معرفی کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز مترجم نازنین جباریان صابر

دختری که رهایش کردی

دختری که رهایش کردی

جوجو مویز و 2 نفر دیگر
3.5
208 نفر |
69 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

28

خوانده‌ام

613

خواهم خواند

109

ناشر
اختر
شابک
9786004865432
تعداد صفحات
568
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
می دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشت می سپری؟
یه جورایی بهت خوشامد می  گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می اومد.به زودی می توانستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اون قدری بی رحم نیست که ما رو از تسکین تو اون دنیا محروم کنه.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دختری که رهایش کردی

نمایش همه
Delbar

Delbar

1404/1/23

بریدۀ کتاب

صفحۀ 60

«سوفی ، عزیزترینم! از آخرین باری که خبری از تو به دستم رسیده است ، خیلی می گذرد. در تاریک ترین لحظات به خودم می گفتم که اگر نباشی قسمتی از وجودم می‌تواند مانند ارتعاشات ناقوس آن را حس کند. حرف کمی برای گفتن دارم. برای اولین بار تمایلی به بازگردانی رنگ دنیای اطرافم ندارم. کلمات کاملا نامناسب اند. همسر ارزشمندم! دانست ناینکه همهٔ ذهن و جان و روحم آکنده از یاد توست کار دشواری نیست . اینجا همهٔ مردان عکس عشقشان را مانند طلسمی در برابر تاریکی به همراه دارند- همان عکس های مچاله و کثیفی که همچون گنج گران بهایی برای ماست .من برای به یاد آوردنت نیازی به عکس ندارم؛همین که چشمانم را ببندم چهره ات صدایت عطرتنت را به یاد می آورم و تو نمی‌دانی چقدر موجب آسایش منی. منم مثل همرزم هایم که از عزیزانشون دور هستند، نمی توانم هر روز تو را ببینم، اما خدا را شاکرم که زنده ام و این یعنی بر میگردم و تمام بیست و چهار ساعت روز و شب را به تماشای تو می نشینم.» ((ادوارد تو ))

2

پست‌های مرتبط به دختری که رهایش کردی

یادداشت‌ها

مهشید

مهشید

1402/4/26

        خیلی فکر کردم که باید چه امتیازی به این کتاب بدم.اولین کتابی بود که از این نویسنده میخوندم و موضوعش جذاب بود مخصوصا قسمت های مربوط به گذشته و زندگی سوفی اما حقیقتا قلم نویسنده زیاد به دلم ننشست،شخصیت پردازی ها به نظرم ضعیف بود،روند داستان بعضی جاها خیلی کند میشد و حوصلم رو سرمیبرد و آخر داستان نسبتا قابل پیش بینی بود و بعضی جاها اصلا متوجه نمیشدم چه اتفاقی افتاده ،نمیدونم مشکل از ترجمه و سانسور بود یا خود اصل اثر هم همینه،من هیچ توضیحی ندیدم که بگه چیشد اصلا اسم نقاشی شد دختری که رهایش کردی،یا آخر داستان پل چجوری ادیت بثیون رو پیدا کرد.در  کل برای یکبار خوندن بد نبود اما چیزی نبود که دوباره بهش برگردم و بخونمش.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          قبل نظرم در مورد کتاب در ابتدا بگم که این کتاب رو با ترجمه‌ی خانم کتایون اسماعیلی خواندم و ترجمه‌ی روانی داشت. در مورد کتاب نویسنده دو داستان رو بصورت مجازی در فاصله زمانی حدود یکصد سال روایت کرد و ماجرا رو از دید دو زن به نام‌های سوفی و لیو بیان کرد٬‌داستان کتاب کشش خوبی داشت و اینطور بود که شما رو دلزده نمیکرد و دوست داشتید بدونید چه اتفاقاتی در گذشته‌ی مبهمِ سوفی رخ داده اما از دید من نویسنده یک جاهایی زیادی داستان رو دراماتیک و خیال‌پردازانه روایت کرده٬ حالا اگر از روایتش از برخورد یک فرمانده نازی با یک زن گرفته فاکتور بگیریم در آخر کتاب رسما کاراکتر پل رو تبدیل به یک کاراگاهی کرده بود که چشمشو میبست و یک مدرک کشف میکرد که کمی داستان رو غیر واقعی نمایش میداد. نسبت به سه‌گانه‌ی قبلی که از خانم جوجو مویز خونده بودم این کتاب رو بیشتر پسندیدم اما چون قبل این کتاب ۳ اثر از داستایوفسکی خوندم نمی‌تونم نمرهي بالایی به این کتاب بدم اما به دوستانی که دوست دارن داستانی رو بخونند و باهاش سرگرم بشن پیشنهاد میکنم در وقت آزاد خودشون این کتاب رو مطالعه کنند.
        

3