معرفی کتاب تربیت فرزند به سبک فرانسوی؛ مادری آمریکایی از حکمت فرزند پروری فرانسوی ها می گوید اثر پاملا دراکرمن مترجم مریم خوشحال پور

تربیت فرزند به سبک فرانسوی؛ مادری آمریکایی از حکمت فرزند پروری فرانسوی ها می گوید

تربیت فرزند به سبک فرانسوی؛ مادری آمریکایی از حکمت فرزند پروری فرانسوی ها می گوید

پاملا دراکرمن و 1 نفر دیگر
3.2
3 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

18

شابک
9786225734210
تعداد صفحات
304
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        پدر و مادر بودن در ذهن ما مترادف است با دل‌نگرانی دائم و مراقبت سخت‌گیرانه و همراهی با کودکمان در تمام کارهای روزانه‌اش؛ و معمولا اکثر ما نیز از پرتوقعی و وابستگی و لوس‌شدن فرزندمان می‌نالیم و خودمان را قربانی تربیت او تلقی می‌کنیم. این نوع والدگری نام‌های مختلفی دارد: والدگری افراطی، مستبدانه، هلیکوپتری و، احتمالا آن‌طور که خودمان خوش داریم بگوییم، والدگری کامل و همه‌جانبه! اما پاملا دراکرمن، روزنامه‌نگار آمریکایی، هنگامی که خواسته و ناخواسته با همسرش، سایمون کوپر، به پاریس مهاجرت کرد و فرزندشان متولد شد، متوجه شد که انگار آنجا خبری از والدگری کامل نیست و نه والدین فرانسوی آن‌چنان سخت‌گیر و مضطرب‌اند و نه کودکانشان غرغرو و وابسته‌اند. کودکان فرانسوی خواب منظمی دارند، بدغذا نیستند، مودبانه رفتار می‌کنند و البته بازیگوش و سرزنده‌اند. پدر و مادرهایشان نیز عاشق معاشرت و صحبت با فرزندانشان هستند، برایشان زیاد کتاب می‌خوانند و آن‌ها را به کلاس ورزش و نقاشی می‌برند، اما هرگز نمی‌گذارند با بدخلقی و توجه‌طلبی بیش‌ازحد نظم و تعادل زندگی را بر هم زنند و مهمانی‌هایشان را به جهنم تبدیل کنند. دراکرمن، با دفتر یادداشتی در دست، چند سال ناظر تمام زوایای رفتار فرانسوی‌ها شد تا راز والدگری آن‌ها را کشف کند، رازی که به نظر او نه در نگاهی متفاوت به پدری و مادری کردن، بلکه در نگاهی متفاوت به معنای کودکی نهفته است. حاصل کار او کتابی است طنزآمیز و سرشار از نکته‌های ظریف دربارۀ دو فرهنگ تربیتی بسیار متفاوت.
      

لیست‌های مرتبط به تربیت فرزند به سبک فرانسوی؛ مادری آمریکایی از حکمت فرزند پروری فرانسوی ها می گوید

یادداشت‌ها

        این کتاب یک کتاب روانشناسی با مثال ها و متد ها و نظریه ها نیست. این کتاب تجربیات یک مادر است که با پرورش فرزندانش در یک فرهنگ متفاوت جزییاتی را در تربیت فرزند در این دو فرهنگ دیده که شاید اگر این تفاوت نبود نسبت به آن ها بی تفاوت بود. 
این کتاب برای من یک نکته مهم داشت. و آن اینکه اصلا درست چیست؟ اصلا آیا فقط دو انتخاب فرانسوی یا امریکایی بودن را داریم؟ انتخاب ایرانی بودن کجاست؟ اصلا آیا ما با این دقت می توانیم درباره جزییات تربیت فرزند در فرهنگ خودمان حرف بزنیم؟ تفاوت های ما از کجا می آید؟ اگر مادر و پدری آزادی زیاد به کودک خود دادند اشتباه می کنند یا بهترین کار دنیا همین است؟‌ آیا انقدر ساده می توان نسخه واحدی برای تربیت هر کودکی پیجید؟ تربیت یک هنر است که سینه به سینه منتقل می شود و با دقت در جزییات می توانیم توجهاتی داشته باشیم. ولی در نهایت به نظرم کودکان بسیار شبیه به چیزی می شوند که ما اکنون هستیم. پس اگر می خواهیم کودکانمان جور دیگری باشند، لازم هست که جور دیگری باشیم. 

کتاب تربیت فرزند به سبک فرانسوی با یک تراژدی شروع می شود. تراژدی زوجی که بعد از بچه دار شدن، به سفر می روند و انتظار دارند مثل گذشته در رستوران غذا بخورند. قهوه بنوشند و کنار ساحل قدم بزنند. ولی این تجربه با فرزند ۹ ماهه شان تبدیل به یک فاجعه می شود. و نکته جالب اینجاست که مادر این داستان مشاهده می کند که در میز های اطراف انها زوج هایی با فرزند کوچک هستند که خیلی ارام غذا می خورند. 
این تفاوت نقطه مهم تلنگر تربیتی نویسنده می شود. چرا بچه های فرانسوی اینقدر آرام غذا می خورند و راحت در ساحل بازی می کنند؟ تفاوت کجاست. 

در این کتاب ما با کلیدواژه های متنوعی در فرهنگ فرانسوی ها در تربیت فرزند آشنا می شویم که چند کلید واژه از بین آن ها برای خودم جذاب تر بود و دوست دارم در این نوشته بیشتر درباره شان بنویسم. 
۱- صبر
 وقتی پای تربیت فرزند باشد فکر میکنم اجابت کردن درخواست فرزندم مهم ترین کار در لحظه است. فکر میکنم اگر مادری باشم که خواسته کودکم را اجابت نکنم چون خودم در حال انجام کار شخصی هستم یک مادر بی کفایتم. 
ولی صبوری کردن در اجابت خواسته های کودک خودش نکته ای است که باعث می شود کودک متوجه شود مرکز عالم نیست. خواسته او مهم است ولی برای رسیدن به خواسته اش حتما نیاز به صبوری دارد. همه ادم ها دربست ننشسته اند تا خواسته او را برآورده کنند. 
در کتاب می خوانیم که صبر کردن از در تربیت فرانسوی از همان اولین روز های تولد کودک شروع می شود. از همان زمانی که کودک گریه می کند. در فرانسه کودک را مشاهده می کنند. تحلیل می کنند که این گریه برای چیست و بعد به سراغ کودک می روند. شاید کودک الکی غری زده باشد و خودش آرام شود. چرا که نه؟ اینطوری از همین الان یاد می گیرد که خودش هم می تواند مشکلاتش را حل کند. 
نتیجه این صبر کردن در نوزادی خیلی عجیب و قابل توجه است. طبق گفته کتاب اکثر کودکان فرانسوی بعد از ۳ ماهگی می توانند کامل بخوابند. و برای خواب نیاز به شیر شبانه ندارند. 
۲- توجه به خود و زندگی زناشویی
وقتی بچه دار می شویم مرکز توجه دو نفره مان می شود یک نفر. کودک این را می فهمد و به عبارت ساده روی سر شما سوار می شود. برعکس باید او بفهمد که زندگی زناشویی و فردی مادر و پدرش چه حریمی دارد و خودمان هم لازم است تا خود تک نفره و دونفره مان را اهمیت بدهیم. پس اگر با بچه هایت بعد از ۳ ماه سر کار رفتی مادر بی کفایتی نیستی. اگر مادر بودی ولی در خیلی از جلسات رسمی حتی کسی نفهمید که مادری مادر بیکفایتی نیستی. نگران نباش. تو فقط یه مادر فرانسوی هستی :)) . 
بر همین اساس کریش ها و مهد کودک ها از ۶ ماهگی کودکان را نگهداری میکنند. این مراکز دولتی هستند و حتی مادرهایی که شاغل نیستند هم برای مستقل شدن فرزندانشان آن ها را به این مراکز می فرستند. 
بچه ها در کریش ها و مهدکودک ها مهارت های مختلف یاد می گیرند و ارتباط سالم بین همسالان خود را تجربه می کنند. طبق گفته نویسنده این کار در فرهنگ آمریکایی به عنوان خودخواهی و ظلم به کودک محسوب می شود. نوع نگاهی که ما در ایران هم با آن آشنا هستیم. 
۳- غذا
در فرانسه غذا مهم است و اصول دارد. ادم ها وعده های غذایی خود را کامل و با اداب می خورند و به جز وعده های اصلی و میان وعده ها چیز دیگری نمی خورند. این یک شکل تعارفی در خورد و خوراک نیست. وقتی این را می فهمی که با همین شیوه با کودکان خودشان هم برخورد می کنند. یعنی اگر کودک قبل از غذا بگوید گرسنه است باز او را به صبوری دعوت می کنیم تا وعده اصلی. پس کودکان فرانسوی در وعده اصلی واقعا گرسنه هستند پس با ارامش غذا می خورند و نمی خواهند فقط بازی کنند و غذا را به جاهای مختلف پرتاب کنند. همچنین مادران معتقدند که بچه ها لازم است چیز های مختف بخورند و اینکه کودک غذایی را دوست نداشته باشد و اصلا نخورد محترم شمرده نمی شود.. پس با ارامش مزه ها و مواد غذایی مختلف را به ارامی وارد برنامه غذایی کودکان خود می کنند. 
۴- آزادی یا چارچوب
به نظرم اینجا هنوز سخت ترین بخش ماجراست. چیزی که روانشناس های مختلف به آن اشاره می کنند. روش هایی برای آن می گویند ولی واقعا نحوه اجرای این ازادی و چارچوب بسیار زیاد اهمیت ارزش های مختلف را در زندگی کودک مشخص می کند. کجاها نه است؟ و کجا ها می توانم انتخاب کنم؟
در این کتاب نیز به این مفهوم می پردازد به اصرار خانواده های فرانسوی برای پیروی از اصول و چارچوب های فرهنگی و تعارض آن با تربیت آزاد آمریکایی که معتقد است کودک می تواند از این طریق استعداد های خود را بهتر کشف کند و آن را شکوفا کند. نویسنده خود نیز در این زمینه قضاوت نمی کند و همچنان معتقد است که ایجاد تعادل میان آزادی و چارچوب هنری است که هر مادری به شیوه خود باید آن را بیازماید. 

و سرفصل های دیگری که نیاز به فکر دارد و هزار سوال دیگر که هر مادر و پدری حتما برای رسیدن به پاسخ هر کدامشان بارها خود را مستاصل حس کرده است.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

24

فهیمه

فهیمه

2 ساعت پیش

          یک کتاب جالب و به نظر من بالقوه خطرناک!
پاملا دراکرمن خبرنگار بخش خارجی یک مجله بوده که بعد از تعلیق شدن و آشنایی با یک خبرنگار بریتانیاییِ ساکن فرانسه، به پاریس نقل‌مکان می‌کنه و در این کتاب از تجربیات زندگی و بزرگ کردن بچه‌هاش در پاریس گفته. 
کتاب با شرح حال پاملا در پاریس شروع میشه: اینکه چقدر احساس تنهایی می کرده، توسط فرانسوی‌ها نادیده گرفته می‌شده، جوری که انگار نامرئیه. اینکه رابطه‌ش با خانم‌های فرانسوی خالی از دوستی و صمیمیت بوده و به همین خاطر به شدت احساس تنهایی و افسردگی می‌کرده. بعد حامله می‌شه و تفاوت‌های برخورد آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها با حاملگی به چشمش میاد. در حالی که خانم‌های آمریکایی بعد از حاملگی نسبت به همه‌چیز وسواس پیدا می‌کنن و نگران سلامت جنین هستن، به اندازه‌ی دو نفر می‌خورن و تناسب اندامشون رو از دست می‌دن، فرانسوی‌ها انگار نه انگار حامله هستن... مثل قبل از خوردن همه‌چیز لذت می‌برن (حتی پنیر غیرپاستوریزه) و در عین حال بیشتر از قبل نمی‌خورن. ویارهاشون رو ندیده می‌گیرن و اگر از پشت ببینیدشون، متوجه حاملگی نخواهید شد. بعد از زایمان هم به ندرت شیر خودشون رو به نوزاد می‌دن، در عرض سه ماه به هیکل قبل از حاملگی برمی‌گردن و نوزادهاشون از دو ماهگی تا صبح می‌خوابن! در حالی که مادرهای آمریکایی برای تغذیه با شیر مادر اهمیت زیادی قائلن و ماه‌ها طول می‌کشه تا بتونن یک شب تا صبح بخوابن. 
همین تفاوت‌ها در مورد بچه‌های نوپای فرانسوی و آمریکایی هم وجود داشته: نوپاهای فرانسوی در جمع آرام و خوش‌رفتار هستن، عاقلانه رفتار می‌کنن و همه‌چیز می‌خورن، در حالی که نوپاهای آمریکایی اینطور نیستن. و خب پاملا هم که ترجیح می‌داده بچه‌هایی آرام و خوش‌رفتار داشته باشه، میره دنبال تربیت فرزند به سبک فرانسوی.
خب، اولین مشکل از نظر من همینجاست! تربیت فرزند به سبک فرانسوی ولو در سال‌های اول بچه‌هایی آرام و عاقل تحویل بده، نتیجه‌ش میشه همون بزرگ‌سال‌هایی که قادر به برقراری روابط دوستانه و صمیمانه نیستن و حداقل برای پاملا «پاریس رو تبدیل به جهنمی کردن که در ظاهر بسیار راحت و شبیه بهشته». مادران فرانسوی گاها از بدو تولد پنج تا ده دقیقه برای پاسخ به گریه‌ی نوزاد صبر می‌کنن و از همین تکنیک صبر کردن برای آموزش خواب هم استفاده می‌کنن، یعنی گریه‌ی نوزاد رو تا جای ممکن نادیده می‌گیرن تا خسته بشه و به چرخه‌ی خواب برگرده! واقعیت اینه که چنین نوزادی خوابیدن رو یاد نمی‌گیره، بلکه یاد می‌گیره حتی اگر گریه کنه، کمکی از راه نمی‌رسه و نتیجتاً از دریافت کمک ناامید میشه [آموزش صبر کردن لازمه، اما نه از بدو تولد، از شش ماهگی و با شروع از وقفه‌های پنج تا ده ثانیه‌ای]. بعد هم به لطف مراکز دولتی نگهداری از نوزاد و نوپا (کریش‌ها)، نوزادها از سه ماهگی از مادر جدا می‌شن و بعضاً تا دوازده ساعت دور از مادر هستن! در واقع مادران فرانسوی جوری زندگی می‌کنن «تا زمانی که بچه‌هایشان را نبینید نمی‌توانید بفهمید که مادرند». 
متاسفانه نوزاد اگر از رابطه با مراقب اولیه، یعنی مادر، لذت نبره، در بزرگسالی هم از روابط اجتماعی لذت نخواهد برد. وقفه در پاسخ به گریه‌ی نوزاد هم موجب سبک دلبستگی ناایمن میشه و نتیجه‌ی تمام این‌ها فقدان روابط دوستانه و صمیمانه در بزرگسالی و خیانته. 

مشکل دوم کتاب اینه که منظور از فرانسوی‌ها پاریسی‌های هم محله‌ای پاملا و منظور از آمریکایی‌ها، نیویورکی‌های متوسط رو به بالا هستن. در واقع این کتاب صرفاً تفاوت‌های فرزندپروی حلقه‌ی دوستان نویسنده رو دیده و اصلاً مقایسه کاملی نیست. پژوهشی هم نیست؛ معدود متخصصانی که بهشون ارجاع داده شده، صرفاً مشاهدات نویسنده رو تأیید کردن. 

مشکل سوم هم جوزدگی پاملا نسبت به پاریسی‌هاست! 
-	اپیدورال بده؟ نه! 99 درصد فرانسوی‌ها با اپیدورال زایمان می‌کنن! 
-	شیر مادر خوبه؟ انگار نه، چون فرانسوی‌ها تاکیدی روش ندارن. 
-	مهدکودک بده؟ نه! نوزادهای فرانسوی که از سه ماهگی میرن مهد! 
-	بچه باید سلام و خداحافظی کنه؟ حتما! تمام بچه‌های فرانسوی این کارو می‌کنن!
-	فرستادن کودک پنج ساله به اردوی یک هفته‌ای اشکالی نداره؟ نه! چون فرانسوی‌ها این کار رو می‌کنن!
یا اینکه پاملا دائما از خوب رفتار نکردن بچه‌هاش بیرون از خونه خجالت می‌کشه.

اما خب چند قسمتش رو هم پسندیدم: مثل داشتن چارچوب و دادن آزادی در چارچوب، دادن غذاهای متنوع با بافت‌ها و مزه‌های متفاوت از شش ماهگی (که البته رویکرد blw هم همینه)، تلاش برای مستقل بار آوردن بچه (که مجدداً رویکرد مونته‌سوری هم همینه)، کم به کار بردن «نه»، اما قاطع بودن موقعی که به کار بردیم. 
کلا اگر قصد دارین فقط یک کتاب فرزندپروری بخونین، این کتاب رو انتخاب نکنین!
        

9