معرفی کتاب دشمن مردم (درام در پنج پرده، 1882) اثر هنریک ایبسن مترجم اصغر رستگار

دشمن مردم (درام در پنج پرده، 1882)

دشمن مردم (درام در پنج پرده، 1882)

هنریک ایبسن و 1 نفر دیگر
3.9
41 نفر |
14 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

86

خواهم خواند

37

ناشر
فردا
شابک
9646328113
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
1378/9/15

توضیحات

        ((ایبسن)) در نمایش نامه((دشمن مردم)) مبارزه فردی درستکار و منزوی را با نیروی جمع نشان می دهد و بدین ترتیب بدبینی خود را به جامعه آشکار می سازد . وی در((دشمن مردم)) شخصیت اصلی نمایش ـ ((دکتر استوکمان)) ـ را به صورت  شخصیتی((کمیک)) یا به قول خود او((آشفته گر)) به تصویر درمی آورد .
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

یادداشت‌ها

          «حقیقتی که به مسلخِ مصلحت برده شد»
⚫دشمن مردم نمایشنامه ۵پرده ای که یک شاهکار هنری نیست.
شروع نمایشنامه فوق العاده بود ولی بنظرم نمایشنامه از پرده سوم به بعد اُفت میکند،وبیشتر پرده سوم به بعد کل متن و دیالوگها‌ شعاری شده و نمایشنامه به مانیفستِ سیاسی نویسنده مبدل میشود،اگر بیوگرافی آقای ایبسن را مطالعه کنیم بیشتر متوجه میشویم چراکه ایبسن درطول زندگی خود مدتی مغضوبِ حکومت وکلیسا شده بود.ايبسن معمولاً بيشتر در آثار خود، واقع گراست. او زندگي واقعي را مي بيند وبه تصویر میکشد اجتماع را احساس مي كند و بدون چشم پوشي مي نويسد. دشمن مردم هم يكي از واقع گرايانه ترين نمايشنامه هاي اوست

ایبسن در نمایش‌نامه «دشمن مردم» مبارزه فردی  را در مقابل نیروی جمع نشان می‌دهد و باقرار دادن تنها یک نفر درمقابل اکثریت جامعه  بدین ترتیب بدبینی خود را به جامعه آشکار می‌سازد. او در «دشمن مردم» شخصیت اصلی نمایش ( دکتر استوکمان) را به‌صورت شخصیتی عصیانگر به تصویر درمی‌آورد. این عصیان درواقع انگ و بدنامی است که برای مردم دوستی فردی حقیقی در نظر می‌گیرد که به دلیل اشباع شدن جامعه از ناآگاهی جواب هم می‌دهد.
🔻قهرمان این نمایشنامه دکتر توماس استوکمان است که گویی ایبسن اورا خلق کرده  تاخصیصه‌های اخلاقی و عقاید خودش دربارهٔ مسائل اجتماعی،سیاسی، اخلاق و افکار خود  را به یاد آوردوبه خواننده دیکته کند. در «دشمن مردم» دو برادر مقابل یکدیگر می‌ایستند. دکتر استوکمان که از حقیقت دفاع می‌کند و شهردار شهر برادرش که تکیه‌بر واقعیت دارد و منفعت طلب ومصلحت اندیش است. اختلاف‌نظر آنها درباره حمام‌های عمومی شهر است. حمامی که شهر کوچک آنها را در قیاس با شهرهای اطراف منطقه در موقعیت ویژه‌ای قرارداده‌است که همین مدرآمدزایی قابل‌توجهی را برای شهر و ساکنانش می‌دهد. این تضاد حاصل ساختار جدید اقتصادی عصر جدید است. ساختاری که سبب توسعه‌است، ولی هم‌زمان چیزهای ارزشمندی را نیز نابود می‌سازد.مسائل اجتماعی،سیاسی، اخلاق و افکار خود  را به یاد آوردوبه خواننده دیکته کند. دکتر استوکمان در "دشمن مردم" ضمن مبارزه بر علیه اکثریت مردم کشف مهمش را که مربوط به فساد اجتماعی است به رخ جامعه‌اش می‌کشد و در مقابل حملة اکثریت به ایده‌ها و ا فکار نو، جهالت و نادانی آنها را ریشخند می‌کند و هر چه بیشتر از جانب این اکثریت مورد حمله قرار می‌گیرد با اعتماد به نفس بیشتری بر دیدگاه‌ها و افکارش پا فشاری می‌کند و اعتقادش به این افکار و ایده‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود
این تضاد حاصل ساختار جدید اقتصادی عصر جدید است که فقط سود وبازدهی است که اهمیت دارد. ساختاری که سبب توسعه‌است  ولی هم‌زمان چیزهای ارزشمندی را نیز نابود می‌سازد.
🔻دکتر استوکمان پس از گرفتن قول مساعد از رهبران مردمی مبنی بر حمایت مردم از مبارزه‌اش، در واقع به اساسی‌ترین بنیان دموکراسی یعنی اکثریت جامعه امید می‌بندد. اینکه اکثریت جامعه پشت سر او هستند، با توجه به نوع حکومتی که در نمایشنامه جریان دارد دکتر استوکمان را از این لحاظ مطمئن و آماده مبارزه می‌کند، چرا که در جامعه‌ای با حکومت دموکراتیک تصمیم اصلی نه از سوی حاکمان و سیاستمداران بلکه توسط عموم مردم گرفته می‌شود. اما ویژکی اخلاقی که بین اکثریت ما وجود داره این است که شنیدن دروغهای شیرین را به واقعیت تلخ  ترجیح می دهیم.
🔻این اصل مهم دموکراسی که تصمیم نهایی با خود مردم است  در "دشمن مردم" به بهترین شکل بیان شده و البته، توسط ایبسن به ریشخند گرفته می‌شود. آنجا که صاحبخانه خانواده دکتر را جواب می‌کند. پترا دخترشان از مدرسه اخراج می‌شود. ناخدا هورستر بیکار می‌شود و......دوپسر دکتر در مدرسه مجبور میشوند به دفاع از پدر با دیگر بچه ها که تحت تاثیر خانوادهایشان هستند به زدوخورد  در واقع تمام کسانی که در مقابل دکتر قرار می‌گیرند، وقتی از نظر انسانی و فردی به عنوان یک شهروند مورد سؤال واقع می‌شوند همگی تنها یک جواب دارند:جرات مخالفت ندارند.
"خانم استوکمان: اصلاً فکرش را نمی‌کردم خانم باسک اینقدر خبیث باشد!
پترا: مادر، او زن خبیثی نیست. کاملاً معلوم بود که خودش هم نمی‌خواهد این کار را بکند. اما گفت جرأت مخالفت ندارد.
        

50

استبداد اک
          استبداد اکثریت ...

در باشگاه نمایشنامه خوانی هامارتیا ، بعد از چند وقت که میزبان چخوف بودیم ، دوباره به ایبسن برگشتیم تا یک نمایشنامه جنجالی دیگه رو از این نویسنده بزرگ مرور کنیم. کسی که به گفته اسکار براکت در کتاب عظیم " تاریخ تئاتر جهان " ، درام مدرن با او آغاز میشه...

ایبسن به نوشتن نمایشنامه های جنجالی و پر و سر و صدا عادت داره. انگار دوست داره مقابل جامعه بایسته و با صدای بلند اعلام موضع کنه. اعلام موضعی که جامعه رو شوک میکنه و باعث میشه بر علیه ش قد علم کنن. 
در عروسکخانه یا خانه عروسک با نورا چنان کاری کرد که تا سالها در اکثر نقاط جهان بردن اسم این نمایشنامه و ایبسن جرم باشه ... در سر در بعضی از کافه ها می‌نوشتند که صحبت از خانه عروسک در این مکان ممنوع می باشد. 
 ایبسن در پرگنت،  جامعه نروژ رو به سخره گرفت ، در پرهیب ها اون روی دیگر نورا رو نشون داد ، در خانم اینگر اهل اشترت به تاریخ سوئد و نروژ پرداخت و حالا در دشمن مردم ، استبداد اکثریت رو به ما نشون میده.

من دکتر استوکمان رو خود ایبسن بعد از خانه عروسک میبینم. اتفاقی که برای خود ایبسن افتاد خیلی شبیه چیزی بود که به سر دکتر در این نمایشنامه اومد . 

دکتر استوکمان ، در شهری که اقتصادش وابسته به حمام های طبی یه و از این طریق مردمش در حال ارتزاق هستند و جذب توریست می کنند،  ناگهان متوجه میشه که  آب این حمام های طبی نه تنها برای سلامتی مفید نیستند که حتی ضرر هم دارند. از اینجا سعی در رفع  ایراد حمام ها میکنه و سعی میکنه به جامعه آگاهی بده . دکتر که خودش قبلا مدافع حمام ها بوده و توصیه های زیادی درباره مفید بودن این حمام ها به مردم میکرده ، حالا با توجه به فهمیدن اشتباهش سعی داره بقیه جامعه رو متوجه این اشتباه بکنه تا اونها هم متوجه بشند که تا امروز درباره این حمام ها اشتباه می کردند. در این راه ابتدا همه باهاش موافقند اما کم کم این حمایت ها ازش دریغ میشه. 

دکتر متوجه موضوع بدتری از حمام ها میشه و اون هم چیزیه که من بهش میگم استبداد اکثریت...

 استبداد همیشه فردی نیست ، گاهی حتی یک جامعه هم میتونه دیکتاتور باشه.

نمیخوام یادداشتم طولانی باشه ، شما رو دعوت میکنم که نمایشنامه رو بخونید و نتیجه گیری خودتون رو داشته باشید. 

شخصیت پردازی و سیر دِرام در بالاترین سطح خودش قرار داره. اکثر شخصیت های نمایش رو میتونیم مصداق شون رو ببینیم و با گوشت و پوست تنمون لمسشون کنیم. از شخصی که مدام تاکید بر میانه روی داره تا مطبوعاتی که فقط ادعای آزادی و لیبرالی دارند  و در نهایت جامعه ای که از اکثریت نا آگاه تشکیل شدند و هیچ میلی هم به آگاهی ندارند. 

از طرفی با اقتصادی که به این مسئله وابسته ست چه کاری باید کرد؟

نمایشنامه از ترجمه خوبی برخورداره و راحت خونده میشه اما در نگارش و چاپ کتاب ایرادات فراوانی مشاهده میشه که خیلی عجیبه . این ایرادات از نیمه کتاب تا آخر زیاد میشن که امیدوارم در چاپ های آینده رفع بشه. 

چیزی که کمی باعث شد از نمایشنامه دلزده بشم و یک ستاره کمتر بهش بدم ، سخنرانی ها و شعارها و رو بودن بعضی صحبت های دکتر بود که انگار ایبسن خیلی آگاهانه در دهان کاراکتر گذاشته بود. این میزان خودآگاهی ، مخصوصا در پرده سوم آزار دهنده بود. 
در نمایش باید نشان داد ، نه اینکه فقط حرف زد... ایبسن ۴ پرده نشون میده و ۱ پرده سخنرانی میکنه ‌‌...

نمایشنامه دشمن مردم علیرغم خوب بودن ، دو روی سکه داره. در یک روی اون ما رو به تفکر درباره این استبداد اکثریت وا میداره و روی دیگرش برای انسان هاییه که ممکنه امر بر اون ها مشتبه بشه و خودشون رو دکتر استوکمان ببینند...

آرتور میلر بزرگ هم از این نمایشنامه اقتباسی انجام داده که در باشگاه هامارتیا به عنوان متمم این همخوانی قرار داده شده. 

امیدوارم دشمن مردم رو با دید باز بخونید و لذت ببرید...
        

27

          این نمایشنامه فوق‌العاده بود و نثر مترجم هم خیلی خوب بود و از خواندنش لذت بردم.

با خواندن این نمایشنامه، به یاد نمایشنامۀ «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات افتادم که چگونه یک فرد مورد توجه مردم، در اندک مدتی دشمن مردم شد و خود به پیشواز مرگ رفت.

اما قهرمان ما در این داستان، کار خطایی نکرده و به درستیِ پندار، گفتار و کردارش و راه و مسیری که در پیش دارد؛ مطمئن است و ایمان دارد و به هیچ روی از آن کوتاه نمی‌آید و تا پایان به مبارزه‌اش ادامه می‌دهد.

در این بین تنها اعضای خانواده‌اش؛ همسر، دختر و دو پسرش و دوستش ناخدا همراه او هستند و به درستی کار و اندیشۀ او باور دارند و تنهایش نمی‌گذارند و همین به پزشک نیروی مضاعف می‌دهد.

ما نظیر این افراد را در اطراف خودمان می‌بینیم که با یک برخورد یا سختی و دشواری، به بسیاری از اعتقادات و علایق و ارتباطات خود پشت پا زده و تمام پل‌های پشت سرشان را خراب می‌کنند و راهی را می‌روند که در جهت منافع کوتاه‌مدت آنان باشد.

البته نمی‌توان تمام مردم جامعه را به این دلیل سرزنش نمود و آنان را مورد نکوهش قرار داد. این رفتاری است که در گذر زمان از پیشینیان و اطرافیان خویش آموخته‌اند و تصور می‌کنند که بهترین رفتار همین است.

به نظرم ایبسن، در توصیف واقعیات جامعۀ کوچک مَدّ نظرش خوب عمل کرده و شرایط را به زیبایی به تصویر کشیده است. هم‌چنین در توصیف افکار، حالات و رفتارهای آدم‌های نمایشنامه هم خوب و موفق عمل کرده است.

وقتی با خواندن داستان یا نمایشنامه‌ای، با آدم‌های آن احساس نزدیکی و همدلی می‌کنیم؛ می‌تواند نشانگر این باشد که نویسنده در کارش تا حدود زیادی موفق عمل کرده و ما را به آن آدم‌ها و دنیای‌شان نزدیک کرده است.

در این نمایشنامه؛ نویسنده به زیبایی، سادگی عوام را که تحت تاثیر برخی مسئولان و گردانندگان، به سادگی موضع می‌گیرند و صرف‌نظر از اینکه بدانند یا ندانند چه می‌کنند؛ دست از نظر پیشین خویش بر می‌دارند و موضعی تازه اتخاذ می‌کنند، نشان داده است.
        

46

          دکتر توماس استوکمان که طرح اصلی ساخت حمام ها در شهر رو داده بعد از مدتی متوجه شده که آب حمام ها آلوده هست. میخواد این مسیله رو به صورت عمومی مطرح کنه به وسیله ی روزنامه ای که روزنامه نگارش گفته کاملا از اون حمایت میکنه و در مقابل هیت مدیره حمام ها قد علم میکنه و دکتر در این فکر هست که عامه ی مردم به خاطر سلامتی پشت اون هستن و حمایتش میکنن. شهردار شهر که برادر دکتر هم هست به دلیل مسایل مالی و ... مخالفه و سعی میکنه برادرش رو قانع کنه که از این کار دست بکشه ولی دکتر قبول نمیکنه. شهردار هم با اقداماتی که انجام میده از جمله مطرح کردن افزایش مالیات و تعطیلی دو ساله حمام ها که تنها دلیل رونق شهر هست توده ی مردم و حتی روزنامه نگار و روشن فکران رو با خودش همراه میکنه که به مخالفت با دکتر بپردازن تا جایی که اون به دشمن مردم تبدیل میشه.ه
دشمن مردم با تمام نقد یا نظراتی که راجع بهش وجود داره یک اثر درخشانه. اثری که شخصیت ها به اندازه و دقیق توش تعریف شدن و سعی شده با چند نقش اصلی و فرعی تمثیلی از اجتماع رو بسازه. اما نقد نمایشنامه نسبت به دموکراسی و نظر اکثریت آیا درسته؟ یعنی همیشه اکثریت جاهل جلوی کارهای اقلیت دانا رو میگیره؟ قطعا اینطوری نیست. و شاید اصلا ایبسن هم چنین نظری نداشته. مهمترین مسئله به نظرم فساد انسانهاست. فساد انسان باعث میشه که در هر مدل از حکومتی فاجعه رخ بده چه در دموکراسی که با پمپاژ اطلاعات اشتباه و پروپاگاندا نظر عامه ی مردم رو به سمت و سویی که میخوان سوق میدن چه در حکومت شخص محور که به دیکتاتوری ختم میشه. پس از نوع حکومت مهمتر وجود انسانهای شریف و کاربلد در هر پستی هست. چه در دموکراسی که باید انسان های شریف و درستکار و کاربلد به عنوان تصمیم گیرنده انتخاب بشن چه در حکومت شخص محور که خب مشخصا اون شخص و انتصاباتش مهمه. پس به نظرم آفت هر نوع حکومتی فساد افراد هست.ه
        

1

          سلام و نور

دشمن مردم یک نمایشنامه ست پر از جملات فلسفی در  اعتراض به نظام سرمایه داری و نظام لیبرال که در ظاهر آزادیخواهن و حامی برابری، ادعای روشن فکری دارند و دم از حمایت از مردم می زنند اما در عمل یک مشت منفعت طلب و حامی نظام سرمایه داری هستند که همیشه با استفاده از زبان چرب و فریبا و قدرت رسانه توانسته اند بر افکار عمومی حکومت کنند و حق و انسان حق جو را به انزوا بکشانند.

جملاتی از کتاب: 
_ قویترین آدم توی دنیا اونیه که از همه تنهاتره.

_ کاری ترین دشمنان حقیقت و آزادی میان ما، اکثریته. بله، همین اکثریت قاطع لیبرال منفور... اینه دشمنمون.

_ تا وقتی لمپنیسم بر ذهن آدم حاکم باشد و برای علو طبع خودش هیچ تلاشی نکند، اوضاع به همین منوالیه که هست.
 _ برنامه ی حزبی گلوی حقایق زنده رو میگیره و خفه شون میکنه



** اووف فکر کنید لیبرالها از اول هم خوب شعار میدادند و خوب زبان فریب دادن عوام رو بلد بودند .

عوام چه کسانی هستند؟ کسانی که مثل لیبرالها منفعت طلبند و منافع شخصیشان را بر حق و حقیقت ترجیح می دهند.

آیا قشر خاصی را شامل میشوند؟ خیر میتوانند از هر قشری در جامعه باشند حتی عالمان و دانشمندان و فرهیختگان که ایرادشان بی بصیرتیست.
        

13

4

          نمی‌دانم چه خاصیتی در خوانش‌های دوباره و چندباره هست که انگار به هر اثری عمق بیشتری می‌بخشد؛ انگار تازه بعد از خواندن مجددشان است که به زیروبم متن بیشتر پی می‌برم و نه‌تنها بیشتر دوست‌شان می‌دارم، بلکه بیشتر هم درک‌شان می‌‌کنم و حقیقتاً خوشحالم که به‌لطف گروه زیتون عزیزم، دارم دوباره ایبسن را می‌خوانم چون انگار دفعه‌ی پیش به‌‌اندازه‌ی کافی قدرش را ندانسته بودم.

دشمن مردم انگار پاسخ ایبسن است به نقدهای تند و تیزی که به‌خاطر جن‌زدگان نصیبش کرده بودند و عصبانیت و خشمش  به‌خوبی از زبان دکتر استوکمان هویداست؛ دکتر استوکمانی که حقیقت را می‌داند، اما سیاست ندارد تا از این دانشش به نفع خود استفاده کند و درحالی‌که اتفاقاً در ابتدا خیرخواه مردم است، در نهایت بدل به دشمن مردم می‌شود. نقد دکتر استوکمان از عامه‌ی مردم که صدای افلاطون در جمهور را برایمان تداعی می‌کند، کوبنده و تلخ اما به‌طرز غریبی ملموس است. 
ولی همچنان به‌نظرم نمی‌شود آثار ایبسن را به‌تنهایی خواند؛ قطعاً باید پشت سرهم و به‌ترتیب خواندشان، چون گویی آثارش یک کلیت منسجم را می‌سازند و بدون هم ناقص‌اند. دشمن مردم بدون خواندن جن‌زدگان قبل از آن و خواندن مرغابی وحشی بعد از آن فایده ندارد. تازه بعد از مرغابی وحشی که دکتر استوکمان را بهتر و عمیق‌تر درک خواهیم کرد.
        

1

من مثل اون
          من مثل اون حضرت رئوف نیستم

فرض کنید در خانه راحت نشسته‌اید و پا روی پا انداخته‌اید و دارید استراحت می‌کنید. ناگهان کسی از در می‌آید و می‌گوید یک موش دارد در انباری خانه‌تان وضع حمل می‌کند. مجبور می‌شوید از آن حالت راحت بیرون بیایید، راه چاره‌ای پیدا کنید، سراغ موش بروید و قبل از این که وضع حمل کند و کل انباری شما را بگیرد، از شرش خلاص شوید. حالا فرض کنید همان موقع یک نفر دیگر از در می‌آید و به شما می‌گوید که این آدم یک دروغگوست و فقط می‌خواهد آسایش شما را بر هم بزند. اگر حرف نفر اول را باور کنید و به انباری سر بزنید و ماجرا را پیگیری کنید از وقوع یک فاجعه در آینده جلوگیری کرده‌اید. اما اگر به ثبات و آرامش خانه‌تان بیش از حد وابسته باشید و دلتان نمی‌خواهد هیچ چیز و هیچ کس بر هم بزندش، احتمال این که حرف نفر دوم را باور کنید، زیاد است. اگر حرف نفر اول را نپذیرید، او دو جور می‌تواند با شما رفتار کند؛ یا سر به آسمان بگیرد و برایتان دعا کند و راهش را بکشد و برود یا این که بایستد و شما را مجبور کند که با مصیبت پیش رو بجنگید.
حالا فرض کنید شما سر دو راهی مانده‌اید که یکهو چند نفر دیگر از در می‌آیند، همه ظاهرالصلاح، و انواع و اقسام تهمت‌ها را به نفر اول می‌زنند و او را دروغگو و عامل سلب آسایش می‌خوانند، شما هم آماده‌اید که راه آسانتر را بپذیرید و به آنها بپیوندید، چون قبولِ دروغ بودن موش‌ها آسان و منطقی شده است.
موقعیت این نفر اول موقعیت دکتر استوکمان است در نمایشنامۀ «دشمن مردم» اثر ایبسن:
– شما از این دشمن مردم، قبل از اونکه خاکِ این ماجرا رو از پاش بتکونه، بازم خواهید شنید! من مثل اون حضرت رئوف نیستم؛ من نمی‌گم، «خداوندا! این ها را بیامرز، زیرا که نمی‌دانند چه می کنند.»
اگر شما هم زیادی به آسایش خود دل بسته‌اید و ترجیح می‌دهید چشم به روی طوفان‌های در راه زندگی‌تان ببندید و اگر کسی شما را نسبت به آینده تحذیر کند، مشوش می‌شوید و احساس می‌کنید او دشمن شماست و آمده تا شما را دچار اضطراب کند، این نمایشنامه را بخوانید. اگر هم زیاد در موقعیت دکتر استوکمان قرار می‌گیرید باز هم این نمایشنامه را بخوانید.
        

1

          مهم‌ترین حرف «دشمن مردم» و هنریک ایبسن را ناخدا هورستر در همان پرده اول از پنچ پرده روی میز می‌گذارد؛ آنجا که در پاسخ به لفاظی‌های لیبرال‌مایه بیلینگ روزنامه‌نگار که جامعه را به کشتی تشبیه می‌کند و مدعی می‌شود همه شهروندان باید دستی به سکان آن برسانند، می‌گوید: «شاید توی خشکی این تشبیه به‌جایی باشه، ولی توی دریا خیلی با اوضاع جور درنمی‌آد».

دکتر استوکمان قرار بود در پرده‌های چهار و پنج حسابی علیه دموکراسی و حقانیت اکثریت بشورد و نطق‌های غرا سر دهد، اما آن نخوت و تکبرش نسبت به توده، اصل حرفش را به حاشیه می‌برد، تا ناخدا هورستر که کم‌ترین مدنیت و شهروندی را دارد، بهتر و دقیق‌تر و دل‌نشین‌تر و باورپذیرتر، افلیجی اکثریت در زمانه بحران را به رخ ارزش‌های دهان‌پرکن لیبرال بکشد.

دکتر استوکمان، اسلوب و سرانجام مسیح‌گونه‌اش را با دست پس می‌زند و در لفظ هم به آن می‌تازد و به سخره‌اش می‌گیرد، اما پایش خوب می‌جنبد و مسیح‌وار عزلت می‌جوید و حواری دور خودش جمع می‌کند، چرا که مردمش او را به‌خاطر فریاد زدن حقیقتی که منافع همه‌شان را پنبه می‌کند، «دشمن مردم» خوانده و سنگ به شیشه‌های خانه‌اش زده و رانده‌اند.
        

23