جنایت خفته
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
29
خواهم خواند
8
توضیحات
گواندا رید و شوهرش جایلز رید که سه ماه است ازدواج کرده اند تصمیم دارند از نیوزلند به انگلستان بروند. جایلز که دارد کارهایش را در نیوزلند تمام می کند، گواندا را پیشاپیش می فرستد که خانه مناسبی در انگلستان پیدا کند. گواندا به ویلای کوچکی متعلق به دوره ویکتوریا به نام هیلساید برمی خورد که برای فروش گذاشته شده و این ویلا را می خرد. بعد از خرید ویلا اتفاقات عجیبی برای گواندا رخ می دهد و او چیزهایی را در ویلا کشف می کند که انگار قبلا از وجودشان خبر داشته. دری مخفی شده در بخشی از خانه، طرحی از کاغذ دیواری که حالا زیر کاغذ دیواری های جدید ویلا مخفی شده و ... گویاندا از این اتفاقات ترسیده و نگران می شود. تصمیم می گیرد مدتی از خانه دور شود به همین دلیل به دعوت ریموند وست و همسرش جوآن که از دوستان جایلز هستند به لندن می رود. گواندا به اتفاق میزبانانش و خاله ریموند که پیرزن جالبی به نام جین مارپل است به تماشای نمایشنامه ای به نام دوشس دالفی می روند. اما در صحنه پایانی نمایش وقتی یکی از بازیگران جمله ای را بر زبان می آورد گواندا یکباره فریادی می کشد و از سالن بیرون می رود ... "جنایت خفته" آخرین رمان خانم مارپل است که از کریستی منتشر شد. کریستی "جنایت خفته" را تقریبا زمانی نوشت که "پرده" را به نگارش درآورد، یعنی در طی سالهای جنگ جهانی دوم که واقعا نگران بود در حملات هوایی ارتش آلمان جانش را از دست بدهد. کریستی نسخه دستنویس این رمان را هم مثل "پرده" که درباره پوآرو بود نزد بانکی به امانت گذاشت و تا سه دهه بعد در بانک بود. در "جنایت خفته" از شیوه روایی خاصی استفاده شده که کریستی در رمانهای دیگرش هم استفاده کرده بود، یعنی شرح قتلی که در گذشته اتفاق افتاده و حل معمای آن قتل با نگاه به حوادث سالهای دور و کنار هم قرار دادن سرنخ های مختلف.