیچ چیز قطعی نیست. داستایوفسکی با بی‌رحمی اما با درکی عمیق، نشان می‌دهد که چگونه انسان در برابر نیروهای ناشناخته درونی و بیرونی‌اش شکننده و ناتوان است. این رمان، همچون آینه‌ای است که در آن هر یک از انسان ها بازتابی از رنج‌های خود را می‌بینند؛ رنج‌هایی که همچون سایه‌ای همیشگی همراه روح او هستند و هرگز به طور کامل از آنها گریزی نیست.
در نهایت، نیه‌توچکا همانند زخم عمیقی ست که درمان‌پذیر نمیباشد، اما خواننده را وادار می‌کند تا به ژرف‌ترین، تاریک ترین و آسیب پذیر ترین سطوح وجود انسانی نگاهی دوباره بیندازد. داستایوفسکی با این اثر، به ما یادآوری می‌کند که زندگی انسان چیزی جز کشاکش همیشگی میان تاریکی و نور، امید و ناامیدی نیست؛ کشاکشی که هیچ‌گاه پایان نمی‌یابد، اما در همین مبارزه ست که معنای زندگی نهفته است.
.....
فایل کتاب و ریویوو صوتی در چنل موجود 
t.me/Dreamssecretgarden
        

0