معرفی کتاب آرزو های بزرگ اثر چارلز دیکنز مترجم عباس سپهری بروجنی

آرزو های بزرگ

آرزو های بزرگ

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
3.9
154 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

21

خوانده‌ام

452

خواهم خواند

170

شابک
9786009913596
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1397/11/24

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آرزو های بزرگ

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به آرزو های بزرگ

نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)دختری به نام نلیادداشت های پیک ویک

‌چارلز دیکنز، یکی از بهترین نویسندگان انگلیسی.

17 کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم چارلز جان هوفام دیکنز، زاده ی ۷ فوریه ۱۸۱۲ و درگذشته ی ۹ ژوئن ۱۸۷۰، برجسته ترین رمان نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیده ی جیمز جویس، نویسنده ی بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده است.دیکنز در لندپورت پورتسی متولد شد. او دومین پسر جان دیکنز، کارمند اداره ی کارپردازی بحریه بود. پدرش اهل لاابالی گری بود و کار را به جایی رساند که او را به زندان مارشالسی انداختند. به همین دلیل دیکنز ۱۲ ساله را برای تأمین معاش خانه به کارخانه ی واکس سازی وارن فرستادند. او تا آزادی پدرش از زندان هم چنان مجبور به کار بود تا بالاخره بعد از مراجعت پدر توانست به مدرسه بازگردد.دیکنز بعد از پایان دوره ی مدرسه در دفتر وکالتی مشغول به کار شد و پس از بررسی زندگی شلوغ و متنوع لندن، بر آن شد تا روزنامه نگار شود. در این دوره، در شیوه ای سخت از خلاصه نویسی، توانایی خود را نشان داد و در مارس ۱۸۳۲ در حالی که جوانی حدودا ۲۰ ساله بود، خبرنگار امور عمومی و پارلمانی شد.دیکنز در سال ۱۸۲۹ دلداده ی دختری به نام ماریا بیدنل شد، اما والدین ماریا او را از لحاظ اجتماعی در سطحی نازل تر از خود یافتند. این دل باختگی و برخوردی دیگر با او در میان سالی دیکنز، بعدها در عشق شخصیت معروف رمانش، دیوید کاپرفیلد به دختری به نام دورا بازتاب یافت.در سال ۱۸۴۲ با سفر به آمریکا و به رغم استقبال گرمی که از او شد، «یادداشت هایی از آمریکا» و «مارتین چارلز لویت» را به قلم آورد که آمیخته ای بودند از ستودنی های بسیار آمریکا و البته همه ی آنچه که در نگاه دیکنز نفرت انگیز آمدند. وی در سال های ۱۸۴۴–۱۸۴۵ نیز از ایتالیا دیدن کرد و در آن جا ناقوس های جنوا، عنوان «بانگ ناقوس ها» را به ذهنش القا کرد، کتاب کوچکی که ضربه ای بزرگ به نفع مستمندان روزگارش زد. در پی بازگشت از ایتالیا، چندی سردبیر دیلی نیوز شد و برای بهبود وضع مدارس ژنده پوشان و لغو اعدام مجرمان در ملأ عام، کمر همت بست؛ مدارس ژنده پوشان، موسساتی بودند که در آن کودکان فقیر به رایگان آموزش می دیدند.بی اعتنایی او به هشدارها (فلج جزئی - ناتوانی در خواندن حروف سمت چپ و لنگش روزافزون پای چپ) تا بدان جا پیش رفت که در سال ۱۸۷۰ اقدام به یک رشته کتاب خوانی جدید نمود. دیکنز در ۱۵ مارس برای آخرین بار «سرود کریسمس» را خواند و سرانجام در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، در حالی که «ادوین درود» به پایان نرسیده بود، به طور ناگهانی از جهان رفت. کتاب هایی از چارلز دیکنز که در بهخوان یافت نشد: زندگی و ماجراجویی‌های مارتین چوزلویت خانه متروک عبور ممنوع

20

حماسه گیلگمشافسانه های جهان باستان "ایلیاد و ادیسه"ماهاباراتا

۱۰۰ کتاب برتر جهان؟!.(بعضی هاش هم در ایران نیست)

88 کتاب

بین‌النهرین ۱۸۰۰ ق. م حماسه گیلگمش. یونان ۷۰۰ ق. م ایلیاد و ادیسه . هومر هند ۵۰۰ ق. م مهاباراتا یونان ۴۳۱ ق. م مده آ. ائوریپیدس یونان ۴۲۸ ق. م ادیپ شهریار . سوفکلس فلسطین ۴۰۰ ق. م کتاب ایوب ایران ۴۰۰ ق. م هزار و یکشب هند ۳۰۰ ق. رامایانا . والمیکی ایتالیا ۲۹–۱۹ ق. انئید . ویرژیل ایتالیا ۱۰ ق. م-۱۹ دگردیسی‌ها . اوید هند ۲۰۰ شکونتلا . کالیداس ژاپن ۱۰۰۰ افسانه گنجی موراساکی شیکیبو ایران ۱۲۰۰ بوستان سعدی ایران ۱۲۶۰ مثنوی معنوی مولوی ایسلند ۱۳۰۰ سرگذشت نیال ایتالیا ۱۳۰۸–۱۳۲۱ کمدی الهی . دانته آلیگیری ایتالیا ۱۳۴۸ دکامرون . جووانی بوکاچو انگلیس ۱۳۷۲ حکایت‌های کنتربری جفری چاسر فرانسه ۱۵۳۲ گارگانتوا و پانتاگروئل فرانسوا رابله فرانسه ۱۵۹۲ مقالات میشل دو مونتنی انگلیس ۱۵۹۹–۱۶۰۳ هملت ویلیام شکسپیر انگلیس ۱۶۰۳ اتلو ویلیام شکسپیر انگلیس ۱۶۰۵ لیرشاه ویلیام شکسپیر اسپانیا ۱۶۰۵ دن کیشوت میگوئل سروانتس ایرلند ۱۷۲۶ سفرهای گالیور جوناتان سویفت ایرلند ۱۷۶۰–۱۷۶۷ زندگانی و عقاید آقای تریسترام شندی لارنس استرن فرانسه ۱۷۷۱–۱۷۷۸ ژاک قضا و قدری و اربابش دنیس دیدرو انگلیس ۱۸۱۳ غرور و تعصب جین اوستین آلمان ۱۸۲۸ فاوست یوهان ولفگانگ فون گوته ایتالیا ۱۷۹۸–۱۸۳۷ مجموعهٔ اشعار گیاکومو لئوپاردی فرانسه ۱۸۳۰ سرخ و سیاه استاندال فرانسه ۱۸۳۵ بابا گوریو انوره دو بالزاک دانمارک ۱۸۰۵–۱۸۷۵ داستان‌ها و قصه‌ها هانس کریستیان آندرسن روسیه ۱۸۴۲ نفوس مرده نیکلای گوگول آمریکا ۱۸۰۹–۱۸۴۹ مجموعه داستانها ادگار آلن پو انگلیس ۱۸۴۷ بلندی‌های بادگیر‌ امیلی برونته آمریکا ۱۸۵۱ موبی‌دیک هرمان ملویل آمریکا ۱۸۵۵ برگ‌های علف والت ویتمن فرانسه ۱۸۵۷ مادام بواری گوستاو فلوبر انگلیس ۱۸۶۰ آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز انگلیس ۱۸۷۱–۱۸۷۷ میدل مارچ جورج الیوت فرانسه ۱۸۲۱–۸۰ تربیت احساسات گوستاو فلوبر روسیه ۱۸۶۶ جنایت و مکافات فئودور داستایوسکی روسیه ۱۸۶۹ ابله فئودور داستایوسکی روسیه ۱۸۷۲ شیاطین (جن زدگان) فئودور داستایوسکی روسیه ۱۸۸۰ برادران کارامازوف فئودور داستایوسکی روسیه ۱۸۶۹ جنگ و صلح لی یف نیکالاوریج تولستوی روسیه ۱۸۷۷ آنا کارنینا لی یف نیکالاوریج تولستوی روسیه ۱۸۸۶ مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالاوریج تولستوی نروژ ۱۸۷۹ خانه عروسک هنریک ایبسن آمریکا ۱۸۸۴ ماجراهای هاکلبری فین مارک توین نروژ ۱۸۹۰ گرسنه کنوت هامسون آلمان ۱۹۰۱ بودنبروک‌ها توماس مان انگلیس ۱۹۰۴ نوسترومو جوزف کنراد روسیه ۱۸۶۰–۱۹۰۴ مجموعه داستان‌ها آنتون پاولوویچ چخوف ایتالیا ۱۹۲۳ وجدان زنو ایتالو اسوو فرانسه ۱۹۱۳–۱۹۲۷ در جستجوی زمان از دست رفته مارسل پروست آلمان ۱۹۲۴ کوه جادو توماس مان آلمان ۱۹۲۹ برلین، میدان الکساندر آلفرد دوبلین اتریش ۱۹۳۰–۴۳ مرد بدون خاصیت روبرت موزیل چین ۱۹۱۸ دفتر خاطرات مرد دیوانه لو خوان ایرلند ۱۹۲۲ اولیس جیمز جویس انگلیس ۱۹۲۷ به سوی فانوس دریایی ویرجینیا وولف انگلیس ۱۹۲۵ خانم دالوی ویرجینیا وولف آلمان ۱۹۲۳ محاکمه (رمان) فرانتس کافکا آلمان ۱۹۲۴ قصر فرانتس کافکا آلمان ۱۹۲۴ مجموعه داستانهای کافکا فرانتس کافکا یونان ۱۹۴۶ زوربای یونانی نیکوس کازانتزاکیس انگلیس ۱۸۸۵–۱۹۳۰ پسران و عشاق دی. اچ. لارنس پرتغال ۱۹۱۳–۳۴ کتاب دلواپسی فرناندو پسوآ فرانسه ۱۹۳۲ سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین آمریکا ۱۹۲۹ خشم و هیاهو ویلیام فاکنر آمریکا ۱۹۳۶ ابشالوم، ابشالوم ویلیام فاکنر آمریکا ۱۹۲۹ وداع با اسلحه ارنست همینگوی اسپانیا ۱۹۲۸ قصیده‌های کولی‌ها فدریکو گارسیا لورکا آمریکا ۱۹۵۲ پیرمرد و دریا ارنست همینگوی ژاپن ۱۹۴۸ صدایی از کوهستان یاسوناری کاواباتا روسیه ۱۹۵۵ لولیتا ولادیمیر ناباکوف آرژانتین ۱۹۵۱ هزارتوهای بورخس خورخه لوئیس بورخس ایسلند ۱۹۰۲–۱۹۹۸ مردم مستقل هالدور لاکسنس فرانسه ۱۹۰۳–۱۹۸۷ خاطرات آدرین مارگریت یورسنار ایرلند ۱۹۵۱–۵۵ مولی، مالون می‌میرد، بی‌نام ساموئل بکت سوئد ۱۹۰۷–۲۰۰۲ پی‌پی جوراب‌بلنده آسترید لیندگرن برزیل ۱۹۵۶ شیطان در راه گویمارس روزا الجزایر ۱۹۴۲ بیگانه آلبر کامو آمریکا ۱۹۰۸ مرد نامریی رالف الیسون مکزیک ۱۹۱۸–۱۹۸۶ پدرو پارامو خوان رولفو رومانی ۱۹۲۰ - ? اشعار پل سلان نیجریه ۱۹۵۸ همه چیز فرو می‌پاشد چینوآ آچه‌به مصر ۱۹۸۰ بچه‌های محله ما نجیب محفوظ آلمان ۱۹۵۹ طبل حلبی گونتر گراس انگلیس ۱۹۶۲ دفترچه طلایی دوریس لسینگ سودان ۱۹۶۶ موسم هجرت به شمال طیب صالح کلمبیا ۱۹۶۷ صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز ایتالیا ۱۹۷۹ تاریخ(مورانته) الزا مورانته هند ۱۹۸۰ بچه‌های نیمه‌شب سلمان رشدی کلمبیا ۱۹۸۵ عشق در زمان وبا گابریل گارسیا مارکز آمریکا ۱۹۸۷ دلبند تونی موریسون پرتغال ۱۹۹۵ کوری (رمان) ژوزه ساراماگو

18

پست‌های مرتبط به آرزو های بزرگ

یادداشت‌ها

          هروقت که نامی از چارلز دیکنز می آمد، مطمئن بودم حرف یک کتاب فوق العاده در میان است. هیچوقت، هیچ علاقه ای به ژانر کلاسیک نداشته ام اما به نظر می رسید او سبک متفاوتی از کلاسیک را می نویسد که من هم می توانستم دوستشان داشته باشم. رفته رفته با چندتا از نوشته های او آشنا شده بودم و نوبت به تمام کردن «آرزوهای بزرگ» رسیده بود.

ماجرا از این قرار است که پسر کوچکی به اسم پیپ، روزی بر سر مزار والدینش می رود اما در همانجا یک محکوم فراری را می بیند و تهدیدهایی می شود. بعد از مدتی نیز با خانم هاویشام آشنا می شود. هاویشام دختری به اسم استلا را پیش خودش بزرگ می کند که از قضا پیپ دلبسته استلا می شود. اما چیزی که کسی نمی داند ارتباط تمام اینها با اتفاقاتی‌ست که قرار است در مسیر زندگی پیپ ظاهر شوند…

شروع داستان، واقعا به طرز حیرت آوری بی نقص بود. در یک گورستان، تاریکی، کمی ترس و البته سوال های عجیبی که با وارد شدن یک محکوم فراری در صحنه، برای خوانندگان پیش می آید. و این را قطعا طوری معنا می کنند که آقای دیکنز، اختیار افراد را برای بستن کتاب از آنها می گیرد.

مورد بعدی، هنر خوب روی کاغذ نشاندن شخصیت پردازی هایی است که نویسنده متصور شده بود. برای کسی که «آرزوهای بزرگ» را خوانده باشد تشخیص صاحب دیالوگ ها بدون دانستن گوینده شان، کار آسانی است؛ چون می تواند صدای شخصیت ها را بشنوند و اینها یعنی هرکسی در داستان لحن مخصوص به خودش را داشته است.

مورد بعدی که حتما و قطعا از نکات مثبت این کتاب است، توصیفات کامل و طبیعی صحنه های مختلف ماجراست. گاهی حتی بدون استفاده از جملات خیلی زیاد، به بهترین حالت ممکن، نه تنها تصویر آن لحظه برایتان ترسیم می کند، بلکه در آن موقعیت قرار می گیرید.

پی بردن به بی عیب بودن قلم «چارلز دیکنز» خیلی آسان تر از آسان است. مواردی که گفته شد، در همه آثار او قابل مشاهده است و البته «آرزوهای بزرگ» هم از این بی عیبی ها مستثنا نیست:))
        

10

Mr. Levy

Mr. Levy

1401/2/16

          ارزو های بزرگ اسمی که شاید برای جذب شدنم کمی تاثیر داشت . ولی بیشترین چیزی که در این کتاب بود من را جذب کرد نویسنده اش اقای چارلز دیکنز بود . نویسنده ی مشهور کتاب های کودکی من «الیور توئیست » است . کتا ب هایی که در کودکی بیشتز وقتم را صرف خواندن ان ها کرده بودم .
 
خانم هاویشام پیردختری که در این کتاب به  اسم جادوگر محل هم مشهور بود . ولی این معروفیت در این کتاب خلاصه نمی شد بلکه معروفیت خانم هویشام در خانه ی ما هم زیاد بود . شاید به خاطر اینکه شخصیت خواهرم خیلی به خانم هویشام نزدیک بود و مادرم همیشه او را خانم هویشام صدا می زند . پیپ پسری که زندگی اش در این کتاب خلاصه می شود .از هفت سالگی تا سی و پنج سالگی این پسر در این کتاب روایت شده است . پسری که با خواهر و شوهر خواهرش در یک در یک کلبه ی کوچک زندگی می کنند  . ایا پیپ این نوع زندگی را دوست دارد ؟ ایا ارزوی بزرگ خلاص شدن از اینزندگی فقر نشینی است ؟
 
مردی که پیپ را به زندگی بر می گرداند با اینکه او رفتار خوب و دوستانه ای با شوهر خواهرش اقای جوگارجری دارد .
شخصیت اقای جوگارجری و خانم هویشام در این کتاب برایم جذاب تر از باقی شخصیت ها بوده . هر دو این شخصیت ها
در این کتاب شخصیتی جالب و دوست داشتنی داشتند . اقا ی جوگارجری مردی بدون ثروت ولی بسیار خوش قلب است که
همین باعث جذب شذن من به این کاراکتر شد . و خانم هاویشام زنی شکست خورده البته در عشق که الان از همه ی مرد ها متنفر است . و ساعت های خانه اش در زمانی به خصوص ثابت مانده اند .
 
شخصیت پردازی و توصیفات کتاب بسیار خوب و کافی بود جوری که خوانده می توانست به راحتی فضاهای داستان را در
ذهن خود ترسیم کند . مثل پایین کلبه و قایق که به خوبی برا خواننده شرح داده شده بود . 
دیالوگ های داستن بسیار ادبی بود . دیالوگ ها محاوره نبودند و این شاید یکی از نکات منفی داستان بود . زیرا دیالوگ های روان برای خواننده راحت تر است ولی این موضوع باعث کم شدن جذایت این کتاب نمی شد . پیرنگ کتاب بسیار فراز و فرود داشت و باعث می شد خواننده نتواند کتاب را رها کند زیرا بعد از هر اتفاق یک ماجرای جدید برای پیپ اغاز می شد.
 
و در اخر به نظرم این اثر چارلز دیکلز مانند باقی اثر های او ارزش خو.اندن دارد و به ههه ی شما پیشنهاد می کنم این اثر را بخوانید .
        

7

zahra shams

zahra shams

1401/2/10

          سرنوشت چیز عجیبی ست، همیشه انطور که شما فکر میکنید پیش نمی رود و گاهی ممکن است بدتر و یا بهتر از چیزی ک انتظارش را دارید عمل کند و همین نامشخص بودن اش است که آن را عجیب و پیچیده میکند.
کتاب آرزو های بزرگ اثر چارلز دیکنز روایتگر داستان سرنوشت است، پسرک یتیمی که به کار در آهنگری کوچکی دل می بندد اما ناگهان توسط یک فرد زندگی اش از این رو به آن رو می شود، اگر مایلید تا با داستان سرنوشت پسرک داستان ما بیشتر آشنا شوید این کتاب را مطالعه کنید.

در ابتدا باید گفت که داستان کتاب، مانند دیگر روایت های دیکنز ارزش خواندن داشت و جالب بود، اما نمیتوان گفت که بی نقص و فوق العاده بود، این کتاب نیز مانند دیگر کتب از لحاظ موضوعی یک سری ایراد را در بر میگرفت.
زاویه دید این کتاب کاملا مناسب و درست در نظر گرفته شده بود و اینکه داستان از زبان خود پیپ روایت می شد جذابیت آن را افزایش میداد و باعث ایجاد فضایی صمیمانه تر در کتاب میشد.
در فصول ابتدایی، خواننده حس می کند که شخصیت پردازی خوب و صحیح صورت گرفته، اما توقع دارد با جلو رفتن داستان این شخصیت پردازی نیز تکمیل شود و این اتفاقی بود که در این کتاب رخ نداده بود و در اواسط کتاب ما از بعضی شخصیت ها تنها یک اسم در ذهنمان داشتیم و این موضوع سبب گیجی خواننده و لذت نبردن از کتاب می شود و مورد دیگر در شخصیت پردازی این داستان این بود ک پردازش شخصیت ها نسبت به یکدیگر تناسب نداشتند، برای مثال در بخشی از کتاب شخصیتی فرعی که یک کارگر بود را به طور کامل شرح میداد اما در بخشی دیگر در رابطه با یکی از شخصیت های اصلی ماجرا، هیچ چیز خاصی نمیگفت و ما از او تنها یک نام به خاطر داشتیم.

لحن شخصیت ها بسیار خوب نوشته شده بود، به طرزی که ما تفاوت میان آنها را متوجه می شدیم و حالات آنها را درک میکردیم، برای مثال در بخشی از کتاب که استلا با غرور و خودخواهی صحبت میکرد، ما کاملا این مطلب را متوجه میشدیم و این حس به ما منتقل میشد و این موضوع هنر نویسنده را می رساند.

در هر کتابی، نویسنده با استفاده از آرایه ها رنگ و روح تازه ای به آن می بخشد، در این داستان نیز این اتفاق صورت گرفته بود و تشبیهات زیبایی دیده میشد برای مثال در بخشی از کتاب گفته شده بود: کشتی اوراقی را کمی دورتر با زنجیر های کلفت به اسکله بسته بودند طوری که انگار کشتی هم یک زندانی بود.

یکی از اساسی ترین مشکلاتی که در طول این داستان به چشمم خورد این بود که در بعضی از بخش های کتاب روند داستان بسیار سریع پیش میرفت و این موضوع واقعا آزاردهنده و نامفهوم بود، یعنی نویسنده طوری زمان را به سرعت پیش میبرد که خواننده در داستان گم میشد و متوجه برخی اتفاقاتی که رخ میداد نمیشد و موضوع دیگر اینکه اگر نویسنده میخواهد در داستانش گذر زمان را نشان دهد باید طوری این مورد را شرح دهد، که خواننده کاملا آن را درک کند و حس پرت شدن از جایی به جای دیگر به او دست ندهد، و در این کتاب کاملا این اتفاق می افتاد و شاید باعث می شد تا خواننده از خواندن کتاب دست بکشد.

گاهی در داستان با دیالوگ هایی مواجه میشدیم که کمی نامفهوم به نظر می آمدند و احساس میکردیم که آنها از نظر ویرایشی ایراد دارند، از نظرم این مشکل به خاطر زمانی ست که نویسنده این کتاب را نوشته و در آن دوره این طرز نوشتن درست و مرسوم بوده و نمیتوان این موضوع را یک ایراد منفی از کتاب در نظر گرفت.

و نکته ی آخر اینکه نویسنده نتوانسته بود جذابیت داستان را در همه جای آن پخش کند و در برخی قسمت ها داستان کاملا یکنواخت و خسته کننده بود، به طرزی که خواننده میتوانست چندصفحه جلو برود و دوباره شروع به خواندن کند و بنظرم نوسنده ی کتاب باید سعی کند تا فراز و نشیب های ماجرایش را در اکثر بخش های آن حفظ کند و از رخ دادن این اتفاق جلوگیری کند.

و کلام آخر اینکه، درکل از زمانی که دیوید کاپرفیلد بیچاره را خواندم متوجه شدم که چارلز دیکنز نویسنده ی ماهری ست و کتاب هایش جذابیت مخصوص به خود را دارند و اگر شما به داستان هایی که در بخشی از آن پسربچه ای یتیم به درجه ای والا می رسد و خوش بخت میشود را دوست دارید میتوانید این کتاب را بخوانید و آن را در انتهایی ترین نقطه ی کتابخانه تنهایش نگذارید.
        

7

          آرزوها روایت می‌کنند…


تا به حال به خطوط ضربان قلب نگاه کرده‌اید؟ این خطوط شباهت زیادی به زندگی همان انسانی دارند که نشانگر حیاتش هستند. خطوط گاهی بالا می‌روند و اوج می‌گیرند و بعد از همان قله به پایین سقوط می‌کنند. ولی چه چیزی باعث شده که انسان از شیب‌های بلند بالا برود تا به آن قله برسد؟ چه چیزی جز آرزوهای کوچک و بزرگش در زندگی او را وادار می‌کند که این سختی‌ها را بکشد و مزد آن یعنی رسیدن به آرزوهایش را بگیرد؟

داستان این اثر از چارلز دیکنز درباره پسری کوچک به اسم پیپ است. زندگی‌ پیپ از روزی که وارد گورستانی می‌شود که پدر و مادر و برادرشان در آنجا آرامیده اند دچار تغییراتی می‌شود. او ابتدا با مرد ترسناکی رو به رو می‌شود که در عوض قول آوردن غذا و سوهان آهنگری برایش او را زنده می‌گذارد و مدتی بعد با خانم هاویشام آشنا و آرزوی بزرگ خود را در خانه او پیدا می‌کند… اما کسی چه می‌داند بین این دو ملاقات عجیب چه رابطه‌ای در میان است؟

اول از همه باید بگویم کتاب را دوست داشتم. سیر عجیبی برای رسیدن به هدفش داشت ولی وقتی داستان به انتها رسید من نیز مثل پیپ نفس راحتی کشیدم و خوشحال شدم. با این همه چیزی که مرا وادار کرد که این کتاب را پس از خواندن چند خط و فهمیدن اینکه او نیز پسری بیچاره با سرنوشتی ترسناک است؛ رها نکنم تنها یک چیز است. قلاب کتاب واقعا خوب بود. در همان ابتدا به‌جای توصیف طولانی خانه و زندگی و روستا و همسایه‌هایشان فردی ترسناک به او حمله کرده و اولین شوک را به خواننده وارد می‌کند. همین یک مورد کافی است تا خواننده مشتاق شود با سرنوشت این پسر همراه شود.

نکته‌ی کاملا مشهود این کتاب، توصیف‌های بی‌نظیرش بود. توصیف‌ها از زبان راوی داستان‌ما، یعنی پیپ گفته می‌شد و باعث می‌شد لحن آن جالب شود. برای مثال در جایی از کتاب آمده‌بود:《رطوبتی که پشت پنجره کوچک اتاقم را گرفته بود؛ این تصویر را در من به وجود آورده بود که یک دیو برای زدودن اشک‌هایش از پنجره اتاق من استفاده کرده‌است.》همین لحن باعث شده‌بود که تخیلات یک پسر بچه کوچک کاملا برای خواننده به نمایش در‌آید و همچنین از فضا و آدم‌های اطراف شخصیت تصور خوب و کاملی داشته‌باشد. این نکته در توصیف‌های قبل دیالوگ نیز کاملا صدق می‌کرد.

دیالوگ‌ها که نقش حیاتی در داستان دارند واقعا همین نقش را ایفا کرده‌بودند. نه کلیشه‌ای بودند و نه حالت پرتاب به صورت مخاطب را اجرا کرده‌بودند. بلکه کاملا با شرایط شخصیت هماهنگ بودند. مثال خوبی برای همین نکته صحنه اول داستان است. هم دیالوگ‌های مرد بسیار واقعی بودند و جوری بود که واقعا حس می‌کردم او واقعا قصد خوردن پیپ را دارد و هم دیالوگ‌های پیپ بسیار ترسان و وحشت‌زده به نظر می‌رسیدند گویی او نیز این ماجرا را تمام و کمال باور کرده‌بود. دیالوگ‌ها واقعا خوب بودند.

از نظر شخصیت‌پردازی نیز که آقای دیکنز واقعا مثل همیشه سنگ تمام گذاشته‌بودند. تمام شخصیت‌ها از خود پیپ گرفته تا خواهر و شوهر خواهر و خانم هاویشام کاملا قابل درک بودند. روند خوب داستان نیز به همین مربوط می‌شود چرا که انگار نویسنده رفتار تک‌تک شخصیت‌ها را دانسته و بر همان اساس قصه را نوشته‌است. مثال خویش شوهر خواهر پیپ که هم ساده و هم مهربان بود و رفتارش همچون پیپ بر دل مخاطب نیز می‌نشست.

تنها ایرادی که می‌توان به کتاب وارد کرد که البته امری بسیار سلیقه‌ای است فضای کتاب است. فضای کتاب، مانند رمان‌های شبیه خودش یعنی مثلا دیوید کاپرفیلد کمی گرفته و غم‌انگیز است که نمی‌شود آن را به عنوان یک ایراد حساب کرد. 

در آخر چیزی جز این نمی‌توانم بگویم که این کتاب را بخوانید. زندگی پیپ با تمام فراز و نشیب‌هایش واقعا ارزش همراه شدن را دارد و امیدوارم پس از اتمامش دلتان برای سرنوشت او تنگ شده و شاید مدتی بعد آن را دوباره بخوانید :)
        

3

          آرزوهای بزرگ کتابی که سالهای مختلف بارها ازش فیلم و سریال دیده بودم و داستانش رو خیلی دوست داشتم ولی هیچ وقت فرصت نکردم که کتابشو بخونم. هرچند که کتابی که ازش خوندم نسخه ی خلاصه شده و برای نوجوانان بود و قطعا نسخه کاملش رو هم خواهم خوند؛ ولی بینهایت این کتاب رو دوست داشتم. شخصیت پردازی های چارلز دیکنز و داستان‌هایی که با هم ربط داشت واقعا تمیز و هوشمندانه بود. داستان روی پیپ و خانم هاویشام و استلا می‌چرخه؛ پیپ بیچاره از کودکی توسط خانم هاویشام انتخاب شده بود که وقتی بزرگ شد عاشق و دلبخاته ی دختر خوانده اش استلا بشه و استلا دل پیپ رو بشکنه. چرا؟ چون خانم هاویشام تو جوونی دلش توسط مردی تو روز عروسیش شکسته بود و تا زمانی که زنده بود لباس عروسش رو از تنش در نیاورد و حتی کیک عروسی و میز پذیرایی عروسی خودش رو دست نخورده گذاشته بود تا زمانی که همونجا بمیره و حالا خانم هاویشام استلا رو از کودکی جوری تربیت کرده بود که دل مردها رو بدست بیاره و بعد اونا رو بشکنه و خورد کنه و انتقام قلب شکسته ی خانم هاویشام رو از تمام مردها بگیره.. اما سرنوشت برای پیپ و استلا جور دیگه رقم میخوره، هردو چالش‌ها و فراز و نشیب های زیادی رو پشت سر میذارن و داستان خیلی جالب پیش میره..
        

15

tasnim

tasnim

1401/2/15

        همیشه به آن چیزی که میخواهیم همانطور که مد نظرمان است نمیرسیم .شاید بتواند راضیمان کند ولی آن طور که می خواستیم نیست و این آزار دهنده است .
پیپ پسری که در کودکی به یک فراری کمک کرده بود و این کمک توانست سرنوشتش را عوض کند ولی با عذاب وجدان . 
کتاب آرزوهای بزرگ کتاب سرگرم کننده و جذابی است . پیرنگ داستان و روند آن نه حوصله سر بر است و نه پر از هیجان ولی گره هایی در داستان است که اصلا به فکر نمی رسد که آن طور باز شوند مانند فهمیدن این که چه کسی به پیپ این مقدار پول را داده است و قطعا در روند داستان فکر میکردیم خانم هاویشام این کمک را کرده است و ازش انتظار می رفت ولی گویچ این پول را به او داده بود .
توصیف مکان زیادی در داستان دیده نمی شد ولی مشکل ساز نشده بود و آنقدری بود که خواننده بتواند داستان را پیش ببرد . شخصیت ها تقریبا به خوبی پردازش شده بودند و جزییات ظاهری به طرز خوبی گفته شده بود ولی زمان گفتنشان کمی دیر بود مانند وقتی که پیپ در خانه ی خانم هاویشام بود و آنجا تازه گفته بود که چکمه اش کهنه و قدیمی است ولی مشکل ساز نبود .
فضا های داستان برای خواننده کاملا مشخص می شود یعنی در قسمت اول داستان که پیپ به گویچ کمک میکند و به قبرستان می رود فضای تاریکی که داستان دارد را خواننده حس میکند و این باعث می شد خواننده احساسات شخصیت را بیشتر درک کند .
به نظرم داستان پایان خوبی داشت و یک پایان متوسطی بود نه شاد و نه غمگین . درسته که استلا و پیپ به هم نرسیدن ولی میتوانید کتاب را بخوانید و اسپویل های من را تایید کنید :)))
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          این کتاب رو ۱۴ سال پیش خوندم
اینکه موضوع و خط داستانی بعضی کتاب ها یادت نمیاد اما احساساتت در اون کتاب و هیجاناتت و تصاویر خود کتاب یا تصاویر ذهنی که یادت میمونه خییلی عجیب و جالبه
همونطور که گفتم داستان یادم رفته شاید دوباره بخونم تنها چیزی که یادمه: یه شب خییییلی سرد بود روستای پدری م بودیم حسابی جذب داستان شده بودم مامانم میگفت بسه دیگه (یا وقت خواب بود یا شام یا همچین چیزی) از طرفی دلم نمیومد تموم بشه چون کتاب مشابهش رو نداشتم که بازم بخونم از طرفی دوست داشتم بدونم چی میشه یادمه هیجان و اضطراب داشتم که چه اتفاقی میفته و آخرای داستان شوکه شدم و آخر آخر داستان گریه کردم.
حالا واقعا باید دوبارع بخونم تا ببینم واقعا هیجان داشت؟ واقعا میشه باهاش اشک ریخت؟
این نشون میده سن آدما برداشت شون از داستان شخصیت واقعی شون و تعداد کتاب های قوی و ضعیفی که قبلش خوندن و هزار تا از این دست عوامل کنار هم میشینن تا بشه یه یادداشتِ: خوب بود، عالی بود، چنگی به دل نمیزد، افتضاح بود و...
        

18

        نسخه ای که من خوندم، نسخه خلاصه شده این کتاب هست. اما به طور کلی کتاب عالی ای بود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          نوشتن درباره این کتاب بسیار سخته چون در هر صفحه و هر فصل احساس متفاوتی داشتم؛ نیمه ابتدایی کتاب رو به زور پیش بردم و از توالی اتفاقات بدون رابطه علت و معلولی واضح عصبانی بودم اما در نیمه‌ی دوم کتاب با روشن شدن خیلی از موضوعات و دقیق شدن داستان در احساسات شخصیت‌ها احساس همدلی بیش‌تری داشتم.
در کل معتقدم خواندن این کتاب در ادامه روند خوانش ادبیات داستانی انگلستان به ترتیب تاریخی بسیار تاثیرگذار بود چون بعد از خواندن رمان‌های عاشقانه آستن در فضای روستایی و دغدغه‌های پیش پا افتاده‌ و بعد ادامه این روند با رمان‌های خواهران برونته در فضای خانواده‌های هم‌چنان پولدار و زمین‌دار در حاشیه شهرها، حالا میشه فهمید چرا نوشتن دیکنز از زندگی کودکان فقیر، زندگی در شهرهای آلوده، تاریک و پر جرم و جنایت پس از انقلاب صنعتی انگلستان و حکایت نرسیدن‌ها ارزش زیادی داشته و داره. اگر چه احتمال زیادی داره اگر به تنهایی سراغ این کتاب بروید و در این روند مشخص پیش نرفته باشید بسیاری از قسمت‌ها خسته بشین و احساس کنین این داستان‌ها بارها و بارها براتون تکرار شده

اما اون چیزی که برای من از این کتاب ارزش بسیار بسیار زیادی داشت متن دلنشین و ادبیات بسیار آهنگینش بود که چیره‌دستی ابراهیم یونسی در ترجمه رو هم به زیبایی تمام به نمایش میگذاره
اگر مثل من از خوندن کلمات سنگین و نوشته‌های کمی دارای ادبیات قدیمی لذت می‌برید از این ترجمه هم خیلی خیلی خوشحال خواهید شد
        

9