معرفی کتاب چهار غول بزرگ اثر آگاتا کریستی مترجم مجتبی عبدالله نژاد

چهار غول بزرگ

چهار غول بزرگ

آگاتا کریستی و 1 نفر دیگر
3.9
30 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

23

ناشر
هرمس
شابک
9789643637699
تعداد صفحات
220
تاریخ انتشار
1399/4/9

توضیحات

        چهار غول بزرگ در سال ۱۹۲۷ منتشر و از دوازده داستان به هم پیوسته تشکیل شده است.
ساختار کتاب با اکثر رمان‌های کریستی متفاوت است. چهار غول بزرگ مجموعه‌ای از پرونده‌های کوتاه است که به جای تحقیق درباره یک جنایت، شامل چهار شرور بزرگ است. این داستان روایتی از جنایت‌های سازمان‌یافته  و مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه مرتبط به هم است. که برای اولین بار در سال ۱۹۲۴ در مجله The Sketch با عنوان فرعی مردی که شماره ۴ بود منتشر شد و بعد از آن در یک روایت ادغام شد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به چهار غول بزرگ

لیست‌های مرتبط به چهار غول بزرگ

نمایش همه

یادداشت‌ها

Taha. b

Taha. b

1403/1/13

          🔷 متفاوت ترین کتاب آگاتا کریستی از مجموعه کتاب های پوآرو 

داستان با ورود فردی غریبه به دفتر پوآرو شروع میشه که به پوآرو درمورد باندی به نام چهار غول بزرگ هشدار میده و اون فرد در دفتر پوآرو کشته میشه و ساعت دیواریِ دفتر پوآرو در ساعت 4 متوقف شده و پس از اون مجموعه قتل هایی که بالای سر مقتول ها عدد ۴ حکاکی میشه 

🔘 در این کتاب ما با قتل خانوادگی طرف نیستیم ؛  معمولا کل مظنونین کتاب های کریستی فقط چند نفرن : یک دکتر خانوادگی، یک کارگر که معمولا بسیار زیباست، یک پسر عمو و یا برادر زاده ( که معمولا به دنبال ثروت فرد به قتل رسیده اند) و یک همسر که یا خیلی غمگینه و رنگ پریده و یا خنثی ست که باز هم رنگ پریده ست 
- اما ما در این کتاب آنچنان قاتل خاصی نداریم بلکه پوآرو به دنبال مبارزه با یک باند مافیایی به نام چهار غول ( قدرت) بزرگه 

🔺در کتاب قتل های الفبایی هم پوآرو وارد ماجرای قتل های سریالی شده بود اما این کتاب واقعا کتاب خیلی متفاوت تریه  ،  پوآرو در این کتاب هم باید معمای چگونگی قتل هایی که توسط چهار قدرت بزرگ رخ میده رو حل کنه و  نام اون چهار فرد قدرتمند در جهان رو کشف کنه و هم سوء قصد ها و تله هایی که برای به قتل رسوندن خودش و هیستینگز میذارن جلوگیری کنه و صد البته دوئل با فردی با قدرت بالای ذهنی به اندازهٔ خود پوآرو 

-  با اینکه ظرافت دیگر کتاب های کریستی رو نداشت و بعضی از قسمت ها به تخیلی بودن گراییده می شد به دلیل خود شخصیت جذاب پوآرو و مواجه شدن با بُعد دیگری از پوآرو این کتاب به دل من نشست این که پوآرو برای گیر انداختن و افشا کردن هویت چهار قدرت بزرگ نقشه بچینه و با زیرکی تمام بخواد اون نقشه هارو اجرا کنه برای من خیلی جذاب بود ( در یک کتاب دیگری که الان خاطرم نیست پوآرو به سروان می گفت اگر قرار باشه پوآرو قتلی رو انجام بده اصلا جنازه ای پیدا نمی شد که معمایی شکل بگیره)
بر خلاف دیگر کتاب های پوآرو ،  پوآرو درمورد سر نخ ها توضیحاتی میده که این کار از شخصیت پوآرو به دوره 
یک سری پیچش داستانی های عجیب و غریب هم در داستان بود که واقعا شوکه ام کرد و از کریستی بعید می دونستم 

🔶 روند این کتاب هم مثل بقیه کار های کریستی شاخ و برگ نداره و مثل معمول فضا سازی و شخصیت پردازی خاصی نداره ( البته به جز پوآرو که مختص به این کتاب نیست) 
- پایان کتاب رو دوست نداشتم، همیشه معمای کتاب در آخر توسط پوآرو رو می شد ولی در جای جای این کتاب معما و گره ها باز میشن و در آخر هم آنچنان اتفاقی نمی افته که در اوج کتاب به پایان برسه و به همین دلیله که این کتاب رو تک متفاوت ترین کتاب آگاتا درمورد پوآرو میدونم چون این کتاب بیشتر از اینکه معمایی باشه در ژانر تریلر قرار می گیره 

🔴 توصیه می کنم این کتاب رو جزو سه کتاب آخری که قراره از کریستی بخونید قرار بدید چون این پوآروی متفاوته که کتاب رو پر قدرت می کنه 
        

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به نام خدا 
کتاب «چهار قدرت بزرگ» اولین اثری بود که من از آگاتا کریستی مطالعه کردم و واقعیتش انتظار چندانی ازش نداشتم چون در واقع هیچ تصوری از این سبک در ذهنم نبود و مطالعه این کتاب فعلا برای تجربه کتاب های جدید بود. اما فکر می کنم ادامه دار باشه چون من که عاشق نوشتن این نویسنده شدم.
✍🏻موضوع جالبی داشت و باعث می شد که تا آخر بنشینم و با کنجکاوی داستان رو دنبال کنم، البته گاهی هم در کنار آن غافلگیری های غیر منتظره ، می شد برخی حوادث را پیش بینی کرد. 
✍🏻شخصیت پردازی در این کتاب واقعا فوق العاده بود و زاویه دید رو خیییلییی دوست داشتم چون هستینگز در کنار اینکه پوآرو  رو دوست داشت و بهش احترام می گذاشت ولی خیلی انتقاد داشت بهش و گاهی جملاتی که در توصیف دوستش استفاده می کرد باعث لبخندی روی لبم می شد که بالاخره تو باهاش موافقی یا مخالف مرد حسابی!!!! اما باز هم شخصیت «پوآرو» با تمام آن خودپسندی ها و تعریف های بیخود از خودش برایم دوست داشتنی بود. در اصل، شخصیت پردازی این کتاب بر اساس این نبود که مثلاً بگوید: رنگ چشمانش این شکلی بود، چاق بود، لاغر بود ، قیافه اش مثل فلانی بود و از این دست چیزها. بیشتر تمرکز داشت روی روحیات و ویژگی های اخلاقی افراد؛ و پس از هستینگز و پوآرو، می رسیم به «لی چانگ ین» ، «ریلند» ، «مادام اولیویه» و «ویرانگر»! شخصیت های این چهار قدرت بزرگ هم محشر بود و واقعا از دنبال کردن ماجرای شان لذت بردم.
✍🏻در خصوص پیچیدگی داستان هم که حرفی نیست چون خیلی هنرمندانه و زیبا حوادث در طول داستان جا داده شده اند ، جدا از اضافه گویی و تلف کردن وقت! من در جایگاهی نیستم که بخواهم اثر آگاتا کریستی را نقد کنم ولی با اینکه او در طرح تعاملات و حوادث مهارت زیادی دارد گاهی خیلی قابل پیش بینی می شد و آن صفحات را سریع تر رد می کردم.
✍🏻پایان داستان: خب می تونم بگم با توجه به تمام موضوعاتی که گفتم و در طول داستان خواندم، انتظارم بالا رفت و انتهای کتاب خیلی خورد توی ذوقم! انگار که نویسنده فقط دنبال این بوده که چهار قدرت بزرگ از بین بروند. ولی من فکر می کنم حتی اگر پوآرو در نبرد شکست هم می خورد باز داستان همان جذابیت را داشت و می توانست درس های زیادی به مخاطب بدهد! خیلی سریع و ناگهانی رسیدم به انتهای داستان درحالی که گیج شده بودم و تعجب کردم که به فرزند گم شده ی «کنتس ورا روساکوف» اشاره ای نشده بود.

ولی باز هم با وجود همه ی اینها، ارزش خواندن و کشش کافی را دارد. 
نکته ای که باعث شد به جای ۵ امتیاز به کتاب ۴ امتیاز بدهم ، هیچ کدام از موارد قبلی نبود. بلکه خود تیم دو نفره ی پوآرو و هستینگز بود. چون هربار که در دام دشمن می افتادند و طبق معمول هستینگز بی هوش می شد، چند صفحه بعد باید مجددا منتظر بی هوش شدنش بودیم. خب این چه وضعی ست؟! حس کردم برای اینکه مخاطب در فکر فرو برود که وقتی هستینگز بی هوش بود و داستان را روایت نمی کرد چه اتفاقی افتاده، و بعد آگاتا کریستی مثل فرشته ی نجات در یک غافلگیری غیر منتظره بیاید و بگوید بلههه اینطوری شده 🙄

با وجود اینها باز هم داستان های پوآرو را دنبال خواهم کرد.
شنبه ، چهارم مردادماه
بیست و دومین کتاب ۱۴۰۴

        

13