معرفی کتاب The Burning God اثر آر. اف. کوانگ

The Burning God

The Burning God

3.7
9 نفر |
5 یادداشت
جلد 3

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

31

شابک
9780062662651
تعداد صفحات
636
تاریخ انتشار
1399/8/26

توضیحات

        The exciting end to The Poppy War trilogy, R. F. Kuang’s acclaimed, award-winning epic fantasy that combines the history of twentieth-century China with a gripping world of gods and monsters, to devastating, enthralling effect.
After saving her nation of Nikan from foreign invaders and battling the evil Empress Su Daji in a brutal civil war, Fang Runin was betrayed by allies and left for dead.
Despite her losses, Rin hasn’t given up on those for whom she has sacrificed so much – the people of the southern provinces and especially Tikany, the village that is her home. Returning to her roots, Rin meets difficult challenges – and unexpected opportunities. While her new allies in the Southern Coalition leadership are sly and untrustworthy, Rin quickly realizes that the real power in Nikan lies with the millions of common people who thirst for vengeance and revere her as a goddess of salvation.
Backed by the masses and her Southern Army, Rin will use every weapon to defeat the Dragon Republic, the colonizing Hesperians, and all who threaten the shamanic arts and their practitioners.
As her power and influence grows, though, will she be strong enough to resist the Phoenix’s intoxicating voice urging her to burn the world and everything in it? 
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به The Burning God

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

با جلد دوم
          با جلد دوم به این کتاب سجده کردم و با جلد آخر دلسرد شدم.
یه نکته رو همین اول اضافه کنم در باب شخصیت رین چون خیلی نقد میشه: 
بله، رین ابله و احتمالا احمق بود.
و چقدر عالیه که که نویسنده تا جمله آخر از حرفش و شخصیتی که ساخته بود برنگشت(مثلا اگه آخرش گل و بلبل تموم می‌شد و رین می‌شد ملکه و احتمالا کیتای همسری چیزیش و خوش و خرم زندگی می‌کردن)
در عوض پایان اینطوری بسته شد که ذات دین، ذات یک اسپیری تغییرناپذیر و حقیقت قدرت چیزی فراتر از درک یک دختر نوجوونه.

اگه کتاب رو تا آخر مطالعه نکردید لطفا به هیچ وجه این یادداشت رو نخونید. 


شخصیت رین از اول واضح بود، کسی که در خشم غرقه، جسوره اما گاهی احمقه. رین یه جنگجوعه نه فرمانده‌. رین تنها چیزی که در وجود خودش داره آتشه. 
خط شخصیتی رین تقریبا تا آخر ثابت بود و من باید همچین پایانی رو تصور می‌کردم، اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم نویسنده انقدر جرئت داشته باشه.
آخر کتاب برای من یه پوچی خالص بود طوری که از خودم پرسیدم، بعد از جنگ و اغتشاش و جنگ داخلی؛ آخرش همین!؟ به همین سادگی؟ 
اما خب همینه دیگه، قرار نیست همه پایان‌ها خوش باشه و توقع چنین پایانی هم بود.
شخصیت پردازی داستان رو تو یادداشت جلد اولم نقد کرده بودم اما الان نظرم متفاوته. اون زمان نیازی نبود درگیر شخصیت‌ها بشیم چون خیلی‌هاشون خیلی زود مردن. سایر کارکترها هم ما خودمون از روی حرف‌ها و تصمیمات درک کردیم.
کوانگ در جلد اول ریتم داستان رو گذاشته بود روی ایکس‌سه، جلد دوم معمولی و جلد سوم کند. بیشتر این جلد متمرکز بود روی توضیحات و فضاسازی و اضافه‌گویی.
نیمه اول کتاب خیلی خوب بود ولی نیمه‌ی دوم نه واقعا.
اما بزرگترین نقدی که به کتاب وارده: چرا نویسنده انقدر از روی موضوعات مهم زود گذشت؟ 
ما سه‌تا کتاب شخصیت "جان" رو تحمل نکردیم که نویسنده کلا بخواد در یک پرانتز مرگش رو جمع کنه! من توقع رویارویش با رین رو داشتم و بنظرم این خیلی می‌تونست مهم باشه.
تقریبا یک سوم داستان جلد آخر متمرکز بود روی سه جنگجو. ما کلی افسانه از ریگار نشنیده بودیم که بخواد کلا تو یه فصل حضور داشته باشه.
جیانگ، داجی و ریگار، قوی‌ترین شمن‌های دنیا به همین راحتی بمیرن؟ پس اصلا حضورشون تو جلد سه بی‌معنی بود. خصوصا داجی! 
کوانگ دوبار داجی رو دقیقا با چه هدفی از دست رین نجات داد؟ و آیا جیانگ، جیانگ دوست‌داشتی ما لایق چنین مرگ بدون سوگواری بود؟
چرا معلوم نشد که گذشتشون دقیقا چی بوده؟ تکلیف هانلای چی شد؟ مادر رین بود؟ پس آیا جیانگ پدر رین حساب می‌شد؟ 
جنگ آخر هم که ماستمالی محض! چطور انقدر راحت آلارانگ افتاد دست رین؟
ونکا چی شد؟ حتی رین هم نفهمید درنهایت ونکا دوست بود یا خائن؟ 
کاش کوانگ برای این جلد وقت بیشتری می‌گذاشت‌... 
        

36