عشق زشت

عشق زشت

عشق زشت

کالین هوور و 1 نفر دیگر
2.8
15 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

33

خواهم خواند

10

کتاب «عشق زشت» رمانی نوشته ی «کالین هوور» است که نخستین بار در سال 2014 به انتشار رسید. وقتی «تیت کالینز» با خلبانی به نام «مایلز آرچر» آشنا می شود، فکر نمی کند که این ملاقات، عشق در نگاه اول باشد. در حقیقت آن ها حتی هنوز یکدیگر را دوست خود نیز در نظر نمی گیرند. تنها نقطه ی اشتراک میان «تیت» و «مایلز»، علاقه ای ناگهانی، دوطرفه و غیر قابل انکار است. به محض این که هر کدام از آن ها خواسته هایشان را بیان می کنند، متوجه می شوند که انگار درست برای هم ساخته شده اند. «مایلز» به دنبال عشق نیست و «تیت» نیز وقتی برای عشق و عاشقی ندارد. رابطه ی آن ها می تواند بی نقص از آب درآید، البته تا زمانی که «تیت» دو قانونی را که «مایلز» به او گفته، رعایت کند: هیچ وقت درباره ی گذشته نپرس؛ توقع آینده ای مشترک را نداشته باش.

پست‌های مرتبط به عشق زشت

یادداشت‌های مرتبط به عشق زشت

فاطمه

1401/06/05

                کالین هوور از نویسندگان محبوب کنه.داستان این کتابش خیلی خوب بود من دوستش داشتم.عشقی که نمی‌خواستن به ازدواج منتهی بشه ولی موفق نشدم.من این کتاب رو به صورت pdf خوندم
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

"if i were
            "if i were capable of loving someone ... it would be you"
من معمولا وقتی کالین هوور میخونم که تعداد زیادی کتاب فاخر پشت هم خونده باشم و نیازمند این باشم که خستگیمو در کنم یا که از ریدینگ اسلامپ بیام بیرون ...
به هر حال این کتابو چند روز پیش خوندم  و حقیقتا برعکس بیشتر کتابای هوور اخر از خوندنش پشیمون نبودم یک جورایی پایان بندی داستان برام قشنگ بود و خالی از کلیشه... ( من در مورد 90 درصد کتابا معتقدم اخرش کلیشه ای بود ولی این با این نوع پایان اصلا برام کلیشه ای به نظر نمیرسید )
برعکس خیلی از دوستانِ کتابخوان نسبت به رفتار های تیت مقابل مایلز اصلا این حس رو نداشتم که زرد و احمقانه  است چون به چشم خودم این وابستگی عجیب و اسیب زا و بی دلیل رو بین ادما دیده بودم در حالی که اصلا نمیتونستن از هم جدا بشن و این مسئله لزوما بین پارتنر ها و در مورد عشق و عاشقی نیست، ممکنه بین دوتا دوست یا هر دوتا انسانی که به هر نحوی باهم یک ارتباطی دارن باشه ...
یک امتیاز هم کم کردم ازش چون که اخرش افتاده بود روی دور تند و اولاش یک سری جزئیات الکی که خوشم نمیومد رو بولد کرده بود و خب این کار همیشگی کالیین هووره ...
و البته این رو که یک سری صحنه ها کلیشه ای داشت رو کاملا قبول دارم ولی از هوور چه توقعی میشه داشت همینم شاهکار کرده نوشته.
پ.ن: شاید این که دوسش داشتم فقط به خاطر شخصیت اصلیِ خلبان بود، به هر حال من یک دختر نوجوان ام :)))))))))))))))
          
            5/5 

تیت تازه به خونه برادرش نقل مکان کرده که با مایلز (دوست برادرش) آشنا میشه و بعد از مدت کوتاهی این دو تا تصمیم میگیرن تا با هم رابطه داشته باشن اما هیچ رابطه عاشقانه رو شکل ندن. مایلز از تیت میخواد که درباره گذشتش چیزی ازش نپرسه و انتظار آینده ای هم ازش نداشته باشه ولی تیت به مرور زمان سعی میکنه این خواسته ها رو از بین ببره. تا اینکه به جایی میرسن که تیت واقعا از رفتارای مایلز ناراحت میشه و آسیب میبینه. چیزی که این وسط مشکل ساز شده گذشته دردناک مایلزه که نمیذاره دوباره عشقو تجربه کنه، تا اینکه به نصیحت دوستش تصمیم میگیره با گذشته تلخش روبرو بشه... 

قبل از اینکه این کتابو بخونم یه چیزای خیلی کمی دربارش میدونستم و اصلا انتظار نداشتم کتابی باشه که بهش 5 تا ستاره بدم (با اینکه قبلا کتابای دیگه ی همین نویسنده رو خونده بودم و میدونستم فوق العادن) ولی تقریبا 60 صفحه آخر کتاب چند بار اشکمو درآوردن. فکرشم نمیکردم یه همچین اتفاقی بیفته یا بهتر بگم افتاده. خیلی کتاب تلخ و شیرینی بود و بازم بهم یادآوری کرد که چرا کالین هوور یکی از نویسنده های مورد علاقمه