موضوع جالبی داشت و باعث شد به این فکر کنم که برهه‌ی زمانی انتخاب شده چه قدر جای کار داره 
اینکه به دو دید روایت شد هم واقعا برام جذاب بود و کششم به خوندنش رو بیشتر کرد
درکل از خوندنش راضی بودم
        

          اول که کتابو باز کردم فکر کردم که اصلاً کتاب جالبی نیست و اشتباه کردم که خریدمش اما با هر صفحه که جلو می‌رفتم کتاب جذاب‌تر می‌شده منو به خودش جذب می‌کرد تا بیشتر از کتاب بخونم تا به آخرش رسیدم و خیلی غافلگیر شدم اول داستان با آخر داستان خیلی متفاوته و این خودش باعث جذاب‌تر شدن کتاب می‌شه یکی دیگه از نقاط قوت این کتاب اینه که هر شخصیت یا هر اتفاق خیلی با جزئیات زیاد بیان کرده و به خواننده کمک می‌کنه که خیلی بهتر اتفاقات داستان رو درک کنه
البته داستان کتاب خیلی جالب و جذابه و در آخر داستان خیلی اتفاقات متفاوتی نسبت به اوایل داستان و یا اواسط داستان می‌افته که انسان رو شگفت زده می‌کنه
یکی دیگه از ویژگی‌های این کتاب  اینه که در بین شخصیت‌های داستان یه محبتی وجود داره و با همدیگه رفیق هستند اما اینو بروز نمیدن و چند بار با هم درگیر میشن و اینم خیلی جالب بود 
اینکه کتاب از دو زاویه نگاه مختلف بیان شده هم جذابه 
البته نواقصی رو هم داشت مثل اینکه بعضی اوقات نویسنده مکانی که اون اتفاق درش افتاده رو خیلی خوب توضیح میده خیلی خوب توصیف می‌کنه و خواننده خوب درکش می‌کنه اما چند صفحه جلوتر انگار اون توصیفی که برای اون مکان کرده رو فراموش می‌کنه و تغییراتی در مثلاً مکانی که توش رویداد اتفاق افتاده می‌افته که این خوب نیست
و اینکه داستان از دو تا زاویه نگاه بیان شده یکی از خوبی‌هاش اینه که توی دفتر اول از زبون نویسنده میشه گفت با شخصیت‌های داستان آشنا می‌شیم و تا یه جایی داستان جلو میره و در قسمت دوم یا همون دفتر دوم یکی از شخصیت‌ها که ما باهاش آشنا شدیم  و ادامه داستان رو روایت می‌کنه و این خوبه چون من در بعضی از کتاب‌ها دیدم که از همون اول یکی از شخصیت‌ها داستان رو توصیف می‌کنه و تا بیای بفهمی ین کسی که داره داستان رو روایت می‌کنه کیه  و چیه باید چندین صفحه رو بخونی و من اینو نمی‌پسندم البته که ممکنه بعضی از افراد این نوع روایت رو دوست داشته باشم منم نمی‌گم خیلی بده ولی اینطوری که داخل این کتاب اومده جذاب‌تره
در کل کتاب قشنگ و جذابی و من از خوندنش راضیم و لذت بردم
        

          این کتاب من رو به کتاب خوندن علاقه مند کرد و داستان جذابش تونست من رو جذب خودش کنه به نظرم داستان خوبی داشت ولی پایان کتاب یه کم مبهم و به قول معروف خیلی باز بود.
        

          (:به نام بهاری  ترین خدا :)

در سالی که گذشت  ، با این کتاب خوب همراه شدم و آن را مطالعه کردم . حتی این اتفاق باعث شد با نویسنده متعهد اش آشنا بشوم و گپ و گفتی بکنم . اگر دوست دارید گفت و گوی ما را بخوانید می توانید در لینک زیر آن را مشاهده کنید:

ibna.ir/x6jVJ

به شما خواندنش را پیشنهاد می کنم
در پناه حق
        

          سجاد خالقی در این اثر نقبی زده است به برهۀ کمتر دیده و شنیده شدۀ تاریخ معاصر ایران؛ و تلاش کرده با داستانی ماجراجویانه آن را برای نوجوان امروزی بازگو کند.
        

          اینک کتاب دو زاویه دید داشت رو دوست داشتم. ی سری ایرادات داشت. ی جاهایی حس کردم توصیف مکان ها از دست نویسنده در رفته. یعنی نویسنده توی ذهنش ی دره بوده با این خصوصیات و خوب توصیفش کرده بعد دو صفحه بعد کمی تصاویر ذهنیش رو فراموش کرده. موضوعش مثل بقیه کتاب‌های آقای خالقی خیلی خوب بود.
و در نهایت ب عنوان ی چپق کش حرفه ای😉 باید بگم تو چپق ذغال نمیریزن. اگه بریزن زبون رو میسوزونه. خود توتون بدون ذغال آتیش میگیره😄
        

          داستان نوجوان باید از پیچیدگی‌های فراوانی برخوردار باشد تا مورد رضایت این گروه سنی خاص قرار بگیرد. جذابیت، هیجان، سادگی در متن، بهروز بودن مطالب و... همه باید در رمان نوجوان باشد تا بتواند یک نوجوان را پای کتاب بیاورد و از آن استفاده کند؛ اما مهم‌تر از این ویژگی‌ها، باطن داستان و محتوای سالم آن است تا مخاطب بهرۀ دوچندان از آن ببرد. داستان در سال 1320 و در دورۀ پهلوی اول روایت می‌شود. دورهای که نوجوان مطالب زیادی از آن نمی‌داند و نویسندۀ اثر نیز تلاش می‌کند تا با استفاده از داستانی جذاب، محتوای سالم و درست از انقلاب به مخاطب خود ارائه کند. اردشیرِ نوجوان با سلاخ، شکارچی و مزدور، سه مردِ عجیب و خطرناک، برای سفر به منطقۀ وحشی و بکرِ تنگه‌زندان هم‌سفر می‌شود. چیزی ارزشمند در تنگه گم شده است که آدم‌های زیادی را به‌طرف خودش می‌کشاند. آراست و ویراست کتاب جذاب و مناسب نوجوانان است.
        

          این کتاب جزو پنج کتاب برتریه که خواندم.
قلم خیلی خوبی داره که آدم رو تا آخر داستان با خودش همراه میکنه.این کتاب رو به افرادی که کمی جرئت دارن پیشنهاد میکنم،و اگرنه میتونه تجربه ی خوبی نباشه...
خلاصه ی داستان:
لاچین که یه سرباز فراریه با جانقلی که یه آدم کشه میخوان راه بیفتن به سمت تنگه یه زندان تا یه سند مهم رو برای رضا شاه ببرن.
اما رفتن به تنگه ی زندان کار راحتی نیست!فقط یه نفر از اون تنگه ی یخ زده جون سام به در برده،خدامراد...
یک قاتل ترسناک که هر کسی جرئت نمیکنه بره سمتش.اما اون ها خدامراد رو راضی میکنن و با هم باه میفتن به طرف تنگه ی زندان.
اما اردشیر،تنها پسر و فرزند خدامراد به حرف پدرش عمل نمیکنه و پشت سر این گروه قاتل راه میفته،و کی میدونه بین این قاتل ها چی میگذره؟
        

          موضوعش خوب بود ولی زیادی از کلمه سلاخی و قصابی و پوست کندن و ... استفاده میشد، درصورتی که میشد کمی هنرمندانه تر همینها رو گفت. 
خیلی جالب نبود کلا برام!
        

          خیلی کتاب جذابی بود
فقط یه ستاره کم دادم چوت صحنه هارو که تشبیه میکرد باعث میشد آدم حالت تهوع بگیره.. 
        

          داستان جالبی از همکاری چند ملیت بود. البته جای کار بیشتری داشت.
        

          وقتی غارت زدگان در مقابل غارتگران قد علم می کنند.