دیوان سومنات
در حال خواندن
0
خواندهام
18
خواهم خواند
14
توضیحات
داشتم به طنین صداهایی که پس از گذشت ساعت ها از یک ملاقات به گوش می آیند و حتی اگر شبی مثل آن شب گذشته و صبح شده باشد، وادارت می کند که برگردی و دوباره از آن کوچه باغ بگذری تا به آن خانه برسی و منتظر بمانی که در باز شود گوش می دادم. فکر می کردم که این بار دست هایش را می گیرم و رها نمی کنم، کوچه باغ پر شده بود از سایه روشن ها. زنگ زدم چند بار، با مشت به در کوبیدم. در باز شد یا اینکه در باز بود. هیچ کس در خانه نبود. هیچ چیز در خانه نبود. فقط عکس های دختر و پسر ناشناس در قاب های چوبی شان بر روی دیوار بجای مانده بود.
لیستهای مرتبط به دیوان سومنات
یادداشتها