معرفی کتاب بیماری منتهی به مرگ: شرحی روان شناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه اثر سورن کیرکگور مترجم مسعود علیا

بیماری منتهی به مرگ: شرحی روان شناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه

بیماری منتهی به مرگ: شرحی روان شناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه

سورن کیرکگور و 1 نفر دیگر
4.2
6 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

16

ناشر
بیدگل
شابک
9786227554267
تعداد صفحات
228
تاریخ انتشار
1400/3/5

توضیحات

کتاب بیماری منتهی به مرگ: شرحی روان شناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه، نویسنده سورن کیرکگور.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بیماری منتهی به مرگ: شرحی روان شناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 39

نومیدیْ بیماری منتهی به مرگ است. کوچک‌ترین امکانی وجود ندارد که کسی از این بیماری بمیرد یا این بیمای به مرگ جسمانی ختم شود. به‌عکس، عذاب نومیدی دقیقاً در همین ناتوانی از مردن است. از این قرار، نومیدی وجوه اشتراک بیشتری دارد با وضعیت شخصی که دچار بیماری مرگ‌آوری است آن‌گاه که با سکرات مرگ دست و پنجه نرم می‌کند و بااین‌حال نمی‌تواند بمیرد. با این حساب، مبتلا بودن به بیماری‌ای منتهی به مرگ ناتوانی از مردن است ولی نه آن‌گونه که گویی امیدِ زندگی هست؛ نه، آنچه مایۀ یأس است این است که حتی واپسین امید، یعنی مرگ، هم در کار نیست. وقتی مرگ بزرگ‌ترین خطر است، به زندگی امید می‌بندیم؛ اما زمانی که می‌آموزیم خطری را که حتی بزرگ‌تر از این است بشناسیم، امیدمان به مرگ است. وقتی خطر به حدی بزرگ است که به مرگ امید می‌بندیم، آن‌گاه نومیدی عبارت است از اینکه امیدی نداریم حتی به اینکه بتوانیم بمیریم. به این معنای اخیر است که نومیدی بیماری منتهی به مرگ است، این تناقض عذاب‌آور، این بیماریِ خود، مردنِ مدام، مردن و درعین‌حال نمردن، مرگ را زیستن.

6

لیست‌های مرتبط به بیماری منتهی به مرگ: شرحی روان شناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه

مفهوم آیرونی با ارجاع مدام به سقراطیا این یا آنیا این یا آن

آثار کی‌یرکگور به ترتیب سال.

7 کتاب

اولین مواجهه من با کی‌یر‌کگور سال کنکور و داخل کتاب فلسفه دوازدهم بود. آنجا که نوشته بود او از بنیانگذاران اگزیستانسیالیسم بوده و جمله ای از او روایت کرده بود که: "ایمان هدیه الهی است که به انسان می‌بخشد". بعد تر به صورت گذری در تک واحد مبانی فلسفه دانشگاه باز به او برخورد کردم که منجر شد به خواندن نامه‌ی جالبی که به خانمی که دوستش داشت و هیچوقت به او نرسید. "رگینه". کسی که بعده ها مشخص شد شخص بی‌نامی است که سورِن همیشه آثارش را به او تقدیم می‌کرد. «شخص بی‌نامی که نامش روزی نامیده خواهد شد»، تقدیم‌نامه ای بود که اوایل کتبش می‌نوشت. چند روز پیش داخل نمازخانه‌ی خانه‌ی اندیشه ورزان با آقای کاشانی یکی از دانشجویان علوم سیاسی رو به رو شدم. درگیر پایان‌نامه اش بود. از او موضوعش را پرسیدم. گفت تاثر اندیشه کی‌یرکگور بر یکی از فیلسوفان سیاسی که یادم نیست. این صحبت من رو یاد اولین برخوردم با آثار او انداخت که کتاب بیماری منتهی به مرگ بود. این کتاب را برای گذروندن وقت تا رسیدن به مشهد انتخاب کرده بودم. توی اولین صفحات فهمیدم که چه اشتباه بزرگی کرده ام. دو ساعت گذشته بود و من فصل اول رو بالای هفت بار خوانده بودم و باز هم حس می‌کردم درست نفهمیده ام. نه می‌توانستم کتاب را پرت کنم اونور و نه می‌توانستم از سد واژگان و نظم عجیبشان عبور کنم و پیش بروم. من جذب کتاب شده بودم. این اثر داشت در مورد احساساتی ترین حالات بشری به منطقی ترین شکل ممکن توصیف و تبیین می‌کرد. این تناقض بود که من رو جذب کرده بود و بر‌آن داشته است که لیست سلسله آثارش را ب اساس سال نوشته شدنشان ترتیب بدهم.

5

یادداشت‌ها