سطل مهربانی: توان نامحدود مغز من برای شادمانی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
31
خواهم خواند
4
نسخههای دیگر
توضیحات
یک روز صبح فیلیکس از خواب بیدار شد و سطلی بالای سرش احساس کرد که با انفاق ناخوشایند روز، آب آن کم و کمتر میشد. فیلیکس فهمید که برای به دست آوردن شادی و داشتن سطلی پر از آب، باید با مهربانی کردن به دیگران سطل آنها را پر کند. وقتی به خوشحال کردن دانشآموزان و معلمان مدرسه پرداخت، سطل آنها پر از آب شد و پس از آن سطل خودش هم پر شد و در نتیجه آرامش و شادی بیشتری پیدا کرد. داستان فیلیکس و سطلهای مهربانی به یادمان میآورد که دستیابی به شادی و سعادتمندی از راه قسمت کردن شادمانی میان مردم دنیا ممکن خواهد بود.
لیستهای مرتبط به سطل مهربانی: توان نامحدود مغز من برای شادمانی
یادداشتها