معرفی کتاب مجموعه اشعار خسرو گلسرخی اثر کاوه گوهرین

مجموعه اشعار خسرو گلسرخی

مجموعه اشعار خسرو گلسرخی

4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

ناشر
نگاه
شابک
9789643516857
تعداد صفحات
272
تاریخ انتشار
1392/10/8

توضیحات

        در این مجموعه اشعار خسرو گلسرخی به کوشش کاوه گوهرین جمع آوری شده است.خسرو گلسرخى «عبدالحسین»، شاعر و نویسندهى مردمى، زادهى دوم بهمن 1322 شمسى در شهر «رشت» است. پدرش «قدیر» کارمند عدلیه، انسانى آزاداندیش و مادرش بانو «شمسالشریعه وحید» که در سال 1374 هجرى شمسى، بدرود حیات گفت.این چاپ از مجموعه اشعار زندهیاد خسرو، چندین شعر نویافته دارد.اینک خواننده، مجموعهى کامل سرودههاى خسرو گلسرخى را پیش روى دارد. چاپ این شعرها در روزگار ما، تلاشى است براى شناساندن وجهى دیگر از سیماى ادبیات معاصر ایران و این بدان معنى نیست که تمام نوشتهها و سرودههاى خسرو، تهى از هرگونه کاستىاند اما نکتهى بدیهى این است که آثار سیاسى، ادبى بیشتر تأکید بر پیامى دارند که در آن مستتر است تا ساخت و تکنیک. و اینگونه است که بعضى ضعفها و شعارزدگىها در شعرهاى خسرو ره یافته است… ولى کیست که انکار کند همین آثار، آینهاى زلال براى انعکاس دورهاى از حیات سیاسى و فرهنگى مایند؟
      

یادداشت‌ها

          قلبِ بزرگ ما
پرنده‌ی خیسی‌ست
بنشسته بر درختِ کنار خیابان
در زیرِ هر درخت
صدها هزار برهنه‌ی بیدار
از تبر
جنگل!
ای کاش قلب ما
می‌خفت بی‌هراس
بر گیسوان درهم نمناکت
ای کاش
تمام خیابان‌های شهر
جنگل بود…

۲
جنگل،
گسترده در مِه و باران
ای رفیق ِسبز
بر جاده‌های برگ پوش وسیعت
بر جاده‌های پر از پیچ و تاب تو
هرروز مردی به انتظار نشسته
مردی به قامت یک سرو
با چشم‌های میشی ِ روشن
مردی که از زمان تولّد
عاشقانه می‌خواند
ترانه‌ی سیّال جنگل را
برای مردم شهر
مردی که زاده‌ی تجمّع توست
و هیمه‌های بی‌دریغ تو
او را
در فصل‌های سرد
ادامه‌ی خورشید وده است…

۳
ای شیرِ خفته،
ای خالکوبی بر سینه‌ی شهید،
بر ساعد ِبلند راه ِمجاهد
کاینَک متروک مانده شگفت
مَنویس
منویس با “راش”‌های جوان،
“این نیز بگذرد…”

۴
ای سبز به اندیشه‌های روز
جنگلِ بیدار!
در سایه‌سار روشن نمناکِ تو
که بوی و عطر رفاقت می‌پراکند
گلگون شده‌ست
چه قلب‌های تهوّر
که سبزترین جنگل بود
شکسته‌ست چه دست‌ها
که فشفشه می‌ساخت
در سکوتِ شب‌هایت…

۵
ای پناهگاه ِخروسان ِتماشاگر
جنگل ِ گسترده بر شمال
آن رُعب نعره‌ها
در فضای انبوهت
آیا تناورترین درخت نیست؟
وحشی‌ترین کلام ِتو اینک
حرکتِ برگ است
بر شاخه‌های جوان…

۶
بر شانه‌های بلندت
که از رفاقتِ انبوه ِشاخه‌هاست
بر جای ِاستوار
خاکستری نشسته
خاکستری از هر حریق
که جاری‌ست
در قلبِ مشتعل ما
مگذار باد پریشان کند
مگذار باد به یغما برد
از شانه‌های تو
خاکستری که از عصاره‌ی خون است…

۷
جنگل!
ای کتابِ شعر درختی
با آن حروف سبز مخملی‌ات بنویس
بر چشم‌های ابر
بر فراز مزارع متروک :
باران
باران…
        

0