معرفی کتاب از رنجی که می بریم اثر جلال آل احمد

از رنجی که می بریم

از رنجی که می بریم

3.1
80 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

176

خواهم خواند

40

شابک
9789649640372
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1386/7/15

توضیحات

        کتاب حاضر چاپ دیگری از "از رنجی که می بریم" نوشته ی "جلال آل احمد ـ نویسنده ی برجسته ی معاصر ـ و مجموعه ی هفت داستان کوتاه است که همگی آن ها حول مسائلی می گردد که در دهه ی 1320 بر کارگران و دست اندرکاران حزبی در شمال ایران گذشته است: سال هایی که رژیم پهلوی به یورشی همه جانبه علیه آنان دست زده است. در "دره ی خزان زده"، زندگی کارگران معدن توصیف می شود، سربازان به بهانه ی خلع سلاح کارگران به معدن حمله می کنند و سرانجام پس از یک محاکمه ی صحرایی کارگری را تیرباران می کنند. در این داستان، نویسنده یکی از حیله های حکومت برای متلاشی ساختن تشکل های کارگری را بازگو می کند. در داستان های "محیط تنگ" و "اعتراف" رنج زندانیان سیاسی بر مقاومت آن ها می افزاید و  عاقبت به مرگشان می انجامد. بسیاری نیز در مقابل فشار رنج از پای درمی آیند و به یاس، گردن می نهند. "در راه چالوس"، سرنوشت انسانی بازگو می شود که زندگی اش را در راه حزب به باد داده است، اما به علت فشارهای اجتماعی و بی توجهی مسئولان حزبی دچار واخوردگی شده و به قاچاق روی آورده است. همین رنج، شخصیت داستان روزهای خاموش را به خودکشی فرامی خواند. نویسنده در این مجموعه می کوشد تا با توصیف رنجی که هریک از شخصیت های داستان ها می برند، هم دردی خواننده را نسبت به آنان برانگیزاند. این افراد، انسان های ساده ای هستند که قربانی شرایط ناگوار زندگی شده اند. اما همین رنج گاه انسان ها را تغییر می دهد و به فکر تغییر دادن دیگران می اندازد. به گونه ای که داستان "زیرابی ها" به شیوه ای قهرمانانه پایان می یابد و قهرمان داستان می گوید: "حس می کنم که راه خودم را بهتر از پیش یافته ام".
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به از رنجی که می بریم

نمایش همه

پست‌های مرتبط به از رنجی که می بریم

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          از رنجی که می‌بریم، جلال آل احمد
اگر‌ اشتباه نکنم از رنجی که می‌بریم را در سال‌ها پیش وقتی نوجوان بودم خواندم، البته  بخش‌هایی‌اش‌ را. آن وقت‌ها از توصیف‌های کتاب و‌ فضایش لذت وافری می‌بردم. اما اکنون مانند قبل نبود. اولین کتاب جلال بود که هدفمند خواندم. بنا دارم زمانی برای «جلال خوانی» وقت بگذارم؛ این از دو‌ جهت اهمیت دارد: به نظرم آل احمد در داستان فارسی وزنه‌ای حساب می‌شود و اگر کسی بخواهد داستان فارسی بخواند ناگزیر باید آل احمد بخواند؛ دلیل این هم خیل بزرگ طرفداران او هستند که از قضا برخی از آن‌ها داستان‌نویسان و‌ رمان‌نویسان‌ بزرگی هستند. و‌ از طرف دیگر از وقتی یادم می‌آید تا امروز نزاعی میان شخصیت جلال آل‌احمد و دیگران بوده است که برخی این را‌ داستان‌هایشان نیز سرایت داده‌اند. و علاوه بر این‌ها سادگی و صمیمیتِ لحن و بیان جلال سبب شد که آغاز این سیر با او باشد.

 درباره‌ی داستان
  
لحن داستان‌ها صمیمی‌ست. نظیر آنچه از سه‌تار در ذهنم مانده‌ست. توصیف‌هایی ساده و قوی دارد، خیلی راحت تصویرشان در ذهنم می‌آمد. شروع خوب و شاید طوفانی‌ای داشت. اما ضعف داستان این بود که حوادث داستان افت کرد. البته به نظرم هدفِ نویسنده این نبوده که معمایی کشف کنیم؛ بلکه اولاً و بالذات هدف‌اش توصیف رنج‌هایی‌ست که می‌بریم [بُرده‌اند در این امر به نظرم موفق هم بوده‌است. البته در برخی موارد وقتی حادثه‌ای یا شخصیتی را توصیف می‌کند به تعبیرِ من «پرش منطقی» پیدا می‌کند: نخندید! برای مثال، شخصیتِ اسد تا حدود یک چهارم کتاب در قالب گزارش سوم شخص روایت می‌شود؛ و هنگامی که خودِ اسد صحبت می‌کند شخصیتِ بیرونی توصیف شده توسط راوی سوم شخص یا شخصیتِ درونی اول شخص (اسد) کاملاً با هم چفت و جور نمی‌شود. البته بدانید و آگاه باشید که این افاضات از بی‌سوادی یا سوادِ خود ساخته است و چیزی دیگر نیست. پس ناسزا گفتنِ مودبانه سزاوار است.

در کل به نظرم با توصیفات بالا، و با توجه به اینکه از داستان‌های بابِ طبع من سر و گردنی فاصله داشت سه ستاره برای «از رنجی که می‌بریم» مناسب باشد.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ما جلال را دوست داریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست...

فقط یک نکته: توصیفات و نثر جلال در این کتاب، به طرزی اعجاب‌آور دوست داشتنی، زیبا و دقیق است. چند نمونه را با هم بخوانیم... 

1. تاریکی و وحشت کم کم همه جا را پر می‌کرد. اندوه غروب مه‌آلود آن روز، همه چیز را در خود می‌فشرد و از سر و روی همه بالا می‌رفت‌؛ از نوک شاخه‌های بی‌برگ و نوای درختان عریان جنگل گرفته، تا ته دره‌ای که سنگ‌ریزه‌هایش مدت‌ها بود نوازش آب یک جوی ملایم و مهربان را روی سر خود حس نکرده بود.

2. دسته‌ی سوم و چهارم نیز پس از شش روز، وقتی که خانه‌ها همه غارت شد و آب‌ها از آسیاب افتاد؛ اجازه یافتند که کلنگ‌های خود را به دوش بگیرند و از زیر برق سرنیزه‌های وحشی و گرسن، دوباره به تاریکی سرد و اطمینان‌بخش دالان‌های دراز و مرطوب معدن پناه ببرند.

3. من همیشه می‌خواسته‌ام به راهی قدم بگذارم که اقلاً از چند تا پرتگاه بگذره و منو با خطراتی که ازش فقط خیلی مبهم اطلاع دارم، روبه‌رو کنه. شاید واسه‌ی همین بود که این‌کاره شده‌ام.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          جلال در این کتاب، که آن را سیاسی‌ترین اثر او می‌دانند، تکه‌ها و گزارش‌هایی از مبارزات سیاسی در دهه ۲۰ خورشیدی را نوشته است. 

این مجموعه داستان شامل هفت داستان کوتاه است که در سال ۱۳۲۶ منتشر شده یعنی همان سالی که جلال از عضویت حزب توده خارج می‌شود.

تجربه فعالیت‌های سیاسی جلال و فهم او از مکانیسم قدرت و سرکوب در داستانهای این مجموعه نمایان است اما داستانها به یک اندازه سیاسی نیستند؛ برخی از آنها راجع به افرادی است که خودشان چندان فعالیت سیاسی خاصی علیه رژیم نکرده اند اما به نحوی درگیر مبارزات شده‌اند. 

به جز دو داستان اول که کاملا مرتبطند و پیرامون یک رخداد سیاسی هستند، بقیه داستان‌ها ظاهرا پراکنده اند اما در واقع همه آنها حول و حوش مبارزه سیاسی غالبا در منطقه مازندران سامان یافته‌اند.

موقعی که داستانها را می‌خواندم احساس خوبی داشتم از اینکه جلال این ماجراها را نوشته. آنچه را از آن سالها دیده و شنیده و زندگی کرده، فقط برای خودش نگه نداشته و ما را هم سهیم کرده است.

نثر جلال مثل خودش بیقرار و ناراضی است، کوتاه و شتابان. این نثر برای بیان درونیات این آدم و دنیایش بهترین است اگرچه در سال‌های بعد و در "مدیرمدرسه" و "نون و القلم" بهتر از آن هم می‌شود.

        

4