گربه ای که پاستیل های بنفش دوست داشت
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
47
خواندهام
1,143
خواهم خواند
189
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
دستم را انداختم دور کمرش و زور زدم.انگار شیری را بغل کرده بودم؛یک تن وزن داشت. کرنشا پنجه هایش را فرو کرده بود توی لحافی که بچگی ها،عمه بزرگه ام،ترودی،برایم یافته بود.ناامید شدم و ولش کردم. کرنشا پنجه هایش را کشید بیرون و گفت:«ببین!من نمی تونم تا وقتی کمکت نکرده،برم.دست من نیست که» «پس دست کیه؟» کرنشا با همان چشم های تیله ای و سبزش به من خیره شد؛پنجه هایش را گذاشت روی شانه ام.بوی کف صابون و نعناع می دادو گفت:«تو جگسون...دست توئه»
بریدۀ کتابهای مرتبط به گربه ای که پاستیل های بنفش دوست داشت
نمایش همهلیستهای مرتبط به گربه ای که پاستیل های بنفش دوست داشت
پستهای مرتبط به گربه ای که پاستیل های بنفش دوست داشت
یادداشت ها