معرفی کتاب دیوانگی در بروکلین اثر پل استر مترجم خجسته کیهان

دیوانگی در بروکلین

دیوانگی در بروکلین

پل استر و 2 نفر دیگر
3.6
19 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

36

خواهم خواند

17

ناشر
افق
شابک
9786003531185
تعداد صفحات
352
تاریخ انتشار
1398/7/29

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
در رمان دیوانگی در بروکلین همه ی دغدغه ها و دل مشغولی های پل استر با یکدیگر مرتبط میشوند .آدم های داستان سرنوشت خویش را می سازند و در آرمان شهری که در ذهن خود ساخته اند.به دلخواهشان زندگی میکنند اما تا کی؟

      

یادداشت‌ها

          دیوانگی در بروکلین داستان آدم‌هایی‌ست که در مرز فروپاشی ایستاده‌اند، اما ناگهان، زندگی با طنزی غریب و تلخی آشنا، درِ تازه‌ای به رویشان باز می‌کند. پل استر در این رمان با ظرافت، از انسان‌هایی می‌گوید که در شهر پرهیاهوی نیویورک به دنبال دلیلی برای ادامه دادن می‌گردند؛ دلیلی که شاید در نگاه ساده به یک کتاب، گفت‌وگویی اتفاقی یا مراقبت از یک کودک گمشده پنهان شده باشد.

قهرمان اصلی، نیتن گلس، در آغاز رمان آدمی‌ست شکست‌خورده که فقط به مرگ فکر می‌کند، اما برخورد با دیگر شخصیت‌ها و ورود به روابط انسانی، آرام‌آرام او را به تجربه زیستن دوباره نزدیک می‌کند. در واقع، استر نشان می‌دهد که نجات، همیشه در جزئی‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین لحظه‌ها اتفاق می‌افتد.

این رمان ستایش زندگی‌ست؛ زندگی با همه شکست‌ها، تصادف‌ها، دیوانگی‌ها و حتی امیدهایی که از دل ناباوری متولد می‌شوند. طنز پل استر، عمیق و در عین حال ساده است: جهان بی‌رحم است، اما هنوز هم می‌شود با آدم‌ها خندید، عاشق شد، و نجات پیدا کرد.
        

45

Fatemegh

Fatemegh

1402/4/24

          اول که می‌خواستم بخونم نظرات این‌کتاب و خوندم و با توجه به نظرات با این دید شروع کردم که یک کتاب معمولی و عادی رو قراره بخونم... ولی اعتراف میکنم از همون فصل اول جذبش شدم بعدش عاشقش شدم... خود خود افکاری بود که تو ذهن شکل میگیره و قدرت بیانش و نداری و یا شاید بلد نیستی درباشون حرف بزنی... عالی بود...
"درباره‌ی دنیاهایی است که وجود ندارند. مطالعه‌ای روی پناهگاه‌های درونی، نقشه‌ی مکان‌هایی که وقتی عرصه تنگ می‌شود و دنیای واقعی را نمی‌توان برتابید آدم‌ها در آن پناه می‌جویند."
"اما گمان می‌کنم برای تغییر زندگی آماده‌ام."
"دلم می‌خواست طور دیگری زندگی کنم، همین. حالا که نمی‌توانم دنیا را عوض کنم، دلم می‌خواخد دست کم بکوشم تا خودم را تغییر دهم. ولی نمی‌خواهم در این راه تنها باشم. من به قدر کافی تنها هستم و چه تقصیر خودم باشد، چه نباشد، من افسرده‌ام. از روزی که راجع به روری حرف زدیم، مدام به فکرش هستم. دلم برایش تنگ شده. دلم برای مادرم تنگ شده. کمبود همه‌ی کسانی را که از دست داده‌ام، احساس می‌کنم. بعضی وقت‌ها چنان دست خوش غم و غصه می‌شوم که زنده ماندنم زیر بار چنین غمی برایم باور نکردنی است. هتل اگزیستانس؟ حتما با زندگی با دیگران ارتباط دارد، با ترک این شهر کثیف و شرکت در زندگی کسانی که دوست دارم و به آن‌ها احترام می‌گذارم."
"وقتی کسی این شانس را دارد که در ماجرایی زندگی کند و در دنیایی خیالی به سر برد، دردهای دنیای واقعی ناپدید می‌شوند. تا وقتی حکایت ادامه یابد، واقعیت وجود نخواهد داشت."
        

2