نامه های فلوبر
در حال خواندن
1
خواندهام
0
خواهم خواند
3
توضیحات
شخصیت های من نباید این چنین صحبت کنند. بلند پروازانه است که بخواهی به قلب انسان هایی راه یابی که دو هزار سال پیش زندگی می کردند و هیچ چیز تمدن شان شبیه تمدن ما نبود. حقیقت را یک لحظه، چون جرقه ای می بینم اما در جانم نفوذ نمی کند... خمیازه می کشم، منتظر می مانم، در خلاً رؤیا می بافم و آزرده می شوم. لحظه های غمگین زندگی ام را این چنین گذرانده ام، لحظه هایی که هیچ بادی در قایقم نمی وزید. جان آدمی در این لحظه هاست که به آرامش می رسد! ولی خب دیرزمانی ست که در به همین پاشنه می چرخد! مهم نیست، باید در برابر شوربختی صبور بود، روزهای خوب را یادآور شد و همچنان به آن ها امیدوار بود.
بریدۀ کتابهای مرتبط به نامه های فلوبر